راه تمحيص دل[185]

قرآن، همان گونه که هدف وحي را نزاهت روح آدمي مي داند، راه تهذيب روح را هم ارائه کرده، مي فرمايد:
«و ليبتلي الله ما في صدورکم و ليمحص ما في قلوبکم» (43)
جهاد اکبر، اوسط و اصغر و هرگونه دستور الهي، براي آزمون دل است. اگر دلي تيره باشد، خداوند با افاضه هاي متوالي آن چنان فيض مستمر و متنوع را از راه وحي و عقل يا از راه آزمونهاي علمي و عملي ادامه مي دهد تا اين تيرگي را برطرف کند.
تمحيص، به معناي تطهير است و تاديب ظريفي را نيز به همراه دارد: معلوم مي شود گناه، آلودگي است و گنهکار، آلوده است و آلوده به حريم کبرياي خدا، راه ندارد. خداوند وقتي ناخالصي را زدود، صفا در قلب مي نهد. البته شفافيت و صفا مراتبي دارد: اگر به اوج خود برسد، معرفت خود را به آن قلب، تا آن جا که ظرفيت دارد، عطا مي کند و اگر به اوج شفافيت نرسد، بعضي از مراحل وسط و پايين علوم و الهامها را بهره او مي کند؛ اوصاف ملائکه، آخرت، بهشت و گوشه اي از اسرار نهاني و غيب را به او مي فهماند.
براي «تمحيص» ، دو نمونه در سوره مبارکه «رعد» آمده است که يکي در امور طبيعي و ديگري در امور صنعتي است. در زمينه امور طبيعي مي فرمايد:
«انزل من السماء ماء فسالت اودية بقدرها فاحتمل السيل زبدا رابيا» (44)
خداوند از آسمان، باراني نازل کرده است که اين بارانهاي متراکم، سيل مي شود و اين سيل خروشان، کفي را به همراه دارد.
در زمينه امور صنعتي نيز مي فرمايد:
«و مما يوقدون عليه في النار ابتغاء حلية او متاع زبد مثله» (45)
اگر فلزي مانند طلا را گداخته و ذوب کنيد، کفي بر روي آن قرار مي گيرد که زرگرها براي استحصال طلاي ناب آن کف را مي زدايند و به اين کار[186]«تمحيص» مي گويند.
رودخانه هاي کم آب، در مسير رسيدن به دريا، به مصارف گوناگون کشاورزي، صنعتي و مانند آن رسيده يا وارد شن زاري مي شود و در شنها فرو مي رود و به دريا نخواهد رسيد. اين سيل است که از قله کوه، ريزش مي کند و به سينه و دامنه آن مي رسد و چيزي جلو آن را نمي گيرد و خود را به اقيانوس مي رساند و به مقصد مي رسد اما عباب سيل را حباب و زبد همراهي مي کند و آنچه ماندني است همان عباب است که به مقصد مي رسد.
چنانکه براي تشخيص طلاي خالص از ناخالص و زدودن ناخالصي از آن، کوره حدادي و گداختن لازم است. اگر کسي بخواهد مشکلات اخلاقي خود را برطرف کند بايد خلق خالص را از خلق ناخالص جدا کند و اين، تنها با موعظه و درس و بحث، حاصل نمي شود، بلکه بايد يا سيل گونه اشک بريزد و بنالد و ضجه بزند و يا بر اساس علل و عواملي بايد جان گداخته و دل سوخته اي او را بسوزاند و به تعبير استاد ما مرحوم «الهي قمشه اي» بگويد:
حاصل عمرم سه سخن بيش نيست
خام بدم، پخته شدم، سوختم

بنابراين، اگر کسي بخواهد پاک شود و به بهشت راه پيدا کند، بايد گداخته شود. اگر خود، گداخته نشود، گدازندگان او مي گدازند:
«کلما نضجت جلودهم بدلناهم جلودا غيرها» (46).
43. سوره آل عمران، آيه 154.44. سوره رعد، آيه 17.45. همان .46. سوره نساء، آيه 56.