تغيير خَلق و خُلق

غزالي، تغيير «خلق» را از تغيير «خلق» جدا کرده است؛ اين مطلب را ديگران هم گفته اند. بسياري از خطوط اصلي مطالب را مرحوم فارابي، ابن سينا و ابن مسکويه بيان کرده اند و بعد غزالي که شارح خوبي است آنها را مشروحا ارائه داده است؛ ولي او متاسفانه نتوانست امهات معارف عقلي را بيابد. چون، فلسفه را نزد استاد ماهري فرا نگرفت و خيال کرد فلسفه، علمي است که با مطالعه قابل فراگيري است؛ در حالي که فلسفه، علمي است که اگر کسي آن را پيش استاد متظلع نخواند، اگر چه در حد غزالي باشد به عمقش نمي رسد. شاهد اين سخن سخنان اوست که وقتي مي خواهد در مسائل عميق فلسفي اظهار نظر کند، پياده بودن او محسوس است! خود نيز اعتراف مي کند که فلسفه را نزد استاد نخوانده است؛ وي ابتدا «مقاصد الفلاسفه» و سپس «تهافت الفلاسفه» را نوشته است.

غزالي در کتاب شريف «احياء» مي فرمايد: خَلق قابل تغيير نيست، ولي خُلق قابل تغيير است و انبيا آمدند که خُلق را عوض کنند(12).
رنگين پوست و سياهروي، نمي تواند رنگ پوست خود را تغيير بدهد؛ ولي اگر قلب کسي سياه باشد مي تواند آن را با توبه سفيد کند؛ چنانکه عده اي چنين کردند و عده اي که قلبشان سفيد و روشن بود، خداي نخواسته به دام ارتداد افتادند و سياه دل شدند: «ان الذين امنوا ثم کفروا، ثم امنوا ثم کفروا ثم ازدادوا کفرا لم يکن الله ليغفر لهم» (13).
تغيير، هم در اعتقاد و هم در اخلاق و عمل ممکن است.
12. احياء العلوم، ج 3، ص 55.13. سوره نساء، آيه 137.