چهره هاي گوناگون دنيا طلبان

گرچه قرآن کريم مردم را به دو گروه دنيا طلب و آخرت طلب تقسيم مي کند:
«منکم من يريد الدنيا و منکم من يريد الاخرة» (5)
و مي فرمايد: عده اي «حرث» و کشت دنيا و عده اي کشت آخرت طلب مي کنند:
«من کان يريد حرث الاخرة نزد له في حرثه
[318] و من کان يريد حرث الدنيا نؤته منها» (6)
ولي در حديث معروف تثليث، اميرالمؤمنين (عليه السلام) آخرت طلبان را به سه دسته تقسيم کرده اند:
دسته اي که هدف آنان پرهيز از آتش است، عده اي که شوق به بهشت دارند و گروهي که حبت خدا مقصود و مطلوب آنهاست. گروه اول و دوم که از خدا غير خدا را مي خواهند نسبت به گروه سوم در حقيقت، دنيا طلبند؛ گرچه مردان با ايمان و اهل نماز و روزه اند؛ زيرا هر چه غير خداست، گرچه وصول به بهشت و يا نجات از دوزخ باشد، دنيا (به معناي جامع و عام آن) است.
اين معناي لطيف را از آيه ديگري مي توان استفاده کرد:
«و اصبر نفسک مع الذين يدعون ربهم بالغدوة و العشي يريدون وجهه و لا تعد عيناک عنهم تريد زينة الحيوة الدنيا» (7).
به رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم دستور داده شد که با کساني که اهل سير و سلوکند و در هر با مداد و شامگاه به ياد خدا هستند صابرانه به سر ببرد و آنها را رها نکند و با ديگران که دنيا طلبند نباشد.
از آيه مزبور چند مطلب استفاده مي شود.
يکم: دعوت به ذکر دايمي حق. قرآن کريم در سوره مبارکه «اعراف» نيز مانند آيه مورد بحث عده اي را به تذکر در بامداد و شامگاه دعوت کرده است:
«و اذکر ربک في نفسک تضرعا و خيفة و دون الجهر من القول بالغدو و الاصال و لا تکن من الغافلين» (8).
منظور از بامداد و شامگاه در اين دو آيه اين نيست که تنها هنگام صبح و غروب به ياد حق باش؛ بلکه مقصود اين است که دائما به ياد حق باش، چنانکه ما اگر خواستيم بگوييم: فلان شخص مطلبي را دائما بازگو مي کند؛ مي گوييم: صبح و شام مي گويد... . پس انسان همواره بايد به ياد حق باشد.
دوم: کساني که به اين دستور عمل مي کنند انسانهاي «دائم الذکر» هستند که [319]به آيه مبارکه سوره «احزاب» عمل مي کنند:
«يا ايها الذين امنوا اذکروا الله ذکرا کثيرا» (9)
آنان دائما يا زياد به ياد حقند و غفلت آنها بسيار کم است.
سوم: در اين آيه «دنياطلبي» در مقابل «اراده وجه خدا» قرار گرفته است؛ يعني اينها اهل اراده اند و «وجه» خدا را اراده مي کنند، يعني آنان از اين تذکر صبح و شام، فرار از دوزخ يا قرار در بهشت را طلب نمي کنند، بلکه «وجه الله» را طلب مي کنند و همان طور که اميرالمؤمنين و ساير اهل بيت (عليهم السلام) فرمودند:
«انما نطعمکم لوجه الله» (10)
اراده اين گونه از سالکان کوي حق نيز متوجه «وجه الله» است، نه پرهيز از دوزخ يا وصول به بهشت. پس «اراده» اگر به «وجه الله» تعلق گيرد، سالک در حقيقت، موفق به وصول است و اين، برترين مرتبه اراده است؛ اما اگر فقط به پرهيز از دوزخ يا وصول به بهشت تعلق گيرد، او در بين راه مي ماند؛ زيرا در آيه شريفه بين دو گروه تقابل واقع شد و به رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم خطاب شده است که: تو با کساني که «وجه الله» را اراده مي کنند باش و از آنان فاصله نگير و به ديگران که دنيا طلبند نگاه نکن.
از اين تقابل معلوم مي شود عده اي اهل دنيا و گروهي مريد «وجه الله» هستند، ولي دسته اي هم هستند که براي پرهيز از دوزخ و وصول به بهشت کوشش مي کنند. اينها گرچه نسبت به اهل دنيا، آخرت طلب محسوب مي شوند، ولي نسبت به مريدان وجه الله، اهل دنيا (به معناي جامع و عام آن) به شمار مي روند. چون اينها که در «وسط راه» هستند، گرچه نسبت به پايينتر از خود اهل نجاتند، ليکن نسبت به بالاتر از خودشان هنوز به مقصد نرسيده اند.
چهارم: سالک راستين، کسي است که چيز زوال ناپذير را طلب کند و آن «وجه الله» است:
«کل من عليها فان و يبقي وجه ربک ذو الجلال و الاکرام» (11) [320] هرچيزي زوال پذير است و تنها وجه الله، باقي است. پس در حقيقت، سالک راستين کسي است که از فاني سفر و هجرت کند و باقي را طلب کند؛ زيرا مي فرمايد: «يريدون وجهه» ؛ «وجه الله» را طلب مي کنند. وجه الله هم باقي است؛ پس اينها باقي طلبند و مطلوب پايدار را طلب مي کنند.
پنجم: پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم برابر اين آيه، دو ماموريت پيدا کرده است: يکي اين که از دنيا طلبان صرف نظر کند و با آنها نباشد. دوم اين که با طالبان و سالکان مريد «وجه الله» به سر ببرد. البته با دنيا طلبان زندگي کردن آسان است؛ چون با لذتهاي نفس همراه است. آنان مسرف، مترف و مرفهند و اگر انسان با آنان زندگي کند، از نعمتهاي آنان برخوردار مي شود و رنجي نمي برد، ولي همسفر شدن با محرومان و سالکان کوي «وجه الله» دشوار است و به همين جهت هم خدا به رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم دستور صبر مي دهد:
«و اصبر نفسک مع الذين يدعون ربهم بالغداوة و العشي يريدون وجهه» (12).
فاصله گرفتن از دنيا طلبان هم بايد با «هجر جميل» ، همراه باشد؛ زيرا ذات اقدس خداوند گرچه به رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: با آنها مباش؛ اما آن حضرت نمي تواند آنها را رها کند؛ چون پيامبر آنها نيز هست و بنابراين، بايد آنها را هم تربيت و هدايت کند. از اين رو در آيه ديگري آمده است:
«و اهجرهم هجرا جميلا» (13).
اگر راهنماي مردم از آنان جدا و منزوي شود، چنين هجري، هجر جميل نيست؛ زيرا آنها را بدون سرپرست رها کرده است؛ در حالي که پيام خدا را بايد به آنها برساند، ولي اگر در عين اين که به مقدار لزوم، هدايت آنها را بر عهده دارد؛ با آنها با صفا و صميميت به سر نبرد، در حلقه آنها شرکت نکند و آنها را به جمع خاص خود راه ندهد چنين رفتاري هجر جميل است.
5. سوره آل عمران، آيه 152.6. سوره شوري، آيه 20.7. سوره کهف، آيه 28.8. سوره اعراف، آيه 205.9. سوره احزاب، آيه 41.10. سوره انسان، آيه 9.11. سوره الرحمن، آيات 26 27.12. سوره کهف، آيه 28.13. سوره مزمل، آيه 10.