هجدهم: سکون[357]

سالک وقتي به مرحله يقين رسيد، مي آرمد و چيزي او را مضطرب نمي کند. زيرا مشاهده مي کند و مي يابد که کارگردان جهان هستي خداست و او قائم به قسطي است که بر محور قسط و عدل، جهان را اداره مي کند و سراسر کار او حکمت است؛ نيز مي يابد که اگر خود را به او بسپارد، بهره مي برد. از اين رو خود را به او وا مي گذارد و آنگاه به «طمانينه» مي رسد، اضطرابها از او رخت برمي بندد و مي آرمد.