اشتباه در مصداق لذت و درد

همه ما مي دانيم لذت رياست و فتح و پيروزي، خوب و درد مرئوس بودن و شکست، بد است؛ ولي مهم، تطبيق اين مفاهيم بر مصداق است. کسي که عالم است، هم معناي لذت را به خوبي تحليل مي کند و هم مصداق آن را مي چشد و کسي که جاهل است، معناي آن را درست تحليل نمي کند و درد را به جاي لذت مي چشد، انسان عاقل معناي رياست را خوب تحليل مي کند و لذت رياست را مي چشد؛ اما غير عاقل در تحليل معناي رياست، عاجز است و درد مرئوس و زير فرمان بودن را به عنوان لذت رياست تلقي مي کند.
تهذيب اخلاق براي اين است که انسان، هم در تحليل اين معاني و مفاهيم عقلي به مقصد برسد و هم در تطبيق اين معاني بر مصداقها اشتباه نکند.
اگر حقيقت ما مرکب از روح و بدن نبود يا اصالت از آن روح نبود، همه لذتها و دردهاي ما در محور بدن خلاصه مي شد؛ اما وقتي انسان، داراي روح و بدن است و اصالت از آن روح اوست، لذتها هم از آن روح بوده، لذايذ روحاني اصيل و لذايذ بدني فرع است. آن لذتي را بايد امضا کرد که مستقيما روح و به تبع آن بدن از آن بهره مند شود و اگر کاري، مايه لذت بدن باشد، ولي روح را برنجاند در حقيقت درد است نه لذت؛ مثلا لذت معتادي که به خيال خام خود از مواد مخدر لذت مي برد، لذت کاذب است که سلامت او را به مرض تبديل کرده و حيات او را به مرگ تهديد مي کند؛ گرچه در ذائقه و شامه او موقتا ايجاد تخدير کند.