دعوت معصومان عليهم السلام به معرفت

اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) نيز فرد و جامعه را به فراهم کردن پايگاه عميق فکري فراخوانده اند و بيان نوراني و معروف اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب (عليه السلام) :
«الناس ثلاثة: فعالم رباني و متعلم علي سبيل نجاة و همج رعاع، اتباع کل ناعق، يميلون مع کل ريح، لم يستضيئوا بنور العلم و لم يلجؤوا الي رکن وثيق» (16)
ناظر به همين است؛ يعني، مردم سه دسته اند: يا عالم رباني اند يا متعلم و در مسير نجات هستند و يا مانند مگسهاي کوچکي هستند که پيرو بادند و هر صدايي آنان را جذب مي کند و استقلال ندارند. آنان از نورانيت معرفت و آگاهي [348] طرفي نبستند و روشني نگرفته اند. يعني اين گروه در بخش نظر، اهل معرفت نيستند و در بخش عمل، پايگاه و تکيه گاه استواري ندارند.
دعاي شريف «مکارم الاخلاق» از همين جا شروع مي شود و اين دعاي بلند چنين مي رساند که هدف دعا، تنها بخشايش گناه و دريافت اجازه ورود به بهشت نيست، بلکه بخشهاي فراواني از آن براي فراهم کردن پايگاههاي عميق علمي و عملي است؛ در دعاي مزبور، امام سجاد (عليه السلام) از خدا مي خواهد تا او را آگاه، عارف، اهل تشخيص و تحقيق کند واز تقليد صرف، تحجر و جمود برهاند.
طليعه دعاي مزبور اين است:
«اللهم صل علي محمد و آله و بلغ ايماني اکمل الايمان و اجعل يقيني افضل اليقين و انته بنيتي الي احسن النيات و بعملي الي احسن الاعمال. اللهم وفر بلطفک نيتي و صحح بما عندک يقيني و استصلح بقدرتک ما فسد مني» (17)
يعني خدايا نخست، درود و تحيت خاصه اي را بر عترت طاهرة، محمد و آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم نازل فرما و آنگاه، ايمان مرا به کاملترين مراحل ايمان، يقين مرا به برجسته ترين و فاضلترين درجه يقين، نيتم را به برترين درجه نيت و عملم را به برجسته ترين اعمال برسان و با لطف خودت نيت مرا تکميل و يقين مرا تصحيح و آنچه از من فاسد است تو با قدرتت اصلاح کن.
ايماني که در آغاز اين دعا آمده است ايمان ، نشئت گرفته از علم و عمل است؛ زيرا در ايمان دو گره يا عقد، لازم است: اول گره و عقدي است که بين موضوع و محمول علمي در قضايا برگزار مي شود و از اين جهت به قضيه، «عقد» مي گويند که موضوع و محمول در آن به هم گره مي خورد. دوم اين که محصول قضيه که ثمره همان عقد اول است، با روح انسان آگاه به آن قضيه، گره مي خورد و نفس وي به آن مطلب، «معتقد» مي شود.
بنابراين، «عقيده» عبارت از برقراري عقد و گره بين نفس انسان و بين محصول [349]قضيه علمي است. ممکن است کسي به مطلبي عالم باشد، ولي به آن مؤمن نباشد؛ يعني چيزي را بداند ولي آن را باور نکند؛ مانند عالم بي عمل يا پزشکي که ضرر شراب را مي داند ولي تن به تباهي شرب خمر مي دهد يا جرم شناس و حقوقداني که از زشتي جرم آگاه است ولي حقوق باور نيست يا فقيهي که فقه باور نيست. از اين جهت براي باور، يک عقد و گره دوم، لازم است که بين جان انسان آگاه و بين عصاره آن قضيه علمي برقرار شود. اين عقد دوم را که بعد از علم و عقد اول است؛ «ايمان» مي نامند.
انسان، معرفت، يقين و نيتي دارد و نيت هر کسي به اندازه يقين او و يقين وي به اندازه معرفت اوست. يعني اول چيزي را مي فهمد و سپس آن را باور مي کند و آنگاه درباره آن مصمم مي شود. وقتي انسان مي تواند روح طاهر و متخلق داشته باشد که اين مبادي اوليه براي او حل شده باشد.
16. نهج البلاغه، حکمت 147.17. مفاتيح الجنان، دعاي مکارم الاخلاق.