خشم و بردباري

اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) در باره مسلح شدن انسان به صبر و حلم، مي فرمايد: «و احترزوا من سورة الغضب و اعدوا له ما به تجاهدونه من الکظم و الحلم» (41)
از شدت غضب، احتراز کنيد و خود را با فرونشاندن خشم و حلم، آماده سازيد تا در جنگ با غضب، پيروز بشويد. نيز مي فرمايد:
«الغضب نار موقدة» غضب، آتش افروخته است. کسي که اين آتش را مهار کند، از سوخت و سوز، مصون است و اگر آن را رها کند:
«کان اول محترق به» (42) اولين چيزي که سوخته مي شود خود انسان است. البته اين اختصاصي به مسئله غضب ندارد؛ زيرا شهوت و جهالت نيز چنين است و به همين جهت گفته اند بالاترين مالکيت، مالکيت نفس در حال غضب است: «افضل الملک ملک الغضب» (43).
کسي که هنگام خشم، مالک اعضاي خود است و کاري نمي کند يا حرفي نمي زند که مايه ندامت باشد، او داراي «افضل الملک» است؛ بالاترين دارايي، دارايي نفس است که انسان بر خود مسلط باشد؛ نه اين که غضب بر او سلطه داشته باشد.
براي صبر و بردباري، فضايل و براي غضب، رذايلي ذکر شده، مانند: «لا ادب مع غضب» (44) انسان غضبناک، مؤدب نيست؛
«احضر الناس جوابا من لم يغضب» (45) «اقدر الناس علي الثواب من لم يغضب» (46) يعني در مناظرات، مصاحبات، مجادلات و بحثهاي علمي، کسي که عصباني نمي شود حاضر جوابتر و صوابگوتر از ديگران است. غضب و شهوت کساني که خود را ساخته و تهذيب کرده اند زير نظر عقل آنان رهبري مي شود.
نيز اميرالمؤمنين (عليه السلام) مي فرمايد: «العاقل من يملک نفسه اذا غضب و اذا رغب و اذا رهب» (47).
عاقل کسي است که خود را در حال غضب و خشم، رغبت و رهبت حفظ کند. علاقه شديد، راه عقل را مي بندد و موجب مي شود که انسان در تصميم گيري عجولانه فتوا دهد؛ يا اگر ترس، شديد وعقل، ضعيف شود، انسان در حال ترس، خود را مي بازد. البته مقصود از اين عقل، عقل عملي است. پس عاقل، کسي است که مالک خويشتن خويش باشد.
عاقلتر از همه، انبيا و اوليا و معصومين (عليهم السلام) هستند. آنها کساني هستند که غضب يا مهرورزي و اشتياقشان براي خداست.
وقتي در محضر رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم سخن از مسائل علمي مطرح مي شد، اصحاب مامور بودند آن را يادداشت کنند. روزي يکي از صحابه از رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم پرسيد: ما هرچه از شما مي شنويم، حتي اگر در حال رضا و غضب باشد، آن را يادداشت کنيم؟ فرمود: «آري حتي در حال رضا و غضب» (48).
علت آن سؤال و اين جواب آن است که انسان وقتي خيلي راضي و خوشحال باشد، گاهي حرفهاي غير عاقلانه و غير منطقي مي گويد، وعده هاي بيجا مي دهد و مدح و ثناي بيجا مي کند و هنگامي هم که خمشگين شود، وعيدهاي ناروا و قدح و هجاي بيجا دارد؛ ولي رضا و غضب معصوم، حساب شده است، همه سخنان او صواب و حق است. هر کسي به ميزان مت خود بايد اين راه را تعقيب و خود را تعديل کند.
از بيانات نوراني اميرالمؤمنين (عليه السلام) است که: «ردع الشهوة و الغضب جهاد النبلاء» (49)
افراد «نبيل» ، فرزانه و عاقل، کساني هستند که در جنگ با شهوت و غضب، آنها را رام و منع مي کنند، بر شهوت و غضب لگام مي زنند نه اين که زمام آنها به دست شهوت و غضب باشد.
41. مستدرک الوسائل، ج 12، ص 12، ح 13376.42. شرح غرر الحکم، ج 2، ص 47.43. همان، ص 380.44. همان، ج 6، ص 361.45. همان، ج 2، ص 390.46. همان، ص 408.47. همان، ص 111.48. «قلت يا رسول الله اکتب کلما اسمع منک؟ قال: نعم... » (بحار، ج 2، ص 147، ح 19) .49. شرح غررالحکم، ج 4، ص 89.