جهاد اوسط و جهاد اکبر

عارف نامدار شيعي مرحوم سيد حيدر آملي مي گويد: آنچه را ديگران جهاد اکبر مي دانند، درواقع جهاد اوسط است و جهاد اکبر، چيز ديگري است؛ چون هر سالکي منتهاي ديد خود را «اکبر» تلقي مي کند. زاهد و عابد نيز که در مسائل اخلاقي خاص خود حرکت مي کنند نه عرفاني، مسائل اخلاقي را جهاد اکبر مي دانند؛ يعني مبارزه با نفس براي پرهيز از معاصي مانند دروغگويي، رشوه خواري، اختلاس، خيانت در امانت، گرانفروشي، کم فروشي، احتکار و... را که کارهاي خيلي ابتدايي است جهاد اکبر مي دانند؛ ولي عارف، اينها را جهاد اوسط مي داند؛ نه جهاد اکبر(20).
آن جا که مصاف عشق و عقل است و سالک عارف، عقل مصطلح را در پاي عشق قرباني مي کند، در حال جهاد اکبر است؛ چنانکه سالار شهيدان حسين بن علي (صلوات الله و سلامه عليه) عشق را بر عقل متعارف ترجيح داد و با اين که همه فرزانگان دنيايي آن روز مي گفتند: همراه بردن زنان و خردسالان و همه را به کشتن و يا اسارت دادن روا نيست، به سخنانشان بهايي نداد. نمونه کوچک آن کار حسيني را شاگرد آن حضرت، امام خميني (رضوان الله عليه) در عصر کنوني انجام داد؛ با اين که نوع دانشمندان حوزه و دانشگاه مي گفتند اين همه مقاومت، تن دادن به اسارت و تبعيد و فراخواندن مردم به شهادت روا نيست. اين يک عقل متعارف است و محبت الهي که فوق آن است با آن درگير مي شود و در نتيجه اگر عقل متعارف، قوي باشد، محبت الهي را رام، تعديل و تحقير مي کند ولي اگر محبت به اوج خود برسد، عقل معهود و رايج را تسخير مي کند و به دنبال خود مي برد.
رام کردن نفس اماره، بدون انقلاب دروني که همان جهاد اکبر است، ممکن نيست. آنگاه بايد به تلطيف «سر» پرداخت. چيزهاي آلوده را طلب نکرد و خاطرات تلخ را به فضاي دل راه نداد. و در اين صورت، آيينه دل شفاف مي شود و آنگاه اسرار عالم بر آن مي تابد.
20. اسرار الشريعه، ص 245-250.