قضا و شفا

قرآن گاهي رابطه رهبران الهي با جامعه را، رابطه قاضي آزاده با جامعه مي داند و رابطه وحي با جامعه را رابطه قانون عدل و قضا با جامعه تلقي و گاهي آن را به صورت دارو و شفا تبيين مي کند:«انا انزلنا اليک الکتاب بالحق لتحکم بين الناس بما اريک الله» (86)يعني ما اين کتاب را نازل کرده ايم تا تو که قاضي آزاده هستي، بر اساس قسط و عدل، حکم کني و قانون هم، که قرآن کريم است، قانون آزاد است و آن را حق به تو ارائه داده است؛
«لا ياتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه» (87)سپس به جامعه اسلامي و انساني نيز، گوشزد مي کند:«ما کان لمؤمن و لا مؤمنة اذا قضي الله و رسوله امرا ان يکون لهم الخيرة من امرهم» (88).
وقتي قانوني آزاد از خطا، خبط و جهالت بود، و قاضي، از بند رشوه و مانند آن آزاد باشد و بر اساس قانون عدل، داوري کند، نه زن مسلمان حق اعتراض دارد و نه مرد با ايمان؛ که اين خود نوعي تبيين قرآني است.
تبيين ديگر، به صورت دارو و شفاست؛ جامعه بيمار را داروي شفا بخش، درمان مي کند؛ ولي تشريح داروي شفا بخش، تشخيص بيماري بيماران و کيفيت مصرف اين دارو، بر عهده پزشکي حاذق است. در قرآن کريم، از وحي به عنوان «شفاء» ياد شده است:«و ننزل من القران ما هو شفاء و رحمة للمؤمنين و لا يزيد الظالمين الا خسارا» (89)
يعني ما براي مردم دارويي شفا بخش فرستاده ايم.
در نهج البلاغه، اميرالمؤمنين (صلوات الله و سلامه عليه) از پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم چنين تعبير مي کند:«طبيب دوار بطبه قد احکم مراهمه و احمي مواسمه» (90)
يعني وجود مبارک پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم، طبيبي است که با داشتن همه مباني طب در مراحل گوناگون، گردش مي کند و در جاي مرهم، مرهم مي نهد و در جاي اعمال شدت، با شدت برخورد دارد و آنجا که داغ کردن ضرورت دارد داغ مي کند:

درشتي و نرمي به هم در، به است
چو فاصد که جراح و مرهم نه است

پس قرآن گاهي از خود، تعبير به شفا و گاهي تعبير به قانون قضا مي کند و دين از پيغمبر، گاهي به عنوان قاضي و گاهي به عنوان طبيب، ياد مي کند.

از گناه نيز، که گاهي به عنوان «شعله» و گاهي به عنوان «سم» و گاهي به عنوان «چرک» ، ياد مي شود. کار طبيب ومسئول بهداشت آن است که هم محيط را آلوده نکرده، به بهداشت توجه داشته باشد و هم پيشگيري کند و براي بيمار، داروي شفا بخشي تجويز کند؛ چنان که کار قاضي، اين است که بکوشد جامعه، تن به فساد ندهد و اگر فسادي در جامعه رخنه کرد، حق مظلوم را از ظالم بگيرد.
در بيانات رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم، آمده است:«لن تقدس امة لا يؤخذ للضعيف فيها حقه من القوي غير متتعتع» (91)
يعني هيچ امتي مقدس و منزه نيست مگر اين که ضعيف، بتواند حق خود را در آن جامعه از ظالم بدون لکنت و ترس بگيرد. همان طور که طبيب، وظيفه بهداشتي ، پزشکي و درماني و قاضي، وظيفه تامين امنيت جامعه را دارد، قبل از حکم و قضا بايد راهنمايي کند و بعد از آن نيز، وظيفه اجراي حد بر عهده اوست، پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم، نيز هم جنبه طبي دارد، که پزشک دوار است، و هم جنبه قضايي؛ و قرآن کريم منافع ياد شده را به عنوان فوايد بحث اخلاق ذکر مي کند که اگر کسي بداند گناه، آتش و سم است هرگز حاضر نيست بسوزد و خود را مسموم کند.
سم دو گونه است: سمي که در گياهان، حيوانات و بدن انسان اثر مي گذارد و آن را مي توان با زبانهاي گوناگون، تبيين کرد و سمي که کاري به بدن ندارد و حتي ممکن است بدن را فربه کند ولي جان را مسموم مي سازد و آن، افعال و اوصاف انسان است که پس از افعال پيدا مي شود؛ افعال از آن جهت که فعل اختياري است، بخشي عناوين اعتباري را به همراه دارد که مجموعه آن حرکات، زير پوشش عنواني اعتباري مانند: ظلم و عدل، قسط و جور، خيانت و امانت، رشوه گيري و هديه پذيري و... قرار دارند، اگر اين افعال و حرکتها در مسير مستقيم نباشد عناوين ياد شده سوء مانند ظلم، جور، يانت بر آنها منطبق است؛ و اگر در مسير اصلي خود باشد، عناوين ياد شده حسن، مانند عدل، امانت، احسان و... بر آن مجموعه حرکات، منطبق است.
86. سوره نساء، آيه 105.87. سوره فصلت، آيه 42.88. سوره احزاب، آيه 36.89. سوره اسراء، آيه 82.90. نهج البلاغه، خطبه 108.91. «فاني سمعت رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم يقول في غير موطن: «لن تقدس... » (نهج البلاغه، نامه 53) .