ايمان، قلعه امن

اگر کسي بداند ناقص و نيازمند است و رفع نياز او نه مقدور خود اوست و نه مقدور ديگران و نيز اگر بداند جهان هستي مبدئي دارد که نياز نيازمندان را مي داند و مي تواند آنها را برطرف کند، به سير و سلوک مي افتد و به دار الامن پناهنده مي شود. همه مشکلات تحجر يا ارتجاع اين است که انسان يا خود را نمي شناسد يا به عجز خود آگاه نيست و يا مي فهمد عاجز است و مي پندارد خودش يا ديگران يا روابط و ضوابط اجتماعي مي توانند نيازهاي او را برطرف کنند. از اين رو خود را به آن مهد امن نمي سپارد.ايمان آن است که انسان در قلعه امن قرار گيرد و از اين رو حضرت امام رضا (صلوات الله وسلامه عليه) در حديث سلسلة الذهب از پدران گرامي خود از سفراي الهي نقل کرده است که خداوند مي فرمايد:
«کلمة لا اله الا الله حصني فمن قالها دخل حصني و من دخل حصني امن من عذابي» (13)
توحيد، دژ مستحکم من است و هر کس به اين دژ درآيد از عذاب الهي ايمن است البته در جهان تکوين، همه
[232]موجودات موحدند و هيچ موجودي کافر نيست، ولي در نظام تشريع و قانونمندي، انسانها دو دسته اند: بعضي مؤمن و بعضي کافر، ونيز در نظام تکوين، هيچ موجودي از مسير مستقيم، منحرف نيست:
«ما من دابة الا هو اخذ بناصيتها ان ربي علي صراط مستقيم» (14)
زمام هر موجودي را خدا بر عهده دارد و کار خدا هم بر مسير مستقيم است.
نظام آفرينش در مسير مستقيم حرکت مي کند، ولي گاهي غبار خودبيني يا غير بيني نمي گذارد انسان، حقيقت خود را بشناسد که قهرا يا از حاجت خود، غافل است:
«کلا ان الانسان ليطغي ان راه استغني» (15)
يا اگر به حاجت خود آگاه است، مي پندارد خودش توان رفع حاجت را دارد و خودکفاست. او در حقيقت منطق قاروني دارد که مي گويد:«انما اوتيته علي علم عندي» (16)
من بر اثر علم اقتصاد، توانسته ام اين ثروت کلان را تحصيل کنم. اين تفکر، تفکر قاروني است که کسي بگويد: «من خودم زحمت کشيده و به اين مقام مالي يا علمي رسيده ام» ؛ يعني، اين شخص به جاي اين که به دار الامن توحيد تکيه کند، به خود متکي است؛ در صورتي که چون خودش نيازمند است نمي تواند تکيه گاهي براي خود باشد.
به هر تقدير، ايمان اين است که انسان بعد از ادراک عجز خود و ديگران، به تکيه گاه قدرت پناه ببرد و در دار الامن قرار گيرد و احساس ايمني کند که در اين صورت هم از شر شيطان درون و هم از گزند حوادث تلخ بيرون در امان است.
13. بحار، ج 49، ص 127.14. سوره هود، آيه 56.15. سوره علق، آيات 6 7.16. سوره قصص، آيه 78.