رياست يا اسارت روح

آنها که عاقل، زاهد، عارف، عابد و بنده خدا هستند و طعم رياست را به خوبي چشيده اند، قبل از اين که در باره مسائل اجتماعي، سياسي و... سخن بگويند، در محيط داخلي روح خود، تکليف رئيس و مرئوس را مشخص مي کنند و مي گويند روح، بايد فرمان بدهد و بدن بايد اطاعت کند و اين گونه رياست، لذت است؛ مثلا، روح دستور مي دهد که شما روزه بگيريد، ولي بدن رنج مي برد و اطاعت مي کند و روح از اين فرمانروايي بر بدن لذت مي برد يا روح در حالت دفاع و جهاد و نبرد با بيگانه ها به بدن دستور مي دهد و بدن اطاعت نموده و از جايي به جايي حرکت و جهاد را آغاز و رنج تير و دشنه را تحمل مي کند و زخمي مي شود. اين جا روح، خدا را شکر مي کند که من فرمان دادم و بدن اطاعت کرد. نيز چنين است در نگاه نکردن به نامحرم يا گوش ندادن به آهنگهاي حرام و يا نخوردن مالهاي حرام و صدها دستورهاي ديني ديگر.
ولي جاهل، که معناي رياست واقعي را نمي داند، هم در تحليل و تبيين حقيقت آن اشتباه مي کند و هم در تطبيقش بر مصداق در مي ماند. او بدن را بر روح، مسلط کرده و آن را امير و رئيس مي کند و بر کرسي رياست مي نشاند و روح الهي را تحت اسارت بدن مي گيرد. بدن، لذت جسماني طلب مي کند و بدين جهت روح را وادار مي کند که براي تامين رفاه بدن بينديشد و راه حل ارائه کند تا بدن به آن لذت جسماني برسد. از آن به بعد نقشه هايي که کشيده مي شود، براي آن است که بدن، فرمان دهد و روح اسير شده، بايد اطاعت کند؛ به عنوان مثال، روح نقشه مي کشد هر درس و بحثي را که خوانده، به پاي لذت بدن بريزد و بدن را اطاعت کند.
اگر درس خوانده ها بخواهند به نظام اسلامي خيانت کنند و به جامعه مسلمين آسيب برسانند، بيشتر از درس نخوانده ها آسيب مي رسانند. همه سلاحهاي خانمان سوز توسط درس خوانده ها اختراع و شناخته شده است. بديهي است که انسان درس خوانده آشنا به مسائل حقوق، وقتي در تحت اسارت بدن قرار بگيرد، همه رشوه ها، کارشکني هاو اختلاسها را قانوني مي کند.