جوشش حکمت از سرچشمه اخلاص

کسي که چهل شبانه روز در مراتب چهل گانه خلوص قدم بردارد، فيض علمي حق که دائمي است، از قلب او خواهد جوشيد. که ذات اقدس خداوند مي فرمايد:
«الم تر ان الله انزل من السماء ماء فسلکه ينابيع في الارض» (8)
خداوند آب را در زير زمين با راهنماييهاي خاص خود، جاري مي کند و هر جاي مناسبي از زمين شکافته شود، آب به صورت چشمه و چاه از آن جا مي جوشد. علومي که مربوط به ارواح و نفوس است، نيز چنين است. رگه ها و راههاي تشخيص فجور و تقوا در زمينه دلهاي آدمي با هدايت خداي سبحان حرکت مي کند و اين چشمه ها جوشان است؛ اما اگر کسي با خيالهاي باطل يا کارهاي ناروا يا رين و چرک، مجاري و روزنه ها را ببندد:
«کلا بل ران علي قلوبهم ما کانوا يکسبون» (9)
در آن صورت اين علوم فطري دفن مي شود و جوششي ندارد، ولي اگر کند و کاو کند و نگذارد در زمينه دل او تيرگي راه پيدا کند، آنگاه دست و زبان او همانند چشمه خواهد بود و از آنها علوم فطري که همان الهام تقواست، خواهد جوشيد.
در اين صورت، چنين انساني سخنان عالمانه و مؤثري دارد و از زبان و قلم او حکمت نظري مي جوشد، چنانکه از دست و قدم چنين انسان خيري کارهاي خير و حکمت عملي نشئت مي گيرد.
تذکر: درباره حديث مشهور:
«من اخلص لله اربعين صباحا... » ، اشاره به دو نکته سودمند است:
1. حضرت رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم در اين حديث فرمودند: «اربعين صباحا» و[257]نفرمودند: «اربعين مساء» يا «عشية» ذکر کلمه صباح در اين حديث شريف بدين معناست که انسان سالک به سوي خدا، بايد تصميم را از شب بگيرد و سفرش، را مانند سفرهاي ظاهري، ازصبح شروع کند و اين نکته با معارفي که قرآن کريم در باره شب و برکات آن به بشر آموخته نيز، هماهنگ است؛ نشئه شب از نظر قرآن کريم براي کسب «پايگاه محکم» و «سخن مستحکم» مناسبتر است:
«ان ناشئة اليل هي اشد وطئا و اقوم قيلا» (10).
2. گرفتن اربعين و چهل روز مواظبت و پرهيز از حرام و مکروه و انجام دادن واجب و مستحب، اگر براي جوشش و ريزش چشمه هاي حکمت باشد، اخلاص نيست و «مشوب» است و در حقيقت، آن شخص مانند گدايي است که به «شرط مزد» ، کار کرده است و بنابراين، او مخلص نيست، بلکه اجير و مزدور است.
بر همين اساس اگر کسي درس بخواند تا حکيم شود، درسش با اخلاص همراه نيست و اين از قبيل «حسنات الابرار، سيئات المقربين» (11)
است. اسوه هاي سلوک در ابتدا به انسان گويند: کسي که براي دستيابي به شهرت و مال درس بخواند، مخلص نيست و اين سخن حق است؛ اما معرفت دقيقتري که پس از آن مي آموزند اين است که اگر کسي براي اين که عالم رباني و خدمتگزار خلق بشود و مردم را از ضلالت برهاند و خودش با انبيا (عليهم السلام) محشور شود درس بخواند، او نيز مخلص نيست: «ببين تفاوت ره از کجاست تا به کجا» ! او بايد علم را تنها براي رضاي خدا فرا بگيرد؛ در اين صورت خداوند هم، توفيق تبليغ و ارشاد را نصيب او خواهد کرد و چون عالم رباني شده با انبيا و اوليا محشور مي شود.
از اين برتر، آن است که نه تنها تحصيل علم را وسيله براي آن هدف قرار ندهد، بلکه اين مطلب را هم از خاطره خود بزدايد که اين خيلي دشوار است. در اين صورت، صحنه با صفاي دل چنين عالم و متعلمي، خالص است. البته هر کاري چنين است. معناي اخلاص آن است که جز ذات اقدس خداوند چيزي ملحوظ و مشهود انسان سالک نباشد.
8. سوره زمر، آيه 21.9. سوره مطففين، آيه 14.10. سوره مزمل، آيه 6.11. بحار، ج 25، ص 205.