برگزاري انتخابات دروني

در ارزيابي تربيتي اعضايي که در قلمرو حيات ما زندگي مي کنند، اين قافله طولاني و پر جمعيتي از انديشه ها و بينشهاي علمي از يک سو و از خواسته ها و گرايشهاي عملي از سوي ديگر که هستي ما را تشکيل مي دهند، در مدت عمر، بايد انتخابات آزادي در درون جان خود برگزار بکنيم و گزينش اعتقادي و رفتاري آنها را جويا شويم.
تا اين صحنه آزمون را پشت سر نگذاريم، موفقيت خويش را در گذر از نشئه طبيعت احراز نمي کنيم؛ زيرا هر کس و هر چيزي را انتخاب کنيم، با همان همسفريم و سرانجام با او محشوريم.
اميرالمؤمنين (عليه السلام) به نوف بکالي فرمودند:
«يا نوف! من احبنا کان معنا يوم القيامة و لو ان رجلا احب حجرا لحشره الله معه» (6)
هر کسي با محبوبش محشور مي شود؛ حتي اگر کسي به سنگي علاقمند باشد، با همان سنگ محشور مي شود؛ چنانکه بت پرستها همراه با بتهايشان به جهنم مي روند. اگر بشر را هم به حال خود رها کنند، آنان بدون انبيا و اوليا راههاي تباهي را طي مي کنند.اکنون که عصر پيشرفت علم است، همان جاهليتي که چندين قرن قبل در[200]جهان حکومت مي کرد که مردم در برابر سنگ و خاک خضوع مي کردند، هنوز هم در برخي از نقاط جهان ادامه دارد. در ميان هندوهاي افراطي، گفتن «لا اله الا الله» و ساختن خانه خدا جرم محسوب مي شود و از اين رو مسجد «بابري» را تخريب کردند و در برابر يک سنگ، خضوع، و گاو را تقديس مي کنند و بدون شک در ميان بت پرستان، افراد تحصيل کرده اي هم يافت مي شود.
پس، ممکن است کسي در علوم طبيعي، ترقي کرده باشد، ولي در معارف الهي تنزل کند. بنابراين، انسان بايد خود را بيازمايد و انديشه و کردارش را بر وحي الهي که ميزان است، عرضه کند اگر کسي نخواهد در حوزه جانش انتخاباتي داشته باشد، بلکه بر اساس انتصاب رفتار کند، بايد ببيند چه کسي را نصب مي کند؛ آيا زمام کار را در بخش عمل، به دست شهوت و غضب و در بخش انديشه، به دست خيال و وهم مي سپارد يا به دست عقل و اراده، و کدام نيرو را فرمانده ساير نيروها مي کند.
حاصل اين که، خودآزمايي يک ضرورت است و پيش از آن، ما از حال خود ناآگاهيم و انسان نادان را به جايگاه علم، راه نيست. بهشت، جايگاه علم و شهود، و جهنم، جايگاه جهل است؛ زيرا اهل جهنم نمي دانند که غذاي بهشتي بر آنها حرام است و بدين جهت، هوس خام در سر مي پرورانند و از اهل بهشت آب و غذاي بهشتي درخواست مي کنند. قرآن کريم از جهنميها نقل مي کند که به بهشتيها پيشنهاد مي دهند: مقداري از آب و غذاي بهشت را به ما برسانيد؛ آنگاه بهشتي ها مي گويند:
«ان الله حرمهما علي الکافرين» (7)
خداوند، آب و غذاي بهشت را بر کافران، حرام کرده است(8).
6. امالي صدوق، مجلس 37، ح 9.7. سوره اعراف، آيه 50.8. اين حرمت، تکويني است، نه تشريعي؛ زيرا در بهشت تشريع نيست، بلکه نتيجه عمل به شريعت يا ترک عمل به آن در دنياست: «ان اليوم عمل و لا حساب و غدا حساب و لا عمل» (نهج البلاغه، خطبه 42) امروز روز کار و تکليف و فردا روز حساب است و تکليفي نيست. بنابراين، «حرمهما» بدين معناست که خداوند کافران را از نعمتهاي بهشتي محروم کرده است.