رابطه ملکه شدن با قساوت قلب

خداي سبحان در سوره «حديد» مي فرمايد:«ا لم يان للذين امنوا ان تخشع قلوبهم لذکر الله و ما نزل من الحق و لا يکونوا کالذين اوتوا الکتاب من قبل فطال عليهم الامدفقست قلوبهم و کثير منهم فاسقون» (33)
اين آيه شريفه در باره مؤمنين است داستان «فضيل عياض» را هم در همين زمينه نقل مي کنند؛ يعني، آيا وقت آن نرسيده تا قلب آنان که راه ضعيفي از ايمان را پيموده اند خاشع شود و به نام خدا بتپد و بلرزد؟ اگر آنان در پيشگاه خدا خاضع وخاشع باشند، به استناد:«هو معکم اين ما کنتم» (34)
هميشه خاضع و خاشعند و چون هميشه خاشع و خاضعند، غير خدا هرچه هست در پيشگاه آنان کوچک است.
ازاين گذشته، آينده انسان، روشن نيست و هميشه گذشته بيش از آينده است، اگر کسي بداند که چند سال بعد زنده است، حساب ديگري دارد؛ اما هيچ کس عمر خود را نمي داند:
«و ما تدري نفس ماذا تکسب غدا و ما تدري نفس باي ارض تموت» (35):انسان نمي داند در چه سرزميني مي ميرد و نمي داند فردا چه چيز کسب مي کند.
اينکه گفته مي شود: «چو فردا برآيد بلند آفتاب» سخني است در حد اميد، و گرنه هيچ کس نمي داند که فردا چکاره است. پس هر کسي وقتي عمر خود را تحليل مي کند، مي بيند گذشته اش بيش از آينده اوست و مي گويد من الان بيست سال را گذرانده ام؛ اما معلوم نيست بيست دقيقه ديگر هم زنده بمانم و اگر کسي عمر درازي را پشت سر گذاشته باشد، به صورت روشني مي تواند اين سخن را بگويد.
از اين رو آيه سوره مبارکه «حديد» همواره زنده و تازه است. در حالي که عده اي همواره به ياد حقند، ذات اقدس اله در مورد عده اي ديگر مي فرمايد: هنوز وقت آن نرسيده است که انسان بگويد بس است و برگردد وقلبش در برابر خدا خاضع و خاشع شود؟ يعني در برابر همه آنچه که خدا نازل کرده است، اعم از قرآن و حديث قدسي و رواياتي که به اهل بيت طهارت و عصمت الهام شده و آنچه که برانبيا و اولياي سلف (عليهم السلام) نازل شده است خاضع و خاشع باشد. از اين رو مي فرمايد: خاشع شويد و گرنه مثل کساني خواهيد شد که اگر وصفي نفساني براي آنها در دراز مدت به صورت خلق و ملکه نفساني در آيد قلب اينها قسي مي شود؛ وقتي قلب، قسي شود تغيير آن سخت است.
33. سوره حديد، آيه 16.34. همان، آيه 4.35. سوره لقمان، آيه 34.