بيست و سوم: اتحاد[397]

بالاتر از مرحله توحيد، مرحله «اتحاد» است. اتحاد بدين معنا نيست که «عبد» با «مولا» يکي بشود. اتحاد به اين معنا امري محال و چنين پنداري باطل، و رهزن است، نه سير و سلوک. نيز اتحاد، به اين معنا نيست که آن طور که گروهي از ترسايان يا يهوديان پنداشتند، خدا در چيزي يا کسي «حلول» کرده باشد:
«و قالت اليهود عزير بن الله و قالت النصاري المسيح بن الله» (1)
زيرا اين معنا نيز شرک و کفر است؛ بلکه مراد از اتحاد، اتحاد شهودي است نه وجودي و به اين معناست که انسان سالک، سراسر جهان را آيت، نشانه و مظهر آن ذات بداند و براي غير او سهمي از هستي قائل نباشد و همه جا صداي او را بشنود و اثر او را ببيند.
اين که موساي کليم از درختي
«انني انا الله لا اله الا انا» (2)
شنيد، معنايش اين نيست که آن درخت خداست، بلکه معنايش «سلب انانيت» از خود و اثبات الوهيت براي حق است؛ بدين معنا که درخت، خود را نمي بيند و از خود سخن نمي گويد و گوينده نيز درخت نيست، بلکه درخت آيينه کلام حق است. همان طور که «صورت ديدني» ، آئينه دارد «صوت شنيدني» ، «بوي استشمام کردني» و [398] «نرمي لمس شدني» نيز آيينه دارد.
آيينه حسي تنها براي نشان دادن صورتهاي «مبصر» است، ولي آيينه هاي معنوي «مبصرات» ، «مسموعات» ، «مشمومات» ، «مذوقات» ، «ملموسات» ، «متخيلات» ، «موهومات» ، «معقولات» و بالاتر از همه، «مشهودات» قلبي را نيز ارايه مي کند. درخت آيينه کلام حق است و در حقيقت، خداست که مي گويد: «انني انا الله» ؛ اما موساي کليم (عليه السلام) آن کلام را از آيينه درخت شنيد؛ نه اين که درخت گفته باشد: «انني انا الله» . نيز اکنون هم اگر کسي چون موساي کليم باشد، اين زمزمه را از آيينه هر درختي مي شنود:

موسي اي نيست که تا صوت «انا الحق» شنود
ورنه اين زمزمه اندر شجري نيست که نيست

آيينه کلام حق بودن نيز، اختصاصي به درخت ندارد. سراسر جهان، مناديان توحيد الهي هستند.
قرآن کريم در سوره «اسراء» مي فرمايد:
«و ان من شي ء الا يسبح بحمده ولکن لا تفقهون تسبيحهم» (3)
هر موجودي «سبحان الله» و «الحمد لله» مي گويد و چون تسبيح و تحميد از تکبير و تهليل جدا نيست پس هيچ موجودي نيست که «لا اله الا الله» و «الله اکبر» نگويد. بنابراين، «تسبيحات اربع» ذکر هر موجودي است و اگر سمع شنواي کليم حق بهره کسي باشد اين صوتها را مي شنود:
فيض روح القدس ار باز مدد فرمايد
ديگران هم بکنند آنچه مسيحا مي کرد

خطاب «ولکن لا تفقهون تسبيحهم» به توده انسانهاست؛ نه اوحدي از آنها؛ بيشتر مردم، تسبيح و تحميد موجودات را نمي شنوند و فقط اوحدي از انسانها شنواي آنند.
[399]
همان طور که رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم و اهل بيت (عليهم السلام) مي شنيدند، اولياي خاص الهي نيز به تبع اينها آهنگ تسبيح و نغمه تحميد را مي شنوند، ولي هر کسي به اندازه شعاع ولايت خود آنها را مي شنود و قهرا سراسر جهان را تسبيح، تحميد، تهليل و تکبير بر عهده مي گيرد و بر اين اساس، هر موجودي از خود و ديگران، نفي انانيت مي کند و مي گويد: من مستقل نيستم و تو هم مستقل نيستي، بلکه فقط ديگري هست که ما آيينه دار هستي اوييم. اگر «آيينه» بتواند سخن بگويد، سخنش اين است که من از خود چيزي ندارم و تنها صاحب صورت را نشان مي دهم و اگر کسي اهل معنا باشد و سخن آيينه ها را بشنود، مي داند که همه حرکاتي که در چهره آيينه مصور است نشانه کارهاي صاحب صورت است.
بنابراين، انسان سالک در مرحله اتحاد، از خود و ديگران نفي انانيت مي کند و تنها يکي را مي بيند؛ بدون اين که از جهان چيزي حذف يا منزوي يا شريعت و تکليفي کم يا زيادشود. منتها ديد عارف تغيير مي کند؛ يعني، سراسر جهان و عالم و آدم، موجود، محفوظ و مکلفند و سنتها هست، ولي همه اينها آيينه دار جمال و جلال اراده حق هستند.
1. سوره توبه، آيه 30.2. سوره طه، آيه 14.3. سوره اسراء، آيه 44.