ارکان اراده[315]

يکي از مراحل سير الي الله «اراده» است که برخي آن را اولين مرحله شمرده اند.
«اراده» به سه رکن، متکي است: اول علم به مراد است. دوم آن که مراد براي مريد، کمال باشد. سوم آن که آن مراد فعلا در اختيار مريد نباشد. آن جا که سالک چيزي نمي داند نمي تواند ارادت بورزد؛ آن جا که چيزي مي داند ولي به کمال مراد آگاهي ندارد نمي تواند مريد او باشد و آن جا که مي شناسد و کمال او را هم مي داند ولي او را در بردارد و از دست نداده است جا براي اراده نيست. چون اراده در حقيقت «طلب مفقود» است. آنچه در آغوش سالک است مطلوب او نيست و سالک آن را طلب نمي کند، بلکه به آن عشق مي ورزد. وقتي شخص سلوکش را شروع و در بين راه به مشکلي برخورد کند و اين اراده با مفارقت مراد همراه شود، شوق دردآوري براي سالک پيش مي آيد. اين [316] جاست که او هم شوق دارد و هم بايد صبر کند و البته هر چه شوق بيشتر باشد صبر، دشوارتر و هر چه کمتر باشد صبر، آسانتر است. اگر سالک بر اثر پيمودن راه، اثري از محبوب و مقصود دريافت کند، به او محبت پيدا مي کند و بنابراين، محبت مزبور بر اثر وصول اثر محبوب و مقصود است. پس در منازل سير، اول اراده، بعد شوق و سپس محبت قرار دارد.