شان نزول اعم از سبب نزول است هر گاه به مناسبت جریانی در بـاره شـخص یـا حاثـه ای خـواه در گذشـته – حـال و یا آینده یا درباره فرض احکام آیه یا آیاتی نازل شود همه این موارد را شـان نـزول آن آیـات مـی گوینـد (مـثلاٌ مـی گویند که فلان آیه در باره عصمت انبیاء یا عصمت ملائکه نازل شده اسـت امـا سـبب نـزول حادثـه یـا پیشـامدی اسـت که متعاقب آن آیه یا آیاتی نازل شده است به عبارت دیگر آن پیشامد باعث نزول گردیده است . تنزیل برمورد نزول گفته می شود ولـی تأویـل مفهـوم عـامی اسـت کـه ازآیـه برداشـت مـی شـود و قابـل انطبـاق برجریانات مشابه است در برخی موارد به این دواصطلاح (ظهر و بطـن ) نیـز گفتـه مـی شـود کـه ظهرهمـان تنزیـل و بطن همان تأویل است چرا که ظاهر آیه همان مورد نزول را مـی رسـاند و در بطـن آیـه مفهـوم گسـترده تـری نهفتـه است . در حدیثی آمده « ظهر ،کسانی را در برمی گیرد که آیه در باره آنان نـازل شـده اسـت و بطـن کسـانی را شـامل مـی شود که کرداری مانند کردار آنان داشته باشند . البته در احادیث صحیح و سقیم در هم آمیخته وباید با کمال دقـت در آنهـا نگریسـت تشـخیص درسـت از نادرسـت بـه یکی ازراههای زیر امکان دارد : الف:باید سند روایت ، به ویژه آخرین کسی که روایت به اومنتهی مـی شـود مـورد اطمینـان باشـد یعنـی یـا معصـوم باشد یا صحابی مورد اطمینان ، مانند ابی بن کعب ابن عبـاس ، عبـداالله بـن مسـعود – کـه در کـار قـرآن سـر رشـته داشته و مورد قبول است بوده اند یا اینکه از تابعین عالی قدر باشد که هرگز از خود چیزی نمی ساختند ب)باید تواتر یا کثرت نقل روایات ثابت شده باشد یعنی روایات گرچـه بـا الفـاظ مختلـف ، مضـموناٌ متحـد باشـند و در صورت اختلاف در مضمون قابل جمع باشند در اینصورت اطمینان حاصل می شود که جز مذکور صحیح است ج) باید روایاتی که در باره سبب نزول آیات وارد شده است بایـد بـه طـور قطعـی اشـکال و ابهـام را رفـع کنـد کـه این خودشاهد صدق آن حدیث خواهد بود گرچه از لحاظ سند – به اصطلاح علم الحدیث – روایت صحیح نباشد .
اسباب نزول در اهمیتشناخت اسباب نزول یا شان نزول باید گفت:همان گونه که میدانیمقرآن،تدریجی و در مناسبتهای مختلف نازل شده است.بر حسب اقتضا اگرحادثهای پیش میآمد یا مسلمانان دچار مشکلی میشدند،یک یا چند آیه و احیانایک سوره برای رفع مشکل نازل میگردید.پر واضح است که آیات نازل شده در هرمناسبتی،به همان حادثه و مناسبت نظر دارد.پس اگر ابهام یا اشکالی در لفظ یامعنای آیه پدید آید،با شناخت آن حادثه یا پیش آمد، رفع اشکال میکرد.در نتیجهبرای دانستن معنا و تفسیر کامل هر آیه،باید به شان نزول آن رجوع کرد تا کاملاموضوع روشن شود.پس شان نزول میتواند قرینهای باشد تا دلالت آیه را تکمیلکند و بدون آن،دلالت آیه ناقص میماند.مثلا در مورد آیه ان الصفا و المروه منشعائر الله فمن حج البیت او اعتمر فلا جناح علیه ان یطوف بهما… ( 8) اشکال شده است کهسعی میان دو کوه صفا و مروه در حج و عمره از ارکان است،چرا به لفظ لا جناح 9) تعبیر شده است؟ ) معنای ظاهری آیه چنین است:گناهی نیست که میان آن دو کوه سعی نمایید.اینعبارت جواز را میرساند نه وجوب را.ولی با مراجعه به شان نزول آیه روشنمیشود که این عبارت برای رفع توهم گناه آمده است،زیرا پس از صلح حدیبیه درسال ششم هجری مقرر شد که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و صحابه سال بعد برای انجام مراسمعمره به مکه مشرف شوند و در این قرار داد چنین آمده بود که به مدت سه روزمشرکان بتهای خود را از اطراف بیت و هم چنین از روی کوه صفا و مروه بردارند تامسلمانان آزادانه مراسم طواف و سعی را انجام دهند.پس از گذشتسه روز بتهابرگردانده شد.برخی از مسلمانان به عللی هنوز مراسم سعی را انجام نداده بودند وبا بازگرداندن بتها،چنین گمان بردند که با وجود بتها، سعی میان صفا و مروهگناه است.آیه مذکور نازل شد تا مسلمانان از سعی خودداری نکنند، زیرا اساساسعی از شعائر الهی است و وجود بتها امر عارضی است و به آن زیاننمیرساند ( 10 ) . لذا مفهوم این آیه با مراجعه به شان نزول کاملا واضح و روشن میشودو مساله جواز یا وجوب سعی در کار دفع توهم منع است. » نیست،بلکه صرفا یعنی با وجود بتها منعی از انجام سعی نیست.پس شناخت اسباب نزول نقشاساسی در فهم و پیبردن به معانی بسیاری از آیات . ( ایفا میکند ( 11 راه شناخت و پیبردن به اسباب نزول بسی دشوار است،زیرا پیشینیان در اینزمینه مطلب قابل توجهی ثبت و ضبط نکردهاند،جز اندکی که کاملا چاره سازنیست.شاید یکی از علل عدم ضبط دقیق این بود که خود به وضع آشنا بودند ودیگر نیازی نمیدیدند که معلومات و مشاهدات خود را به عنوان سند برای آیندهثبت کنند.بعدها روایاتی در این زمینه فراهم شد که بیشتر دارای ضعف سند و غیرقابل اعتماد بوده و احیانا اعمال غرض در کار وجود داشته است.به ویژه در دورانتاریک حکومتبنی امیه که از روی غرض ورزی،آیات بیشماری با تنظیم شاننزولهای ساختگی،طبق دل خواه تفسیر و تاویل شده است.از امام احمد بن حنبلدر این باره سه چیز اصل و پایه درستی ندارد:روایاتی که درباره جنگهای صدر اسلام ثبتشده،روایاتی که درباره فتنههای آخر »: نقل شده مقصود »: امام بدر الدین زرکشی از برخیمحققین نقل میکند .« الزمان گفته شده وروایاتی که درباره تفسیر و تاویل قرآن آوردهاند 12 ) . معروفترین کسی که در این باره ) « بیشترین روایات در این باره قابل اعتماد نیست،نهاین که همه آنها قابل اعتماد نباشند ( روایاتیجمع آوری کرده است،ابو الحسن علی بن احمد واحدی نیشابوری(متوفای 468 است که جلال الدین سیوطی(متوفای 911 )بر او خرده گرفته و میگوید که درفراهم کردن روایات ضعیف همت گماشته،صحیح و صفحه 75 از 302 علوم قرآنی مرکز تحقیقات رایانهای قائمیه اصفهان سقیم را به هم آمیخته وبیشتر روایات خود را از طریق کلبی از ابی صالح از ابن عباس آورده است که جداواهی و ضعیف است 13 ) …سپس خود سیوطی در این زمینه رسالهای نگاشته به ناملباب النقول(برگزیدههای منقول)که خود نیز در انتخاب روایات از ) روایتهایضعیف،مصون نمانده است.مثلا درباره آیه و ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به ولئن صبرتم لهو خیر للصابرین،و اصبر و ما صبرک الا بالله و لا تحزن علیهم و لا تک فی ضیقمما یمکرون،ان الله مع الذین اتقوا و الذین هم محسنون ( 14 ) نوشته است که لامثلنبسبعین منهم مکانک،هر »: پیامبر صلی الله علیه و آلهآنگاه که بر سر نعش حمزه ایستاد و او را بدان حالت زار یافت،فرمود آینه با هفتاد نفر از آنان(قریش)همان کنم که با تو کردندبریدن گوش و بینی و پاره کردن شکم .آن گاه جبرئیل این آیات را نازل نمود و او را ازاین کار منع کرد ( 15 ) …در حالی که سوره نحل از سورههای مکی است.سالها پیش ازجنگ احد که در مدینه در سال چهارم هجرت اتفاق افتاد،نازل شده است.به علاوهاز مقام پیامبر صلی الله علیه و آله که تربیتشده آیین اسلام است و همواره عدل و انصاف را درزندگی خود پیش گرفته،کاملا به دور است که چنین اندیشه ناعادلانهای را به خودراه دهد.آری آیات فوق در . ( مکه موقعی که مسلمانان مورد شکنجه کفار بودند نازلشد که هرگز تجاوز نکنید و بهتر استشکیبا باشید ( 16 سبب نزول یا شان نزول چه فرقی میان این دو عبارت وجود دارد؟بیشتر مفسرین فرقی میان این دوقایل نشدهاند و هر مناسبتی را که ایجاب کرده است آیه یا آیههایی نازل شود،گاهسبب نزول و گاه شان نزول گفتهاند.در صورتی که میان این دو عبارت فرق است،ازاین جهت که شان نزول اعم از سبب نزول است.هر گاه به مناسبت جریانی دربارهشخص و یا حادثهای،خواه در گذشته یا حال یا آینده و یا درباره فرض احکام،آیه یاآیاتی نازل شود همه این موارد را شان نزول آن آیات میگویند،مثلا میگویند کهفلان آیه درباره عصمت انبیا یا عصمت ملائکه یا حضرت ابراهیم یا نوح یا آدم نازلشده است که تمامی اینها را شان نزول آیه میگویند.اما سبب نزول،حادثه یاپیش آمدی است که متعاقب آن،آیه یا آیاتی نازل شده باشد و به عبارت دیگر آنپیش آمد باعث و موجب نزول گردیده باشد.لذا سبب،اخص است و شان اعم. تنزیل و تاویل در اصطلاح سلف،تنزیل بر مورد نزول گفته میشود.این مورد میتواند یکواقعه خاص باشد که آن واقعه سبب نزول آیه شده است.ولی تاویل مفهوم عامیاست که از آیه برداشت میشود و قابل انطباق بر جریانات مشابه است.در برخیتعابیر به این دو اصطلاح ظهر و بطن نیز گفته میشود که ظهر همان تنزیل و بطنهمان تاویل است،زیرا ظاهر آیه همان مورد نزول را میرساند و در بطن آیه مفهومگستردهتری نهفته است.فضیل بن یسار درباره حدیث معروف ما فی القرآن آیۀ الا ولها ظهر و بطن که از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است،از امام صادق علیه السلام سؤال کرد. ظهره تنزیله و بطنه تاویله،منه ما قد مضی و منه ما لمیکن،یجری کما تجری الشمس و القمر، ( 17 ) ظهر »: حضرت در جواب فرمود همان مورد نزول آیه است و بطنتاویل آن[که موارد قابل انطباق را شامل میشود].برخی در گذشته اتفاق افتاده وبرخی هنوز نیامده ظهر »: است. قرآن[پیوسته زنده و جاوید و قابل بهرهگیری است و]مانند آفتاب و ماه در جریان است .در حدیث دیگر میفرماید القرآن الذین نزل فیهم و بطنه الذین عملوا بمثل اعمالهم، ( 18 ) ظهر،کسانی را در بر میگیرد که آیهدرباره آنان نازل شده است و بطن کسانی را .« شامل میشود که کرداری مانند کردارآنان داشته باشند صفحه 76 از 302 علوم قرآنی مرکز تحقیقات رایانهای قائمیه اصفهان استفاده فقهی از شان نزول و تنزیل و تاویل فقها و دانشمندان اسلامی با توجه به سبب و شان نزول و ظهر و بطن آیات،قاعدهای را به دست آوردهاند و با تمسک به آن قاعده،احکام را استنباط میکنند. یعنی یک فقیه .« العبره بعموم اللفظ لا بخصوص المورد،اعتبار بهگستردگی لفظ است،نه خصوصیت مورد »: آن قاعده عبارت است از دانا و توانا بایدخصوصیات مورد را کنار بگذارد و از جنبههای عمومی لفظ بهره بگیرد.البتهجنبههای خصوصی برای فهم دلالت کلام مفید است، ولی انحصار را نمیرساند،زیرا احکام الهی پیوسته همگانی بوده و در همه زمانها جریان دارند.اینک دونمونه از آیات را میآوریم که در روایات،جنبه کلی آن بررسی شده و مورد استفادهقرار گرفته است: نمونه اول:در سوره بقره چنین آمده است: و لله المشرق و المغرب فاینما تولوا فثموجه الله ان الله واسع علیم ( 19 ) .این آیه از آیاتی است که دارای ظهر و بطن(تنزیل وتاویل)است که با راهنمایی امام معصوم جنبه عمومی آن روشن شده است.این آیهدر ظاهر با آیاتی که ایجاب میکند حتما رو به کعبه نماز بخوانید منافات دارد،ولیبا مراجعه به شان نزول،این تنافی برطرف میشود. شان نزول آیه چنین است:یهودیان به مسلمانان اعتراض میکردند که اگر نمازگزاردن به سوی بیت المقدس حق است،آن گونه که تاکنون عمل میشد پستحویل آن به سوی کعبه باطل است و اگر رو به سوی کعبه نماز خواندن حق است،پس بطلان آن چه تاکنون خوانده شده است ثابت میشود.خداوند در این آیهجواب میدهد که هر دو کار حق بوده و هست زیرا اصل نماز،یک حقیقت ثابت است ولی رو به سوی کعبه یا بیت المقدس،یک امر اعتباری محض است که برایایجاد وحدت در صفوف نمازگزاران به آن دستور داده شده است.به هر کجا که روکنی خدا هست و رو به خدا ایستادهای.پس رو به مشرق نمازگزاردن به جهت قرارداشتن کعبه(مکه)در شرق مدینه و رو به مغرب نماز خواندن به دلیل قرار داشتنبیت المقدس در غرب مدینه همگی از آن خداست و رو به خداست.خداوند درتنگنای جهتخاص قرار نگرفته است: ان الله واسع علیم . در روایات،از این آیه استفاده دیگری نیز شده است و آن این که میتوان نمازهایمستحبی را در حالتسواره به هر سویی که در حرکت استبه جای آورد ( 20 ) .این بطنآیه است که با فهم معصومین علیهم السلام بدان رهنمون شدهایم. . ( نمونه دوم:در سوره جن میخوانیم: و ان المساجد لله فلا تدعوا مع الله احدا ( 21 مساجد،یا جمع مسجد به معنای معبد و جایگاه عبادت است که معنای آیه بر اینفرض چنین میشود:مساجد از آن خداست و کسی را با خدا نخوانید.یا جمعمسجد(مصدر میمی) یعنی عبادت و پرستش است،یعنی پرستش جز خدا رانشاید و در مقام عبادت کسی را با خدا نام نبرید.بر هر دو فرض،ظاهر آیه از شریکقرار دادن در مقام عبادت منع میکند.ولی طبق روایت صحیحی که در دست داریممعنای دیگری نیز از آیه استنباط میشود که مسجد را شامل ما یسجد به (مواضعسجود)گرفته است.گروهی از مفسرین،مانند سعید بن جبیر و زجاج و فراء گفتهاند: مساجد شامل مواضع سجود(اعضای سبعه در حال سجود)نیز میشود که اینمواضع از آن خداست و خداوند آنها را به انسان ارزانی داشته است و نباید برایدیگری به کار گرفت ( 22 ) .از امام محمد تقی علیه السلام نیز همین تاویل به این صورت آمده کهدر مورد موضع قطع دست دزدی در حضور خلیفه عباسی،معتصم بالله،سؤالیمطرح شد.هر کس به فراخور حال خود سخنی گفت.آن کف دستیکی از مواضعهفتگانه در حال »: از بنانگشتان .از مدرک این فتوی از امام سؤال شد.فرمود »: گاه امام علیه السلام فرمود 23 ) .زیرا عقوبتسارق باید بر چیزی واقع شود که از آن خود اوست. ) « سجود است و از آن خداست و نباید قطع شود پینوشتها: .169- -1 ر.ک:التمهید،ج 1،ص 237 . -2 مائده 5:3 صفحه 77 از 302 علوم قرآنی مرکز تحقیقات رایانهای قائمیه اصفهان . -3 تاریخ القرآن،ص 27 .113- -4 توبه 9:114 . -5 صحیح بخاری،ج 2،ص 119 و ج 6،ص 87 . -6 تفسیر طبرسی،ج 5،ص 76 . -7 ر.ک:الاتقان،ج 1،ص 15 .تاریخ القرآن،ص 28 . -8 بقره 2:158 -9 جناح معرب گناه است. . -10 ر.ک:تفسیر عیاشی،ج 1،ص 70 -11 .ر.ک:التمهید،ج 1،ص 243 به بعد. . -12 البرهان،ج 2،ص 156 . -13 ر.ک:لباب النقول در حاشیه جلالین،ج 1،ص 11 .126- -14 نحل 16:128 . -15 ر.ک:لباب النقول در حاشیه جلالین،ج 1،ص 213 .247- -16 ر.ک:التمهید،ج 1،ص 253 . -17 الصفار،بصائر الدرجات،ص 196 ،حدیث 7 . -18 تفسیر عیاشی،ج 1،ص 11 ،حدیث 4 . -19 بقره 2:115 . -20 ر.ک:وسایل الشیعۀ،ج 3،ابواب قبله،باب 8 و 15 . -21 جن 72:18 . -22 ر.ک:تفسیر طبرسی،ج 10 ،ص 372 . -23 وسایل الشیعه،ج 18 ،ابواب حد السرقۀ،باب 4 راه یافتن به اسباب نزول چون اسباب نزول از راه نقل روایتبه دست میآید و متاسفانه وقایع و حوادثدر گذشته ضبط نمیشد،بنابر این غالب روایات منقول چندان منابع قابل اعتمادینیستند،جز اندکی که بیشتر آنها ضعیف السند یا متعارض و متهافت است. جایز نباشد در اسباب نزول آیات چیزی گفتهشود،مگر آن که روایت صحیح و قابل اعتمادی در »: واحدی در اسباب النزول میگوید دستباشد و از کسانی روایتشده باشد که خود شاهد حوادث اتفاق افتاده آن زمان بوده باشند.نه آن که از رویحدس و گفتههای از نقل حدیثبپرهیزید »: سپس از ابن عباس روایت میکندکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود .« بیاساس،سخنی گفته باشند مگر بدان علم و شناخت صحیحداشته باشید،زیرا هر کس بر من و قرآن دروغی ببندد،جای گاه خود را در آتشفراهم ساخته است از عبیده،یکی از سرشناسان »: .لذا سلف صالح از هر گونه سخن درباره قرآن خودداریمیکردند.محمد بن سیرین میگوید تابعین،دربارهتفسیر آیهای از قرآن پرسشی نمودم گفت:رفتند کسانی که میدانستند در چه جهتقرآن نازل شده است .یعنی علم به دراین زمان بسیارند کسانی که در این زمینه دروغ پردازیهای فراوانی دارند،لذا »: اسباب النزول داشتهاند.واحدی میگوید ثلاثۀ لا اصل لها:المغازی و »: 1) .سخن امام احمد بن حنبل دراین باره گذشت ) « برایرسیدن به حقایق قرآن باید راه احتیاط را پیمود صفحه 78 از 302 علوم قرآنی مرکز تحقیقات رایانهای قائمیه اصفهان جلال الدین سیوطی،با تمام توانی که در این زمینهها دارد،نتوانسته استبیش از 250 حدیث مسند،اعم از صحیح و .« الفتن و التفسیر سقیم جمع آوری کند ( 2) ،ولی خوشبختانه در مکتب اهل بیت علیهم السلامروایات فراوانی است که به گونه صحیح از طرق ایشان . ( به دست ما رسیده است و تابه حال بیش از چهار هزار روایت در این زمینه جمع آوری شده است ( 3 منابعی که امروزه در دست داریم و برای دستیابی به اسباب نزول مورد استفاده قرار میگیرند تا حدودی قابل اطمینانند.مانند جامع البیان طبری،الدر المنثورسیوطی،مجمع البیان طبرسی،تبیان شیخ طوسی و علاوه بر آنها کتابهایی نیزبه طور خاص درباره اسباب نزول نگاشته شده است،مانند اسباب النزول واحدی ولباب النقول سیوطی.البته در این نوشتهها صحیح و سقیم در هم آمیخته و بایستی باکمال دقت در آنها نگریست.تشخیص درست از نادرست،مخصوصا در مواردتعارض،به یکی از راههای زیر امکان دارد: 1.باید سند روایت،به ویژه آخرین کسی که روایتبه او منتهی میشود مورداطمینان باشد. یعنی یا معصوم باشد یا صحابی مورد اطمینان،مانندعبد الله بن مسعود و ابی بن کعب و ابن عباس که در کار قرآن سر رشته داشته و موردقبول امتبودهاند.و یا از تابعین عالی قدر باشد، مانند مجاهد،سعید بن جبیر وسعید بن مسیب که هرگز از خود چیزی نمیساختند و انگیزه دروغ پردازینداشتهاند. 2.باید تواتر یا استفاضه(کثرت نقل)روایات ثابتشده باشد،گر چه با الفاظمختلف ولی مضمونا متحد باشند و در صورت اختلاف در مضمون،قابل جمعباشند.در این صورت اطمینان حاصل میشود که خبر مذکور صحیح است،مانندروایاتی که درباره تحویل قبله و اسباب نزول آیات مربوط وارد شده است. 3.باید روایاتی که درباره سبب نزول آیات وارد شده است،به طور قطعی اشکالرا حل و ابهام را رفع میکند.که این خود شاهد صدق آن حدیثخواهد بود،گر چه ازلحاظ سند به اصطلاح علم الحدیث روایت صحیح یا حسن نباشد.بیشتر وقایعتاریخی از همین قبیل هستند که با ارتباط دادن چند واقعه تاریخی به صحتیکجریانی پی میبریم و آن را میپذیریم و گرنه از راه صحت مطلب از همین قرار است. « اسناد امکان پذیرشنیست.در مورد آیه نسیء انما النسیء زیاده فی الکفر یضل به الذین کفروا یحلونهعاما و یحرمونه عاما لیواطؤا عده ما حرم الله فیحلوا » : در سوره توبه آمده است ما حرم الله،زین لهم سوء اعمالهم والله لا یهدی القوم الکافرین، ( 4) نسیء[جا به جا کردن و تاخیر ماههای حرام]فزونی در کفر[مشرکان]است که با آن،کافران گمراه میشوند.یک سال آن را حلال و سالدیگر آن را حرام میکنند تا به مقدار ماههایی که خداوند حرام کرده موافق سازند[وعدد چهار ماه به پندارشان تکمیل گردد] و به این ترتیب آن چه را خدا حرام کرده،حلال .« گردانند.اعمال زشتشان در نظرشان زیبا جلوه داده شده و خداوند گروهکافران را هدایت نمیکند جنگ در ماههای حرام ممنوع بود و دلیل آن،برای به وجود آمدن امنیت درمسیر رفت و آمد عرب که از دورترین نقاط جزیره برای حج در سه ماه ذو القعده،ذو الحجه و محرم و در ماه رجب برای ادای عمره به مکه سفر میکردند،بوده است. ولی زورگویان قبایل عرب هرگاه در آستانه پیروزی بر قبیله دیگر قرار میگرفتند واحیانا یکی از ماههای حرام پیش میآمد،جای آن ماه را با ماه دیگر عوضمیکردند.مثلا میگفتند فعلا ماه رجب را از جای خود بر میداریم و ماه شعبان راجلو میآوریم و با این توجیه به جنگ خود ادامه میدادند و در احکام الهی و سنتجاری تصرف میکردند.این شیوه ناپسند در سال نهم هجری به کلی . ( ممنوع شد ( 5 بنابر این آن چه در سبب نزول آیه آمده استبا جملات آیه تطبیق میکند و قرائن وشواهد هم مطلب را تایید میکند و از معنای آیه هم رفع ابهام میکند،گر چه از نظرسند قوی نباشد. موارد دیگر را میتوان بر اساس این قاعده تبیین نمود.
ثبت دیدگاه