ذات ناشناخته حق

نکته ديگري که در رساله مذکور آمده، اين است که: آن سلطان، وصف ناپذير است. بدان جهت که هيچ راهي براي شناخت اکتناهي ذات اقدس اله نيست و هرچه خدا خود را بهتر ارائه کند انسان متفکر متحيرتر مي شود. همان طور که خورشيد هرچه بالاتر بيايد و به نيم روز و «رابعة النهار» برسد و آشکارتر شود مستورتر مي گردد. اسماي حسناي ذات اقدس اله نيزچنين است. هرچه خداوند، آيات آفاتي و انفسي خود را بيشتر ارائه کند خود، مستورتر مي شود و هر اندازه انسان، بيشتر به جمال و جلال الهي بنگرد، از ذات اقدس اله غايبتر مي شود؛ زيرا همه اينها حجاب نوري است. و خرق اين حجابهاي نوري مقدور کسي نيست.
البته اوحدي از انسانها به مراحلي از معرفت رب مي رسند؛ ولي در کنار اين معرفت اعتراف مي کنند که: «ما عرفناک حق معرفتک» (25) همچنان که در بخش عبادت هم همراه با عبادت مقدور، اعتراف دارند که: «ما عبدناک حق عبادتک» (26). از اين رو در آن رساله آمده است: «بايد در آن بخشهاي نهايي که به حضور سلطان مي رسند توقف بيشتري داشته باشند» . البته خود آن توقف از هر سيري بهتر است. زيرا خود قرب حضور سير از خدا به خدا در خداست. 25. بحار، ج 68، ص 23، قسمت «بيان» .26. صحيفه سجاديه، دعاي سوم.