جواز ترجيح بدون مرجح نزد اشاعره

اشاعره در حکمت نظري قايل به جواز ترجيح بلا مرجح هستند بنابراين، وقتي اساس کار آنان در حکمت نظري و جهان بيني اين باشد که ترجيح بلا مرجح، جايز است درباره برخي از اشيا نمي توانند بگويند اين شي ء بايد انجام بگيرد و آن شي ء نبايد انجام بگيرد؛ چون ممکن است دو چيز «من جميع الجهات» ، متساوي باشند اما يکي «بايد» و ديگري «شايد» باشد يا يکي بايد و ديگري نبايد باشد يا يکي شايد و ديگري نبايد باشد و اين مسئله، علوم عملي را هم دربر مي گيرد و اختصاصي به علوم نظري ندارد.
بنابر اين، آنان در مسائل اصولي و فقهي ناچار بايد بگويند: ما به دليل عقل مي گوييم فلان شي ء حجت است و فلان شي ء حجت نيست؛ زيرا کسي که حجيت در اصول را جعل مي کند خداست و چون ترجيح بلا مرجح جايز است اگر ديديم بعضي از امور حجتند و بعضي نه، به اين دليل نيست که عقل دراينجا به طور مستقل، حکمي دارد؛ بلکه تعبد محض بيش نيست؛ چون ممکن است واقعا آن حجت و اين غير حجت همتاي هم باشند؛ ولي بر اساس جواز ترجيح بلا مرجح، شارع يکي را حجت بداند ولي ديگري را حجت نداند و نيز در مسائل فقهي، ممکن است مثلا ماهيهايي که در دريا هستند، واقعا همه همتاي هم باشند؛ ولي يکي را شارع تحريم کند و ديگري را نه؛ چون ترجيح بلامرجح جايز است و بدين ترتيب، همه احکام وضعي و تکليفي چنين است. غرض آنکه بر اساس تفکر اشعري، چه در علوم نظري و چه در علوم عقلي، عقل معزول است.