تقواي علمي و عملي

جامع همه اين سه بخش، يعني جهاد بين خيال و وهم از يک سو و عقل انديشمند از سوي ديگر در جبهه ادراک، و جهاد بين خواسته هاي نفساني و عقل عملي از سوي دوم و جهاد بين خواسته هاي جهاز هاضمه و خواسته هاي ذائقه، لامسه و... از سوي سوم اين است که قرآن کريم مي فرمايد: «وعسي ان تکرهوا شيئا وهو خير لکم وعسي ان تحبوا شيئا وهو شر لکم» (4)بسا چيزي که محبوب شما ولي براي شما زيانبار باشد و بر عکس، ممکن است چيزي را خوش نداشته باشيد ولي به حال شما سودمند باشد؛ و انسان عاقل متشرع، در هر سه صحنه، پيروز است از اين رو غذايي که زيانبار است، هم عقلا و هم نقلا حرام است و او هم نمي خورد ولي دارويي که براي شفا و تامين سلامتي او، سودمند است مصرف مي کند؛ زيرا عقلا واجب و نيز مورد تاييد نقل است.
در بخشهاي عقل نظري اگر انسان بخواهد به علوم و معارف توحيدي بار يابد، پرهيز از دخالت بيجاي خيال و وهم واجب و خود، تقواي علمي است؛ چنانکه در بخشهاي اخلاق، اگر انسان بخواهد به اخلاق الهي متخلق بشود، پرهيز از خواسته هاي آز و حرص و طمع و مانند آن لازم است، و تقواي عملي به حساب مي آيد که بر او واجب است چنان که پرهيز از غذاي مضر، تقواي عملي و واجب است. اينها را ذات اقدس اله در قرآن کريم در ابعاد گوناگون بيان کرده است؛ وقتي انسان متخلق به اخلاق خدا مي شود که اصل و فرع را از هم باز شناسد.
قوه واهمه از پيروزيهاي کاذب، لذت مي برد ولي عقل آن را تنظيم مي کند؛ چنانکه ذائقه، از غذاهايي که لذت کاذب در بر دارند طرفي مي بندد ولي عاقله آن راتنظيم مي کند. از اين رو اراده غير از اشتهاست. بزرگاني که بين «اراده» و «شوق» فرق گذاشته اند، از همين جا پايه و مايه علمي آن را تامين کرده گفته اند انسان، اراده بعضي از چيزها را دارد ولي به آنها اشتياق ندارد، مانند بيماري که اراده مي کند داروي تلخي را مصرف کند ولي اشتهايي به آن ندارد يا ممکن است علاقمند به غذايي گوارا باشد که اشتها دارد ولي آن را اراده نمي کند و از آن پرهيز مي کند، مانند کسي که در حال روزه داري از مشتهيات، پرهيز مي کند. که همان حکومت عقل بر شهوات است، نيروهاي اشتهايي در انسان از غذا خوردن و آب نوشيدن در حال گرسنگي و تشنگي، لذت مي برند ولي عقل به تحمل گرسنگي و تشنگي فتوا مي دهد و نقل هم بدان حکم مي کند.
از اين رو در بيانات اميرالمؤمنين (عليه السلام) آمده است: «رب شهوة ساعة اورثت حزنا طويلا» (5)
اين بيان هر سه بخش ياد شده را شامل مي شود و بارزترين مصداق آن است که خوردن غذاي مضر، داراي لذتي زودگذر است ولي حزني طولاني در بر دارد.
در بخشهاي نظري هم چنين است؛ واهمه و يا خيال از اين که در دستگاه عالمانه عقل دخالت کند لذت مي برد؛ ولي اين دخالت، حسرت دائمي عقل را به همراه دارد؛ و يا اگر قدرت شهوي يا غضبي در کارهاي عقل عملي دخالت کنند، لذت زودگذري مي برند و انسان، احساس تشفي مي کند؛ ولي او در حقيقت، عقلش را مريض کرده است؛ به عنوان مثال، اگر کسي با دوستش در افتد و قدرت غضبيه او نظر بدهد که او را از پا در بياورد، گرچه اين عمل براي قوه غضبيه لذت آني دارد اما براي قوه عقل عملي افسوس مي آورد.
فرمايش حضرت امير (عليه السلام) اختصاص به شهوت ندارد و در مسئله غضب هم هست و در حقيقت بايد گفت: «رب شوق ساعة اورث حزنا طويلا» و شوق، غير از شهوت است؛ زيرا قوه شوقيه را به قوه غضبيه و شهويه تقسيم مي کنند؛ قوه غضبيه، شايق به درندگي و قوه شهويه، شايق به چريدن است، و منشا مشترک قوه شهوت وغضب، شوق است و شوق يک لحظه، گاهي حزن فراواني را در بر دارد.
4. سوره بقره، آيه 216.5. بحار، ج 67، ص 321، ح 38.