فصل پنجم: شناخت اراده، ميل و اختيار[127]

از مسائلي که در تحقيق علم اخلاق، نقش دارد شناخت مسئله «اراده» ، «ميل» و «اختيار» است. راي مرحوم علامه طباطبايي (رضوان الله عليه) نخست اين بود که اراده، به علم به «بايد» برمي گردد؛ يعني وقتي انسان نياز خود را احساس کرد و براي رفع اين نياز، کار معيني را تشخيص داد و انجام آن کار را به حال خود سودمند و لازم دانست، حکم مي کند و مي گويد: «بايد اين کار را انجام بدهم» . بنابراين، اراده همان «علم به بايدها» ست.

ولي ايشان در بحثهاي ديگر، از اين نظر برگشتند؛ چون روشن شد که اراده از سنخ علم نيست، بلکه مانند اخلاص، نيت و عزم، از سنخ عمل و از شئون عقل عملي است؛ چنانکه احساس، تخيل، توهم، تعقل و... زير پوشش عقل نظري و ادراک قرار دارند؛ زيرا ما در خود اين دو حال را جداي از هم مي يابيم گرچه احيانا ملازم هم هستند که با يک شان مي فهميم و با شان ديگر، گرايش پيدا مي کنيم و آنچه مربوط به گرايش و عمل است، جزء شئون عقل عملي و آنچه مربوط به درک و بينش است، جزو عقل نظري به شمار مي آيد(1)و قهرا اراده و مانند آن جزو عقل عملي محسوب مي شود. چنانچه حکم به «بايد» از نفس هم نشات بگيرد، اراده به دنبال آن حکم و بعد از علم به «بايد» ظهور مي کند.
1. براي عقل عملي اصطلاح ديگري نيز وجود دارد که آن ادراک حکمت عملي است.

فرق بين اراده و ميل

کشش و تلاشي که نفس براي انجام کاري از خود نشان مي دهد، هم ميل و هم اراده است؛ ولي با دقت مي بينيم چاره اي جز تفکيک بين اراده و ميل نيست؛ گرچه اراده، مراتبي دارد که يکي از مراتب نازله آن ميل محسوب مي شود و ميل نيز مراتبي دارد که بعضي از مراتب عاليه آن را اراده مي گويند؛ ولي بايد ديد مرزي که اين دو از هم جدا مي شوند کجاست و فرق آنها چيست؟

مرحوم صدرالمتالهين بر اين باور است که مرز جدايي انسان از حيوان، اراده و ميل است؛ زيرا انسان متحرک بالارادة، ولي حيوان، متحرک بالميل است. ايشان در فلسفه نظري و عملي، چند ابتکار ارائه کرده اند:

1 ديگران مي گفتند حيوان «جنس سافل» و انسان «نوع الانواع» و «نوع اخير» است؛ اما وي بر اساس حرکت جوهري به اين نتيجه رسيد که حيوان، «جنس متوسط» است و انسان هم «نوع اخير» نيست؛ بلکه «نوع متوسط» و نيز جنس سافل است و تحت آن انواعي وجود دارد که ممکن است آن انواع هم داراي انواع گوناگوني باشد و در هر حال بر اساس حرکت جوهري، انسان نوع الانواع و نوع اخير نيست.

2 اهل منطق در تعريف حيوان مي گويند: حيوان، «جوهر نامي حساس متحرک بالاراده» است ولي ايشان مي گويد: حيوان «متحرک بالميل» است؛ نه «بالاراده» و فرق ميل و اراده اين است که اگر نيروي کشش و جاذبه و تلاش و کوشش، تحت رهبري وهم، شهوت و غضب تنظيم شود، ميل ناميده مي شود و موجودي که در حد وهم مي انديشد و بر اساس وهم کار مي کند، متحرک بالميل است نه بالاراده؛ ولي اگر اين تلاش و کوشش و جذب را عقل عملي به عهده بگيرد
[129]

نه وهم، اراده نام دارد و موجودي که با رهبري عقل، تلاش و کوشش مي کند متحرک بالاراده است.

همان طور که در حکمت نظري فرق بين متخيله و متفکره را چنين بيان کرده اند که اگر اين قوه متصرفه زير پوشش واهمه کار کند، متخيله نام دارد و اگر زير پوشش عاقله تلاش کند، متفکره ناميده مي شود؛ و اين، صرف نام گذاري نيست بلکه جهت يابي، کار، حسن و قبح، سود و زيان و حق و باطل کار اينها فرق مي کند و به همان معيار، نيروي تلاش و کوششي که در انسان هست و به جنبه عملي او بر مي گردد نه جنبه نظري اگر تحت تدبير واهمه تنظيم شود، ميل و اگر تحت تدبير عاقله، اداره شود، اراده ناميده مي شود.

البته قرآن کريم با اين که در باره تبهکاران مي فرمايد: «اولئک کالانعام بل هم اضل» (2)و براي آنان جز ميل، چيز ديگري قايل نيست؛ با اين حال، اراده به معناي اعم را که شامل درجات ضعيف «ميل» هم مي شود در باره آنان به کار مي برد: «فاعرض عن من تولي عن ذکرنا ولم يرد الا الحيوة الدنيا × ذلک مبلغهم من العلم» (3): اعراض کن از کسي که جز دنيا چيزي اراده نمي کند؛ زيرا دانشش تا به همين جا رسيده و جز به زرق و برق فريباي دنيا راهي نيافته است. بنابراين، انسان چيزي را اراده مي کند که بفهمد و چيزي مانند آخرت را که نمي فهمد اراده نمي کند.

اما عده اي که بينش آنان وسيعتر است و آنان هم دنيا و هم آخرت را مي فهمند، آخرت را طلب مي کنند، چنانکه ذات اقدس اله از زبان نبي اکرم صلي الله عليه و آله و سلم نقل مي کند که آن حضرت به همسرانش طبق وحي فرمود: «ان کنتن تردن الحيوة الدنيا وزينتها فتعالين امتعکن واسرحکن سراحا جميلا × وان کنتن تردن الله ورسوله والدار الاخرة فان الله اعد للمحسنات منکن اجرا عظيما» (4)يعني، هر يک از شما دنيا
[130]

را اراده کرده ايد، بياييد تا شما را به خوبي و خوشي طلاق دهم و هر کدام که خدا، پيامبر و آخرت را اراده کرده ايد، آنگاه با همين زندگي ساده مي سازيد و خداوند براي اهل احسان و نيک از شما پاداش بزرگي آماده کرده است. پس گرچه اراده و ميل مراتبي دارند اما مرز دقيقي که اراده در آن حد، از ميل جدا مي شود، اين است که اراده را عقل و ميل را وهم، رهبري مي کند.
2. سوره اعراف، آيه 179.3. سوره نجم، آيات 29-30.4. سوره احزاب، آيات 28-29.