اشتباه در تطبيق

گاهي امر بر انسان مشتبه مي شود و «کل بر مردم بودن» را «توکل» مي پندارد. در حالي که بر اساس روايات، بدترين مردم کسي است که سربار ديگران باشد:
«ملعون من القي کله علي الناس» (24)
و از اين رو برخي از علماي دين کل بر مردم بودن را حرام دانسته اند.
انسان نبايد در مسافرت و حالات ديگر مزاحم و سربار ديگران باشد و با همراه نداشتن زاد و توشه، به عنوان توکل خود را بفريبد، چنانکه گفته اند: برخي در سفر ج بدون زاد و توشه حرکت مي کردند و بر اين عقيده بودند که انسان متوکل بر خدا نيازي به زاد و توشه ندارد.البته آنچه گفته شد، در باره متوسطان از مؤمنان است و گرنه حساب اوحدي از انسانها از ديگران جداست و ممکن است انسان به جايي برسد که ره توشه او همان توکل بر خدا باشد و اصلا به اسباب عادي اعتنا و اعتماد نداشته باشد، چنانکه حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) در برخي جنگها بدون زره به ميدان مي رفتند و يا برخي شبها به تنهايي به گشت زني مي پرداختند و هنگامي که قنبر، غلام آن حضرت، سرّ آن را پرسيد، فرمودند اين حاصل يقين است:
«عن ابي عبدالله (عليه السلام) : کان قنبر غلام علي يحب عليا (عليه السلام) حبا شديدا فاذا خرج علي صلوات الله عليه خرج علي اثره بالسيف فرآه ذات ليلة، فقال: يا قنبر ما لک؟ فقال جئت لامشي خلفک يا اميرالمؤمنين. قال: ويحک ا من اهل السماء تحرسني او من اهل الارض؟ فقال: لا بل من اهل الارض. فقال: ان اهل الارض لا يستطيعون لي شيئا الا باذن الله من السماء فارجع فرجع» (25).
گاهي انسان بر [370] اثريقين چنان اعتماد و توکلي پيدا مي کند که منطق او
«ان معي ربي سيهدين» (26)
است ولي گاهي در حال عادي به سر مي برد و بايد هر يک از «توکل» و «تسبب» رادر جاي خود حفظ کند؛ يعني، در همه بخشهاي کار و درهمه کارهاي خود هم اهل توکل بر خدا باشد و هم اسباب لازم فعل را فراهم کند.
24. بحار، ج 74، ص 140.25. اصول کافي، ج 2، ص 59.26. سوره شعراء، آيه 62.