نقش معرفت در تغيير اخلاق[91]

معرفت هم در تحصيل اخلاق و هم در تغيير آن، مهمترين نقش را دارد؛ اما معرفت دو قسم است:معرفتهاي حصولي و معرفتهاي حضوري؛ ولي همان طور که در ساير مسائل، نقش معرفتهاي حضوري و شهودي، قويتر از معرفتهاي مفهومي و حصولي است، در اين دو بخش يعني تحصيل اخلاق و تغيير آن نيز معرفت شهودي، اثر بيشتري دارد؛ يعني، اگر انسان، فضيلت يک خلق و رذيلت خلق مقابل آن را مشاهده کند، فورا از رذيلت، دست بر مي دارد؛ چون نفس گرچه «اعدي عدو» دروني انسان است و تا انسان را از پا در نياورد آرام نمي نشيند و سعي مي کند اسير بگيرد، چنانکه حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) مي فرمايد: «کم من عقل اسير تحت هوي امير» (14)ولي شهود فضيلت اخلاقي، در انسان، گرايش ايجاد مي کند و انسان دگرگون مي شود و شهود مسموم بودن رذايل اخلاقي، گريز از رذايل اخلاقي ايجاد مي کند.
لذا در بعضي از تعبيرات ديني آمده است: «بعد نفسک» ؛ «اياکم و... » (15)، «اياک» يعني خود را دوربدار؛ مبادا با سم يا آتش، بازي کني و يا سم در تو اثر کند.
حضرت علي (سلام الله عليه) پس از ذکر ماجراي عقيل مي فرمايد: شبانگاه شخصي به سراغ من آمد و معجوني به همراه داشت؛ معجوني منفورکه ازآن منزجر بودم، گويي با قي يا آب دهان مار آميخته شده بود. به اوگفتم که اگراين معجون، صدقه، صله، زکات و مانند اينهاست که به ما نمي رسد. گفت:هديه است. گفتم: «امختبط انت؟» : در اين صورت، تو فرد مخبطي خواهي بود؛ يعني، اگر رشوه را به عنوان هديه آورده اي که به بهانه مشروع بودن، من آن را بگيرم، بايد فردي ديوانه باشي(16).
براي اينکه اگر «قي کرده» افعي را به صورت خميري درآورند، هيچ انسان عاقلي آن را نمي خورد. البته اين بيان که در نهج البلاغه آمده، سخني شاعرانه نيست تا «احسنه اکذبه» باشد، يعني هرچه اغراق آميزتر باشد، دلپذيرتر گردد؛ بلکه حضرت درون رشوه را ديد و فرمود: خوردن رشوه مثل خوردن غذاي قي شده افعي است. افعي از مارهاي معمولي پرسم تر است که نخست، شکارش را مسموم مي کند و چه بسا تير او همان سمي است که رها مي کند و وقتي که آن را از پا در آورد، از آن تغذيه مي کند. مقصود اين است که تغيير اخلاق با معرفت حضوري سهل تر از تغيير آن با معرفت حصولي و مفهومي است و بقيه راهها مانند موعظه و شعر زيبا جزو معاونان وزارت تغيير و اصلاح و تهذيب و تزکيه اخلاقي اند، وزير اين کار، همان معرفت است.
14. نهج البلاغه، حکمت 211.15. مانند: «اياک والطمع» (بحار، ج 1، ص 156) ؛ «اياکم والتفکر في الله» (کافي، ج 1، ص 93، ح 7) .16. فقلت:... امختبط انت ام ذو جنة ام تهجر؟ (نهج البلاغه، خطبه 224) .