فصل يکم: فارابي و اخلاق[273]

جناب فارابي گرچه «مدينه فاضله» نوشته اما در «فصول منتزعه» و مانند آن، بحثهاي فراواني در باره تهذيب روح دارد. وي در آغاز آن رساله مي گويد: همان طور که بدن، سلامتي و بيماري دارد، روح آدمي و جامعه انساني هم گاهي بيمار و گاهي سالم است. جناب ابونصر فارابي اين مطلب را از پيشينيان و پيشگامان فن تهذيب روح نقل مي کند و اين همان ره آورد معرفتي قرآن کريم است که جامعه بدون قرآن، مريض و انسان بدون وحي، بيمار است: «و ننزل من القران ما هو شفاء و رحمة للمؤمنين و لا يزيد الظالمين الا خسارا» (3) و از اين که انبيا به عنوان «اطباء» ، معرفي شده اند و صحايف آسماني آنان به «کتاب طب» تشبيه شده است، حکما مدد گرفته اند.
البته طبيب برتر کسي است که «انسان» را درمان کند، نه آنکه کار او تنها درمان بيماريهاي مشترک انسان و حيوان باشد. گاهي دست يا پاي انسان مي شکند و آسيب مي بيند و پزشک معالج آنها را ترميم مي کند ولي دست و پا، حقيقت انسان نيست، حقيقت انسان روح اوست نه بدن او، پس طبيب انسان کسي است که مشکلات اخلاقي و روحي او را درمان کند؛ نه بيماريهاي بدني او را.
ممکن است پاي طبيبي مصدوم يا دست وي شکسته باشد ولي در عين حال بتواند پا يا دست مصدوم ديگري را درمان کند؛ اما طبيب روح چنين نيست. يک عالم حوزوي يا دانشگاهي اگر جانش مريض باشد، هرگز توان تربيت ديگران را ندارد: «خفته را خفته کي کند بيدار» . ما، قبل از اين که به درمان تن خود يا ديگري بينديشيم، بايد به معالجه جانمان فکر کنيم و قبل از اين که به معالجه جانمان بپردازيم بايد سري به خويشتن خويش بزنيم که آيا سالميم يا بيمار؟ اگر بيمار بوديم، ابتدا خود را درمان کنيم و اگر سالم بوديم، سلامت خود را نگه داريم.
فارابي مي گويد: همان طور که تحصيل سلامت بدن بر عهده طبيب است، تحصيل سلامت جامعه نيز بر عهده ملک يعني مسئول مدينه فاضله است. در بخشهاي ديگري از رساله هاي جناب فارابي آمده است که مسئول رهبري و هدايت جامعه، هم ملک، هم فيلسوف و هم امام ناميده مي شود. همان طور که اميرالمؤمنين (سلام الله عليه) مي فرمايد:«من اتخذ الحق لجاما اتخذه الناس اماما» (4):کسي که همه کارها را با لگام حق، کنترل کند. امام جامعه است. مؤمن، نه تنها «ملجم» يعني دهان او لگام دارد و سخن و کار و نگاه و شنيدن ناحساب ندارد، بلکه اين لگام در سراسر هستي او وجود دارد. چنين کسي که حق را لجام خود قرار داد و لجام گسيخته زندگي نکرده است، مردم او را به عنوان امام مي پذيرند يعني وظيفه مردم هم اين است که با او بيعت کنند. اين گونه از تعبيرات که عترت طاهرين (عليهم السلام) در روايات خود فرموده اند، شاگردان خود را هم برابر آنها پرورانده اند.
3. سوره اسراء، آيه 82.4. شرح غرر الحکم، ج 5، ص 321.