روح در بند

حکماي پيشين مشاء، و اشراق بر اين باور بودند که روح در بدو پيدايش، مجرد است ولي بعد با بدن متحد و گرفتار دام طبيعت مي شود و بايد از اين قيد نجات پيدا کند و به همين جهت در تمثيل و تشبيه، تعلق روح به بدن را مانند به دام افتادن طاير
[318]

مي دانستند که نظم و نثر ادبي، فلسفي مبتني بر اين فکر در طول قرون متمادي در علم اخلاق و غير اخلاق، راه پيدا کرده است؛ ولي اگر کسي روح را «جسمانية الحدوث و روحانية البقاء» بداند، مسائل اخلاقي را به گونه ديگري ارائه خواهد کرد و نثر و نظم او با نثر و نظمي که مبتني بر حکمت مشا يا اشراق است فرق مي کند؛ ليکن جهت مشترکي بين همه اين مباني هست و آن اين که روح وقتي مجرد باشد هميشه بر بدن، مقدم است. لذا در حکمت متعاليه با اين که بر اساس جسمانية الحدوث و روحانية البقاء بودن روح، مباحث، تدوين و مقدمات قياس برهاني آن، ترکيب مي شود، مساله خلقت ارواح قبل از اجساد، که در برخي روايات آمده است(20)نيز کاملا مورد پذيرش است؛ اگر چه روح حدوثا مادي است ليکن بقاء مجرد است و اگر بقاء مجرد باشد سير او براي تجرد، عمودي است و نه افقي و اين تحول عمودي را ادامه مي دهد تا از بستر زمان، مکان و ماده، بيرون آيد و وقتي از بستر ماده ولو احق آن، بيرون آمد، همواره بر زمان و زمانيات مقدم است.
به دام افتادن نفس در رسالة الطير مرحوم بوعلي، بر اين اساس است که روح در آغاز پيدايش مجرد است؛ چنانکه تعلقات بدني به منزله دام روح مطرح است و اين اصلي مشترک ميان همه مباني است.
20. «ان الله تبارک و تعالي خلق الارواح قبل الاجساد» (بحار، ج 5، ص 266) .