تاثير و تاثر را به چهار قسم تقسيم کرده اند

1 تاثير و تاثر مادي؛ مثل اينکه، جسمي در جسم ديگر اثر جذب يا دفع مي گذارد؛ مانند آهنربايي که آهن را جذب يا چيزي که چيز ديگر را طرد و دفع مي کند که در اين محور، مؤثر و متاثر هر دو جسماني و ماديند.
2 تاثير و تاثر دو امر مجرد؛ به اين معني که، موجودي مجرد در موجود مجرد ديگري اثر مي گذارد. گرچه اين قسم، مثالهاي فراواني دارد ولي قبل از روشن شدن بحث نمي شود به امور غيبي مثل زد؛ اما به اموري که به حس نزديکتر است مي شود تمسک جست؛ مثلا، تاثير روح معلم در روح متعلم، هر دو امر غير مادي و غير جسماني است و نيز روح واعظ که در زمينه وعظ و اخلاق در روح متعظ اثر نيک مي گذارد و شنونده را مؤدب به آداب الهي مي کند.
3 تاثير موجود مادي در موجود مجرد مانند آهنگهايي که انسان مي شنود. اين آهنگها يا انسان را مسرور و خوشحال مي کند يا غمگين و نالان مي سازد. به هر حال، آهنگ مادي در روح مجرد شنونده اثر مي گذارد. البته اگر آهنگي بخواهد در روح اثر بگذارد، از راه نيروي سامعه که به گوش مرتبط است اثر مي گذارد. گوش، کار فيزيکي خود را انجام مي دهد که از آن تعبير به «اذن» مي کنند و «اذن» ، غير از «سامعه» است. سامعه، مرتبه اي از مراتب نفس است که به وسيله گوش کار مي کند و امري متافيزيکي است. چون به نفس بر مي گردد. وقتي به مرحله نفس رسيد، مراحل بالاتر نفس از آن متاثر مي شود. گاه، انسان غزل، قصيده يا نوحه و مرثيه اي مي سرايد و شنونده با شنيدن آن، خوشحال يا غمگين مي شود که داخل در قسم دوم است، چون غزل، مرثيه، نوحه و مانند آن، امري معنوي را که مفهوم باشد به همراه دارد و در حقيقت ادراک سراينده است که به وسيله سروده اش در شنونده اثر مي گذارد و ادراک شنونده است که متاثر مي شود. اين دو، کار متافيزيکي، مجرد و داخل در بحث تعليم و تعلم است؛ زيرا تعليم و تعلم گاهي به صورت نظم و گاهي به صورت نثر است؛ اما آنجا که آهنگ در کسي اثر مي گذارد او را مي گرياند يا مي خنداند امري جسماني و مادي در روح، که امري مجرد است، اثر مي گذارد. اثبات و شناخت اين سه قسم، تا حدودي آسان است.
4 تاثير امري مجرد در امري مادي. مثالي که براي آن ذکر کرده اند، مسئله چشم، سحر و مانند آن است؛ برخي شور چشم يا بد چشمند، اگر نگاهي به کسي يا چيزي کنند، آسيبي به آن مي رسد. نيز سحر، طلسم و شعبده، اوراد و اذکار خاصي است که با ادوات مادي، هماهنگ است و در روحيه يا بدن کسي اثر مي گذارد. البته اگر در روح کسي اثر گذاشت، اين تاثير، تاثير امر معنوي در امري معنوي ديگر و از قسم دوم است؛ ولي اگر در جسم کسي اثر گذاشت، مثلا کسي را بيمار کرد، در حقيقت، امري مجرد است که در امري مادي البته بدون تلقين اثر مي گذارد. چون اگر از راه تلقين باشد، اين تاثير، تاثير روح در روح است، که به قسم دوم برمي گردد.