تشريف، نه تکليف[81]

بر اساس اين که توحيد در جان انسان، ذخيره شده باشد بسياري از مسائل معرفتي و هم بسياري از فضايل اخلاقي در جان او ريشه دارد؛ آري همان طور که مرحوم شيخ رئيس(19)فرمود: عقل از ادارک و گرايش بسياري از کارهاي جزئي، غافل است و توان تشخيص آن را ندارد جزئيات را بايد شريعت مشخص کند. (البته جزئيات زير پوشش کليات، هم مشهود عقل است و هم محشور آن؛ پس بر عقل و جان، تحميلي نيست) بر اساس اين تحليل، مي شود نتيجه گرفت که فضايل براي جان آدمي، تشريف است؛ نه تکليف و اگر گفته مي شود تکليف ست براي اين است که مردم متوسط يا ضعيف، به حس نزديکترند و چون «حفت النار بالشهوات» (20)و اين شهوتها نيز، لذتهاي زودگذر را به همراه دارد و براي ذائقه بشري آنان لذتهاي زودگذر، مناسب است از اين جهت، آنان تقوا و پرهيز از لذايذ را بر جان خود تحميل مي دانند؛ در حالي که واقعا تشريف است. از اين رو اگر کسي مانند ابن طاووس (رضوان الله عليه) بينديشد، زمان بلوغش را زمان تشريف مي شمارد؛ نه زمان تکليف و مي گويد: من مشرف شده ام؛ نه مکلف.
با اين بيان مي توان نتيجه گرفت که انبيا آمدند تا چيزي به انسان بگويند که مطابق با فطرت اوست؛ و اگر طبع وي، سرکشي مي کند، بايد با آن جهاد کرد و اين جهاد اکبر بين طبيعت و فطرت، هميشه هست و آنها راه پيروزي بر طبيعت و ظفرمندي فطرت را نيز ارائه دادند: «الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا» (21).
19. حسين بن عبدالله بن سيناي بلخي بخاري (373-427 ه) مکني به ابوعلي و ملقب به شرف الملک، معروف به شيخ الرئيس و ابن سينا از فحول اطباي نامي و اعاظم فلاسفه و حکماي اسلامي اوايل قرن پنجم هجرت است.20. نهج البلاغه، خطبه 176.21. سوره عنکبوت، آيه 69.