لزوم محاسبه از ديدگاه قرآن

قرآن کريم در باره محاسبه چنين هشدار مي دهد:
«و ان تبدوا ما في انفسکم او تخفوه يحاسبکم به الله» (4)
آنچه را در دل داريد يا اظهار مي کنيد همه مورد محاسبه خداست. ممکن است علم فقه، اهتمام بر گناه را گناه و منافي با عدل معتبر در[197]برخي از شئون ديني همانند امامت نماز جماعت نداند، ولي از نظر علم کلام اهتمام بر گناه يقينا اثر دارد؛ يعني اگر کسي تصميم بگيرد کار زشتي انجام دهد، گرچه به آن دست نيابد، همين تصميم زشت روح او را تيره مي کند؛ چنانکه قرآن در بخش ديگر مي فرمايد:
«و اعلموا ان الله يعلم ما في انفسکم فاحذروه» (5)
بدانيد آنچه را در دل داريد خدا مي داند؛ پس، از آن حذر کنيد.
کسي که «خاطرات» خود را جزو «اعمال» خويش بداند، يقينا مواظب صحنه نفس خواهد بود. نتيجه آن که سالک محاسب همان طور که مواظب زبان خويش است مواظب نشستن و برخاستن، خوردن و آشاميدن، امضا کردن و انديشيدن خود نيز هست. نيز مواظب است که در مسائل علمي به مغالطه نيفتد و ديگران را به غلط نيندازد و هم مي کوشد که در مسائل عملي به ضلالت مبتلا نشود و ديگران را گمراه نکند و اين از بهترين دلايل بر لزوم محاسبه است.
انساني که سالک طريق حق است، بايد اهل محاسبه بوده، خود را بيازمايد که آيا در مسير و مصعد خير و سعادت خويش حرکت مي کند يا در مهواي شر و شقاوت. گاهي انسان کار خير را نمي شناسد و چيزي را خير مي پندارد، ولي وقتي انديشه خود را بر وحي الهي عرضه مي کند به اشتباه خود پي مي برد و با اين حال در همان مهواي باطل سقوط مي کند و آن را تکامل مي پندارد. در حالي که، وحي خدا ميزان حق است و انسان موظف است انديشه خود را بر ميزان الهي عرضه کرده و با آن توزين کند. بنابراين، گاهي انسان در تشخيص خير و شر و گاهي بعد از تشخيص، در گرايش به خير و گريز از شر، لرزان است.
وقتي انسان از نظر دانش و پذيرش سالم باشد، درتشخيص و گرايش، متحير و لرزان نيست. دست لرزان نمي تواند از آتش فاصله بگيرد؛ زيرا اگر کمي از آتش جدا شود، دوباره بي اختيار به طرف آتش مي رود يا اگر دست مرتعشي بخواهد از[198]سم دور بماند، به همان اندازه که از آن جدا مي شود، يا احيانا بيشتر از آن به سمت سم حرکت مي کند، چون دست لرزان در اختيار صاحب آن نيست.
فکر و دل لرزان هم چنين است، گاهي انسان در بخش انديشه، فلج است. از اين رو، به جاي جزم، شک دارد و اگر گاهي به سمت تشخيص حق حرکت کند، معادل آن به سمت تشخيص باطل مي رود؛ يعني باطل را حق مي پندارد و بدين جهت همواره در تحير و شک به سر مي برد. در بخش گرايش نيز اگر چيزي را خوب و مقابل آن را بد، تشخيص داد و عزم بر حرکت به سمت خير و خوبي و پرهيز از قبيح و شر کند يک قدم به سمت خير و قدم ديگري به سمت شر برمي دارد. چون از نظر گرايش، مرتعش و لرزان است.
4. سوره بقره، آيه 284.5. سوره بقره، آيه 235.