رابطه فعل و انفعال با وجود

وقتي انسان به مراحل عاليه مي رسد، مي بيند گرچه کار، فعل يا انفعال و نيز لذت، گاهي فعلي و گاهي انفعالي است، ولي هرچه موجود، برتر و درجه وجودي آن کاملتر باشد، انفعال صوري او فعل واقعي است و هرچه ضعيفتر و به ماده نزديکتر باشد، فعل صوري او انفعال واقعي است.
کسي که به نشئه عقل و تجرد تام نزديک شود، مي فهمد که موجود برتر، منفعل و اثر پذير نيست؛ بلکه همواره اثر بخش است و اگر موجود ضعيف را بررسي کند، مي بيند که همواره اثر پذير است و اثر بخش نيست. او گرچه خيال مي کند کار کرده، ولي در حقيقت، پيک و ابزار کار بوده نه صاحب کار.
براي روشن شدن مطلب، بايد در باره اوصاف فعلي ذات اقدس اله که زايد بر ذات اوست، تامل کرد. اوصاف فعلي خدا بر دو گونه است: برخي به صورت تاثير و فعل و برخي به صورت تاثر و انفعال است. آنجا که به صورت تاثير و فعل است، مي گويند: خدا خلق يا عطا کرده است، خدا جواد و سخي است و... که اينها فعل است و آنجا که صورت انفعال دارد، مي گويند: خدا عذر پذير است و توبه را قبول مي کند و تقوا و عمل متقيان را مي پذيرد: «انما يتقبل الله من المتقين» (1).
ولي وقتي شما کار خدا را تحليل مي کنيد، مي بينيد فعل و انفعال خدا، فعل است. آنجا که قبول يا عفو مي کند و تقبل دارد، به اين معناست که پاداش مي دهد؛ نه اين که چيزي را دريافت کند. بنابر اين، اگر فرموده: «ان الله هو يقبل التوبة عن عباده و ياخذ الصدقات» (2) يعني، خدا صدقات را مي گيرد؛ معنايش اين نيست که صدقه دهنده مي دهد و خدا آن را مي گيرد؛ بلکه اين اخذ، همان قبول و اين قبول، همان پاداش دادن و اين پاداش دادن در حقيقت، فعل است. اينکه خدا از گناه گناهکار، با توبه او صرف نظر مي کند، در حقيقت، بخشش است که به سخا و جود او بر مي گردد؛ نه اين که او منفعل باشد و چيزي را بپذيرد. اگر خدا صابر، عفو و حليم است و کظم غيظ دارد، روح اين اوصاف به فعل او بر مي گردد، نه به انفعال وي.
1. سوره مائده، آيه 27.2. سوره توبه، آيه 104.