آرامش دل و بدن مؤمن[230]

بنابر آنچه گذشت، مؤمن نه گرفتار شک و ترديد قلبي است و نه گرفتار تعدي و تجاوز بدني. البته چون مؤمن مي داند قيامت و حساب هست و مي داند که ناقد، بصير است در صحت و سقم عمل خود، شک دارد و چنين انساني در بخش رياضت، اهل ترس است؛ ولي درباره اصل حساب و قسط و عدل بودن آن هيچ گونه، شک ندارد.
انسان سالک ابتدا مي کوشد با ميل نفساني خود مبارزه کند و گناه نکند و آيه
«الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا» (9)
بر همين بخش، قابل تطبيق است و اين کار، «رياضت عام» نام دارد.
در مرحله بالاتر در مقام اوصاف نفساني، سعي مي کند که وصف بدي به حريم جان او راه پيدا نکند؛ يعني، نه تنها کار بد نکند بلکه وصف بد هم نپذيرد و اين، «رياضت خاص» است. در مرحله بالاتر، که به آن «رياضت اخص» گفته مي شود، مي کوشد نه تنها بد نکند و به بد متصف نشود، بلکه غير خدا را نبيند. بنابراين، آيه
«و قلوبهم وجلة انهم الي ربهم راجعون» (10)
به اين معنا که، رياضت، مايه هراسناکي است، مربوط به طليعه امر است؛ اما هنگامي که امر به پايان مي رسد، مضمون آيه
«ثم تلين جلودهم و قلوبهم الي ذکر الله» (11)
محقق خواهد بود که ياد خدا مايه آرامش دل و بدن آنهاست.
حضرت امام سجاد و ساير امامان (عليهم السلام) هنگام ورود به نماز هراسناک بودند، ولي وقتي وارد نماز مي شدند و اذکاري مي گفتند و پيامها و سروشهاي غيبي را مي شنيدند، قلبشان مي آرميد. پس ياد خدا در اوايل امر، مايه اضطراب و در
[231]پايان امر، مايه اطمينان است.
البته گاهي انسان نماز مي خواند و ياد حق را بر دل عبور مي دهد ولي نمي لرزد؛ اما نبايد فريب بخورد و بگويد:
«الا بذکر الله تطمئن القلوب» (12)
و بپندارد که به مراحل نهايي ياد خدا رسيده است؛ زيرا اين در حقيقت، غفلت و خواب است؛ نه اطمينان. انسان وقتي غافل باشد و از عواقب کار خبر نداشته باشد، نمي لرزد و مضطرب نيست بنابراين، آرامش او يک آرامش دروغين است؛ اما اگر به ياد حق باشد و به وظائفش عمل کند گرچه در آغاز کار مي لرزد ولي کم کم مانوس مي شود و قلبش به مهر خدا و لطف او مي آرمد و اين يک اطمينان صادق است.
9. سوره عنکبوت، آيه 69.10. سوره مؤمنون، آيه 60.11. سوره زمر، آيه 23.12. سوره رعد، آيه 28.