دوم: ثبات[239]

مرحله دوم از مراحل سير و سلوک، ثبات و استواري است؛ ممکن است بر اثر پيدايش حالتي براي انسان، جذبه اي حاصل شود و دفعتا عوض شود يا فکري او را به حق راهنمايي کند و او تصميم پيمودن راه بگيرد ولي در اين تصميم، ثابت نباشد و علل و عواملي او را از اين تصميم پشيمان کند. بنابراين، صرف ايمان براي سلوک، کافي نيست و سالک بايد به مرحله ثبات در اعتقاد و ايمان برسد. از اين رو ذات اقدس خداوند در قرآن کريم يکي از اوصاف برجسته سالکان کوي حق را ثبات مي داند:
«يثبت الله الذين امنوا بالقول الثابت في الحيوة الدنيا و في الاخرة» (1)
يا مي فرمايد:
«انا لننصر رسلنا و الذين امنوا في الحيوة الدنيا و يوم يقوم الاشهاد» (2).
خداوند نعمت ثبات را به مردم با ايمان عطا مي کند. به همين جهت آنان در آخرت، روزي که قدمها در «صراط» مي لغزد و هم چنين در حالي که ديگران گرفتار وسوسه مي شوند در اخلاص پايدارند.
براي اين که انسان عملا تربيت شود و به مقام رفيع بار يابد به او دستور داده شده است که در وضو هنگام مسح پا بگويد:
«اللهم ثبت قدمي علي الصراط يوم[240]تزل فيه الاقدام» (3)
بار خدايا! روزي که قدمها مي لغزد، قدمهاي مرا بر صراط استوار بدار تا نلغزم. گرچه «ظهور» اين دعا در مسئلت ثبات قدم و نجات از لغزش براي قيامت است، ولي اطلاقش شامل دنيا نيز خواهد شد. از اين رو مردان الهي در جبهه هاي جنگ از خدا ثبات قدم مي خواستند و مي گفتند:
«ربنا افرغ علينا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا علي القوم الکافرين» (4)
زيرا ثبات قدم در ميدان جنگ از فضايل و لوازم يک رزمنده است؛ خواه در جهاد اصغر و خواه در جهاد اکبر. اگر چه جهاد اصغر، دائمي نيست و گاهي به صلح با بيگانه ختم مي شود؛ چنانکه قرآن کريم مي فرمايد:
«عسي الله ان يجعل بينکم و بين الذين عاديتم منهم مودة» (5)
با دشمنانتان، کينه توزانه رفتار نکنيد؛ بلکه بر محور قسط و عدل رفتار کنيد؛ زيرا ممکن است زماني ميان شما و آنان صلح برقرار شود، ولي در جهاد اکبر، اين راه براي هميشه بسته است؛ يعني ممکن نيست روزي دشمن ديرين ما يعني شيطان با ما وست شود؛ زيرا او «عدو مبين» است و هستي خود را در ادامه عداوت با انسانها مي داند و اصولا او زنده است تا افراد بشر را وسوسه کند.شيطان همواره در جنگ با بشر است و او را نه در خواب رها مي کند و نه در بيداري؛ ماموران و جنود او بيدار و منتظر فرصت هستند تا انسان، غافل شود و در حال غفلت بر او تهاجم کنند. گاهي ممکن است انسان خوابهاي خوبي ببيند و با رؤيا بيداري معنوي نصيبش شود، ولي شيطان در او وسوسه کرده و رؤياي او را هم تيره مي کند.
اگر انسان در ايمان متزلزل باشد،
«کالذي استهوته الشياطين في الارض حيران» (6)
خواهد بود؛ يعني گاهي به سمت حق و گاهي به سمت باطل خواهد رفت [241]و روشن است که مجموع حق و باطل، باطل است؛ زيرا:
«الا لله الدين الخالص» (7).
کسي که گاهي تبهکار و گاهي پرهيزکار است، مجموعا انسان تبهکاري است. چون مجموع بدي و خوبي، بد، و مجموع زشتي و زيبايي، زشت است؛ مثلا، اگر کسي در نقاشي يک صحنه، سمت راستش را زيبا و سمت چپش را زشت ترسيم کند، نقاشي آن صفحه، زيبا نخواهد بود؛ زيرا زيبايي، زشتي را و حق، راهي باطل را نمي پذيرد. از اين رو براي سالکان کوي حق، راهي جز ثبات قدم وجود ندارد.اگر ما ثابت قدم شويم، ديگر چيزي ما را نمي لرزاند؛ سرد و گرم روزگار، ما را از پا در نمي آورد و زرق و برق جهان طبيعت براي ما جاذبه ندارد؛ نه آمدن نعمتي ما را چنان مسرور و طربناک مي کند که از وظيفه بيرون برويم و نه از کف دادن نعمتي ما را چنان غمناک مي کند که ما در انجام وظيفه، کوتاهي کنيم و اين همان است که قرآن کريم مي فرمايد:
«لکيلا تاسوا علي ما فاتکم و لا تفرحوا بما اتاکم» (8).
منظور از ثبات قدم، ثبات در سيرت و سنت ديني است و به طور کلي، ثبات در هر چيز به اندازه و در محدوده همان چيز است؛ بنابراين، وقتي مي گويند: فلان شخص «ثابت قدم» است؛ يعني آن جا که مي انديشد، «ثابت فکر» و آن جا که بايد سخن بگويد، «ثابت قول» و... است؛ ولي از آن جا که رونده بيش از هر چيز، به نيروي «پا» محتاج است و از آن کمک مي گيرد، «ثبات» ، بيشتر به «قدم» اسناد داده مي شود و نيز اين که مي گويند: فلان سالک، «پايدار» است، از همين قبيل است.
1. سوره ابراهيم، آيه 27.2. سوره غافر، آيه 51.3. بحار، ج 77، ص 320.4. سوره بقره، آيه 250.5. سوره ممتحنه، آيه 7.6. سوره انعام، آيه 71.7. سوره زمر، آيه 3.8. سوره حديد، آيه 23.