برترين مرحله شکر

برترين مرحله شکر، اعتراف به عجز است؛ چون اگر کسي با زبان يا قلب شکر کند، خود اين اعضا و همچنين به کارگيري اين نعم در ثناي حق، نعمت حق است. پس اگر نعمتي به انسان برسد و بخواهد شاکر خدا باشد، گذشته از لزوم
[312] علم به عناصر محوري شکر، ناچار است از دو نعمت ديگر مدد بگيرد؛ يعني دو نعمت ديگر هم نصيب او مي شود: يکي اصل قلب، زبان و جوارح که ابزار شکر است و ديگري توفيق به کارگيري آنها در راه صحيح. از اين رو براي هر شکري که انسان مي کند، که خود نعمتي است، شکر ديگري لازم است.
امام سجاد (عليه السلام) به خداي سبحان عرض مي کند:
خدايا! ما هر گاه تو را حمد گفتيم بار ديگر بايد تو را حمد کنيم که تو را حمد کرده ايم يا شکر کنيم که تو را شکر کرده ايم:
«فکيف لي بتحصيل الشکر و شکري اياک يفتقر الي شکر فکلما قلت لک الحمد وجب علي لذلک ان اقول لک الحمد» (6).
شکر از اين که اعضا و جوارح ادراکي و تحريکي ما بيجا ادراک و حرکت نکرد. همه نعم از آن خداست و چيزي از آن ما و ديگران نيست؛ چون ديگران هم نعم خدا هستند و بنابراين، چاره اي جز اعتراف به عجز نيست.
امام سجاد (عليه السلام) به خداي سبحان عرض مي کند:
«ما عبدناک حق عبادتک» (7)
و حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) نيز مي فرمايند:
رسوخ علم در راسخان مايه اعتراف آنان به عجز است:
«و اعلم ان الراسخين في العلم هم الذين اغناهم عن اقتحام السدد المضروبة دون الغيوب، الاقرار بجملة ما جهلوا تفسيره من الغيب المحجوب، فمدح الله تعالي اعترافهم بالعجز عن تناول ما لم يحيطوا به علما» (8).
هيچ دست و زباني قادر بر اداي شکر نيست:

از دست و زبان که بر آيد
کز عهده شکرش بدر آيد

اما انسان نبايد اين گفته را بهانه قرار دهد و شکر خدا را ترک کند؛ زيرا سراينده بزرگوار اين شعر (سعدي) دهها جمله ديگر در نثر و نظم در شکر حق نيز از او به [313]يادگار مانده است و خودش هم سالک اين کوي بود.
بنابراين، معناي جمله مذکور اين است که انسان وقتي نعمتها و منعم را شناسايي و نعمتها را بجا مصرف مي کند و
«الحمد لله رب العالمين»
مي گويد، در کنار همه اين سخنها و عملها مي گويد: «از دست و زبان که بر آيد... » بلکه بايد گفت: از دست و زبان و دل که بر آيد. از اين رو بهترين و عاليترين راه در مرحله شکر براي سالکان کوي حق، اعتراف به عجز از شکرگزاري است.
خداي سبحان در قرآن کريم، براي فراهم سازي زمينه اعتراف به عجز مي فرمايد: اگر همه درختان روي زمين قلم شود و آب دريا مرکب و هفت دريا نيز به کمک درياي اول بيايد و مرکب نوشتاري را فراهم کند و نويسندگان بخواهند نعم الهي را بنويسند، مقدور آنان نيست:
«و لو ان ما في الارض من شجرة اقلام و البحر يمده من بعده سبعة ابحر ما نفدت کلمات الله» (9)
و در بخش ديگر مي فرمايد:
«و ان تعدوا نعمت الله لا تحصوها» (10)
اگر بخواهيد نعم الهي را شمارش کنيد، نمي توانيد با اين که همه آنها مسخر شماست و اين انسان است که بايد از آنها بهره درست بگيرد و گرنه همه جهان هستي سفره الهي است: «اديم جهان (اديم زمين) سفره عام اوست» آسمانها براي منجمان و مسافران سپهري، دريا براي غواصان، طبيعت براي گياه شناسان و معادن براي زمين شناسان و معدن شناسان، سفره است.
امام سجاد (عليه السلام) به خداي سبحان عرض مي کند:
«خدايا! تو به نوع انسان، آن قدرت و فضيلت را داده اي که بر همه جهان، ملک باشند:
«الحمد لله الذي... جعل لنا الفضيلة بالملکة علي جميع الخلق فکل خليقته منقادة لنا بقدرته و صائرة الي طاعتنا بعزته» (11)
البته خلفاي راستين که اولياي الهي هستند با معجزه و به [314]اذن حق، بر همه جهان سلطه دارند، ولي هر کسي جز آنان از راههاي علمي مي تواند بر گوشه اي سلطه پيدا کند و اين تسخير الهي است که خداي سبحان جهان را براي انسان مسخر کرده است؛ نه اين که انسان چيزي را ذاتا مسخر خود کرده باشد. از اين رو مستحب است کسي که بر مرکبي سوار مي شود بگويد:
«سبحان الذي سخر لنا هذا و ما کنا له مقرنين و انا الي ربنا لمنقلبون» (12)
چنانکه نقل شده است: امام صادق (عليه السلام) هرگاه بر مرکب سوار مي شدند ابتدا آيه «سبحان الذي... » را تلاوت و سپس هر يک از تسبيح، تحميد و تهليل را هفت بار تکرار مي کردند(13).
گرچه اين آيه در مورد سوار شدن بر چهار پايان است ولي اختصاصي به آنها ندارد و شامل اتومبيل، کشتي، ترن، هواپيما و سفينه نيز مي شود.
6. مفاتيح الجنان، مناجات خمس عشر، مناجاة الشاکرين.7. صحيفه سجاديه، دعاي 3.8. نهج البلاغه، خطبه 91، بند 10.9. سوره لقمان، آيه 27.10. سوره ابراهيم، آيه 34.11. صحيفه سجاديه، دعاي اول.12. سوره زخرف، آيات 13 14.13. محاسن برقي، ج 2، ص 93.