بهشت، بهاي توحيد[294]

از اين جا معلوم مي شود بياناتي که در روايات اهل بيت (عليهم السلام) آمده، ناظر به مراحل گوناگون است. اميرالمؤمنين (عليه السلام) مي فرمايد: «التوحيد ثمن الجنة» (26)بهاي توحيد موحدان، بهشت است؛ در حالي که بر اساس حديث معروف تثليث عابدان که عبادت کنندگان را به سه گروه بردگان، سوداگران و محبان تقسيم مي کند، بايد گفت: «الجنة ثمن التوحيد» يعني در حقيقت، گروه سوم (محبان) ترس از دوزخ و اميد به بهشت را داده و توحيد ناب را گرفته اند که در اين صورت بايد گفت: «ترک النار و الجنة ثمن التوحيد» و اين از آن موحدان واقعي و اوحدي از انسانهاست.
از اين قبيل نصوص به صورت مضمون استنباطي در روايات معصومين (عليهم السلام) هست؛ مثل: «طلاق الدنيا مهر الجنة» (27)اگر دنيا را به معناي «ما سوي الله» بگيريم؛ يعني، طلاق ماسواي خدا، مهر بهشت يعني «جنة اللقاء» است.
توحيد هر موحدي بهاي جنت مناسب با اوست. زيرا جنت درجاتي دارد؛ چنان که قرآن کريم مي فرمايد: «و لمن خاف مقام ربه جنتان» (28) يا مي فرمايد: «و من دونهما جنتان» (29) در قيامت چندين بهشت هست؛ ولي عاليترين آنها «جنة اللقاء» است و اين مخصوص گرانبهاترين توحيد يعني ترک ما سواي خدا براي خداست. از اين رو در مورد اين گونه از موحدان که عرفا و سالکان الي الله هستند نه تنها سخن از ترس دوزخ و شوق بهشت محسوس نيست بلکه آنان حتي «لقاء الله» را هم براي خود نمي خواهند. بعضي از بزرگان اهل معرفت مانند مرحوم سيد حيدر آملي مي گويند نبوت براي انبيا، رسالت براي مرسلان، ولايت براي اوليا و خلافت براي خلفا، حجاب نوري است؛ زيرا در آن مقام والا مثلا اگر پيغمبري نظر به نبوت خود داشته باشد، از لقاء الله محجوب است. در آن جا همه چشمها و گوشها متوجه کلام حق است و بس، بلکه مجذوب جمال اوست نه کلام او. از اين رو مرحوم بوعلي (رضوان الله عليه) فرمودند که انسان به آن مقام منيع که رسيد، ديگر جاي «مشافهه» نيست بلکه جاي «مشاهده» است. در آن جا نبايد کسي حرف بزند يا حرف بشنود بلکه فقط بايد با دل بنگرد. در آن جا سخن از لفظ، مفهوم، علم حصولي، تصور، تصديق و برهان فکري هم نيست و فقط جاي مشاهده است.
------------------------------------
26. بحار، ج 3، ص 3، ح 3.27. شرح غرر الحکم، ج 4، ص 250.28. سوره الرحمن، آيه 46.29. همان، آيه 62.