آزمون تشخيص صحيح و گرايش سالم

ارزيابي ثبات و لغزش انديشه يا گرايش بايد با ميزان حق باشد. اگر چيزي را «حق» تشخيص داديم و بدان عمل کرديم، اگر به سرعت و سهولت، صحت و دقت آن را انجام داديم، بايد خد را شاکر باشيم که هم از نظر انديشه سالم هستيم و هم از نظر گرايش، فلج نيستيم، ولي اگر چيزي را خوب، تشخيص و تشخيص خوب داده و فهميديم که آن چيز حق است، اما در عمل، گاهي به سمت آن مايليم و گاهي از آن فاصله مي گيريم، بايد بدانيم عقل عملي که گرايشهاي ما را تنظيم مي کند، واقعا فلج و مرتعش است و عضو فلج را بايد معالجه کرد؛ مثلا، کسي که مي داند اعتياد به مواد مخدر بد است ولي توان ترک آن را ندارد، در تشخيص اشتباه نکرده است، ليکن گرايش او فلج است.
در اين صورت، بايد ارتعاش را بر طرف کند يا گرايش فلج را سالم سازد. البته اگر احساس کرديم که در بعضي از موارد، از نظر تشخيص و گرايش، مستقيم هستيم، صرف اين توفيق مقطعي و موردي براي تشخيص سلامت يا مرض ما کافي نيست.
[199]
در کتب بزرگاني که قرنها قبل از ميلاد مسيح زندگي مي کردند مانند افلاطون و ارسطو آمده است که اگر کسي خواست ببيند سالم است يا نه، با آزمونهاي موضعي نمي تواند آن را بفهمد. آنگاه آنان اين مثل را ذکر مي کردند که خواندن بلبل يا اعتدال هوا دليل بر فرارسيدن فصل بهار نيست؛ نظير مثل معروف فارسي زبانها که مي گويند: «با يک گل، بهار نمي شود» . به هر تقدير، اگر کسي در يک مورد علمي يا عملي موفق شود، نبايد نتيجه بگيرد که به گونه اي بنيادين سالم است؛ چون هنوز آزمايشهاي فراواني در پيش دارد.