فصل ششم: نقش اخلاق در کارگزاران نظام[263]

در نظام اسلامي همه ما مسئوليم و مسئوليت براي مسئول، مسبوق به صيانت و سياست نفس است. در بيانات نوراني اميرالمؤمنين (عليه السلام) ، که هم در مسائل اخلاقي و هم در کشورداري انسان کامل است، آمده:«... ان يسوس نفسه قبل ان يسوس جنده» (1):هر مسئولي قبل از اين که ديگران را رعايت کند بايد خود را رعايت کند؛ و قبل از سياستمداري نسبت به ديگران، بايد سياستمدار داخلي نفس خود باشد.
در درون انسان، خواسته هاي زيادي هست که اگر انسان، سياستمدار نباشد و آنها را تعديل نکند، قبل از اينکه براي نجات ديگران قدم بردارد، خود در مهلکه گمراهي و ضلالت فرو مي رود. از اين رو در بيان نوراني ديگر از حضرت علي (عليه السلام) آمده است:«اجل الامراء من لم يکن الهواء عليه اميرا» (2):بزرگترين امير و مسئول، کسي است که اسير هوي نباشد. چون هوي و هوس، گاهي شهوت غريزي و غضب طبيعي نمي خواهد؛ بلکه امارت و سلطنت، آن هم سلطنت بردرون را طلب مي کند و معناي سلطنت بر درون اين است که هوس، بر بالاي کرسي مي نشيند و بر تمام فرآورده هاي علمي و تجربي و قوا و شئون نفس دستور مي دهد؛ مثلا، به علم دستور مي دهد که چنين فتوا بده؛ به فرزانگي دستور مي دهد که چنين دسيسه بازي و شيطنت کن.
رياست طلبي، بدترين و تلخترين صفتي است که انسان در درون نفس به آن مبتلاست و هيچ کسي هم از گزند آن مصون نيست. از اين رو در باره خطر نفس گفته اند:«اعدي عدوک نفسک التي بين جنبيک» (3):دشمن ترين دشمنان تو نفس تو است.
يکي از شرارتهاي هوس اين است که هرگز نمي خواهد دشمن خود يعني عقل، هوش و دانش را ازپاي درآورد و اعدام کند؛ بلکه مي خواهد آنها را اسير بگيرد و بر آنها فرمانروايي کند.
اين که مي بينيد نظم نوين جهاني! آرامش بشريت را به هم مي زند براي آن است که آنان درس، زياد خوانده اند و علم صناعي، زياد دارند؛ اما نه براي تامين رفاه بشريت بلکه براي تامين خواسته هاي چيزي که بر کرسي رياست نشسته است يعني هوس!
هيچ کس را در هيچ حالي از گزند اين دشمن؛ گريزي نيست، لذا براي اين که بفهميم مبتلا به بيماري جاه طلبي هستيم يا نه، بايد خود را ارزيابي کنيم؛ از اين رو فرموده اند: اگر ديديد که حالات شما در شرايط گوناگون عوض شد، بدانيد که به دام هوس نزديکيد و اگر عوض نشد، خوشحال باشيد و بدانيد مانند آن طاير خوش پروازي هستيد که در فضاي باز، دام را مي بيند و در آن نمي افتد.
در حديث آمده است:«المرء يتغير في ثلاث: لقرب من الملوک و الولايات و الغني بعد الفقر و من لم يتغير في هذه فهو ذو عقل قويم و خلق مستقيم» (4)يعني، وضع غالب انسانها در شرايط گوناگون عوض مي شود؛ اما اگر کسي مسئوليتي پيدا کرد يا به دستگاه مسئولي نزديک شد يا وضع مالي وي بهتر شد، ولي اخلاق او عوض نشد، فرزانگي اش به فرومايگي و فروتني اش به تکبر مبدل نگشت، او داراي عقل قويم و خلق مستقيم است.
همه ما در هر لحظه بايد خود را بيازماييم. صحنه درون، ميدان جنگ است و اين جنگ، آتش بس پذير نيست. هيچ کسي در هيچ دوره اي از عمر خود آسوده از نبرد داخلي نيست؛ البته ميدان جنگ فرق مي کند. اگر کسي در دوران جواني بيدار نشود، بيدار کردنش در دوران پيري، بسيار مشکل است. مي گويند خواب در موقع سحر، سنگين تر از خواب اوايل شب است. چون هرچه خواب، ديرتر مي شود سنگين تر مي شود، مگر به پايان خود نزديک گردد.
1. شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج 17، ص 19.2. شرح غرر الحکم، ج 2، ص 438.3. بحار، ج 67، ص 64.4. شرح غرر الحکم، ج 2، ص 146.