فصل يکم: غفلت

در فن اخلاق، غفلت به عنوان «مانع» ، و بيداري به عنوان «شرط لازم» تهذيب نفس و سير و سلوک شمرده شده است. مقدمه واجب سير و سلوک آن است که انسان توجه کند که «ناقص» است و بايد «کامل» شود و «مسافر» است و به زاد و راحله و راهنمانياز دارد و بديهي است که اگر کسي غافل باشد و نداند مسافر است، در جاي خود مي ماند، چنانکه جناب مصلح الدين سعدي گفته است: «حرم در پيش است وحرامي در پس؛ اگر رفتي، بردي و اگر خفتي، مردي» (4).
کسي که عازم سفر است اگر نداند که مسافر است و حرامي و راهزن در کمين اوست، اگر بخوابد، يقينا گرفتار غارت راهزنان خواهد شد و اگر نخوابد و حرکت کند، به مقصد مي رسد. شيطان صريحا گفت من در کمينم:«لاقعدن لهم صراطک المستقيم» (5)
کسي که بداند مسافر است، قهرا به فکر حرکت است و اگر مسافر به فکر حرکت باشد، به فکر تحصيل زاد و توشه مطابق با مسير و مقصد خواهد بود.در تعبيرات ديني از کساني که اهل سير و سلوک نيستند به عنوان «خوابيده» يا «مست» ياد مي شود. مست کسي است که «مي» عقلش را پوشانده است و بنابراين، جواني و يا مقام و غرور و مال هم از آن جهت که چهره عقل را مي پوشاند و نمي گذارد انسان بيدار شود و حرکت کند مست کننده است.
به هر تقدير، کسي که نداند «ناقص» است و کاملي بايد او را تکميل کند و يا نداند «نيازمند» است و بي نيازي بايد نيازش را رفع کند و يا نداند «مسافر» است و بايد حرکت کند، او در خواب است و سهمي از اخلاق ندارد و در حالت خواب هم مي ميرد و در همان حال او را به جايي که نمي خواهد، مي برند؛ چون حرکت ضروري و يقيني است:«و ما جعلنا لبشر من قبلک الخلد افائن مت فهم الخالدون» (6)
هيچ کس در نشئه طبيعت، آرام نيست و نمي آرمد؛ زيرا دنيا آرامگاه نيست؛ چنانکه برزخ و قبر نيز آرامگاه نيست. اين که در چهره سنگ قبر، نوشته مي شود: «آرامگاه» بر اساس نسبت برزخ به دنياست و گرنه قبر يا برزخ نيز نسبت به قيامت، آرامگاه نيست، اگر چه برزخيان تلاش اهل طبيعت و دنيا را پشت سر گذاشته اند؛ ولي در جوش و خروشند تا به «دار القرار» امن و مطلق که بهشت است برسند. در حقيقت بهشت آرامگاه است.در مناجات شعبانيه نيز در باره بيداري از خواب غفلت آمده است:«الهي لم يکن لي حول فانتقل به عن معصيتک الا في وقت ايقظتني لمحبتک» (7)
خدايا! من غافل بودم و هيچ توفيق حرکت نداشتم مگر آنگاه که تو مرا بيدار کردي؛ اما براي اين بيداري، تلاش و کوشش لازم است. صداي انبيا وقتي به گوش کسي برسد، او را بيدار مي کند؛ حتي اگر خوابيده باشد و انبيا هم آمده اند تا مردم خوابيده را بيدار کنند، ولي اگر خواب کسي، سنگين باشد، صداي انبيا هم چنين انسان خوابيده را بيدار نمي کند. از اين رو ذات اقدس خداوند به رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمايد:و ماانت بمسمع من في القبور» (8)
کسي که مرده يا خوابيده است سخن تو را نمي شنود تا زنده يا بيدار شود.
اما اگر کسي بيدار شود، مي فهمد بايد حرکت کند و اگر حرکت نکند و دو لحظه در يک حال بماند، مغبون است. پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند:«من استوي يوماه فهو مغبون» (9)
اگر کسي دو روزش يکسان باشد، گرفتار غبن و زيان است؛ منظور از «روز» هم شبانه روز يا روز در مقابل شب نيست. بنابراين، اگر کسي دو ساعت و حتي دو لحظه اش يکسان باشد، ضرر کرده است؛ زيرا عمر خود را داده و چيزي در مقابل آن نگرفته است، ولي اگر دائما به ياد حق باشد، چنانکه قرآن کريم مي فرمايد:«و اذکر ربک في نفسک تضرعا و خيفة و دون الجهر من القول بالغدو و الاصال ولا تکن من الغافلين» (10)
حتي دو دقيقه يا دو لحظه اش نيز، همسان نيست و او هر لحظه به ذات اقدس اله نزديکتر مي شود و مي فهمد که هر مرتبه اي نسبت به مرتبه آينده، نقص و هر مرتبه آينده نسبت به گذشته کمال است. از اين رو گفته اند: «حسنات الابرار سيئات المقربين» (11)بنابراين، اولين شرط براي سير و سلوک، بيداري است. پس از بيداري و عزم بر حرکت انسان سالک در مي يابد که براي حرکت، زاد و توشه، مرکب، راهنما و شناخت لازم است.
4. گلستان، باب دوم، حکايت 11.5. سوره اعراف، آيه 16.6. سوره انبياء، آيه 34.7. مفاتيح الجنان، مناجات شعبانيه.8. سوره فاطر، آيه 22.9. بحار، ج 68، ص 173.10. سوره اعراف، آيه 205.11. بحار، ج 25، ص 205.