بيست و چهارم: وحدت[401]

سالک در مرحله توحيد، کار جديدي نمي کند و فقط کارهاي قبل را انجام مي دهد؛ اما وقتي از مرتبه توحيد بگذرد و به مرتبه اتحاد برسد؛ يعني از:
«لا تجعل مع الله الها اخر» (1)
عبور کند و به:
«لا تدع مع الله الها اخر» (2)
برسد، نوبت به «وحدت» شهود (نه وحدت وجود) مي رسد. عارف در اين مقام موجودات ديگر را نمي نگرد و صداي آنها را هم نمي شنود و فقط مستقيما صدا را از خود ذات اقدس خداوند مي شنود و براي غير خدا سهمي قايل نيست. نه اين که کثرتي را ببيند و آنگاه بگويد اينها، آيينه دار جلال و جمال او هستند. در اين مرحله هم همه اشيا در جاي خود محفوظ است و چيزي نابود نمي شود؛ اما عارف سالک به جايي رسيده است که جز خدا نمي بيند نه اين که همه را مي بيند ولي آيينه و آيت خدا مي داند، بلکه غير از خدا، هيچ کس را نمي بيند.
1. سوره اسراء، آيه 22.2. سوره قصص، آيه 88.