آثار پندارگرايي

يکي از آثار پندارگرايي آن است که انسان به جاي اين که خود را در مشهد خداي سبحان ديده، به کرامت انساني خود بينديشد، به ديگران تبرک مي جويد و در برابرغير خدا تذلل مي کند. البته تبرک جستن و توسل به انبيا و ائمه و اولياء (عليهم السلام) براي ديگران فخر است، اما غير معصوم چه مزيتي بر ما دارد که ما به او تبرک بجوييم و به کار خود متبرک نشويم؟ابوالمعالي صدر الدين قونوي از «انس» که ساليان متمادي در خدمت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به سر مي برد نقل مي کند که پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم، در دعا، دست را براي تضرع و ناله پيش خدا باز مي کرد و هنگامي که دعايش تمام مي شد، دست را به صورت خود مي کشيد و به اصحاب نيز مي فرمود وقتي دعا کرديد دست خود را به صورت خود بکشيد«... ان رسول الله (صلي الله عليه و آله) کان اذا دعي فيرفع يديه، مسح وجهه بيديه»وجاء في رواية:«لم يضعها حتي يمسح بهما وجهه»وجاء في روايات اخري:«انه کان يامر اصحابه بذلک و يحرض عليه» (16)زيرا دستي که به طرف خدا دراز شود، خالي برنمي گردد و اگر انسان دست خود را به صورت بکشد به اين معناست که لطف خدا را با صورت، استقبال کرده است.گاهي انسان، دست انبيا و اوليا و گاهي دست خودش را مي بوسد؛ انسان وقتي صدقه اي مي دهد و کمکي به نيازمند مي کند، شايسته است دست خود را ببوسد؛ زيرا دست او به دست خدايي که دست ندارد رسيده است.براساس آيه «الم يعلموا ان الله هو يقبل التوبة عن عباده و ياخذ الصدقات» (17)خدا صدقه را مي پذيرد و آن را مي گيرد و صدقه اي که به دست مستمند مي رسد. در حقيقت به ست بي دستي خدا مي رسد. عارف خود را در مشهد خدا مي بيند و احساس مي کند دستش به ست بي دستي خدا مي رسد و خود، زاهد حقيقي مي شود، نه زهد فروش و دست زاهد حقيقي را بوسيدن، صواب است، نه خطا : «که دست زهد فروشان خطاست بوسيدن» . کار پسنديده اي نيست که ما خم شويمو دست اين يا آن را ببوسيم، اما خيلي پسنديده است که در پيشگاه خدا خضوع و راز و نياز کنيم، اشک بريزيم، دست نيايش به سوي او دراز کنيم و آنگاه دست خود را ببوسيم:هر که نان از عمل خويش خوردمنت از حاتم طايي نبردگفته شده: بوسيدن دست عارفان، بد نيست، ولي بهتر است انسان خود، عارف باشد و دست خود را ببوسد. حاتم طايي شدن رواست، ولي به کنار سفره حاتم طايي رفتن، کار پسنديده اي نيست. اطعام خوب است، نه استطعام.فغان که کاسه زرين بي نيازي راگرسنه چشمي ما کاسه گدايي کردهمان گونه که استقلال اقتصادي، بسيار خوب است، استقلال عرفاني و زهد هم بسيار خوب و بلکه بالاتر است. بنابراين، چرا ما خود را رايگان بفروشيم؟ خداي ما هم سبب ساز و هم سبب سوز است:«ابي الله ان يجري الاشياء الا باسباب» (18).نظام عالم، نظام سبب و مسبب است؛ اما ذات اقدس اله، مسبب الاسباب است و به همه اسباب، سببيت داده است. او به هر مسببي از سبب او و به هر کودکي از قيم او، نزديکتر است. او چون قيوم است، گاهي سبب سوز است؛ يعني، گاهي بدون دخالت اسباب ظاهري مستقيما از راه غيب، فيضي مي رساند، يا با سبب ناشناخته و بدون تحقق سببهاي عادي شناخته شده، مسبب را مي آفريند.
بيان ديگري که ابوالمعالي از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نقل مي کند اين است:کل الناس يغدو فبايع نفسه فمعتقها، او موبقها» (19)در هر بامداد، مردم به سراغ تجارت مي روند و در داد و ستدند و هيچ کس بيکار نيست؛ با اين تفاوت که برخي خودفروشند و برخي ديگر، خود را خريداري کرده، آزاد مي کنند؛ يعني، مردم يا خود را از خداي خود مي خرند و آزاد مي شوند و در اين صورت هيچ گناهي نمي تواندآنها را به دام بيندازد و يا خود را به شيطان مي فروشند و برده مي شوند. اگر با خدا معامله کنيم، خداوند «ثمن» و «مثمن» را به ما برمي گرداند و ما را آزاد مي کند؛ اما اگر با شيطان معامله کنيم، ثمن و مثمن هر دو از آن اوست: هم کار ما و هم جان ما را مي گيرد.اميرالمؤمنين (عليه السلام) نيز مي فرمايند:«الدينا دار ممر لا دار مقر و الناس فيها رجلان: رجل باع فيها نفسه فاو بقها و رجل ابتاع نفسه فاعتقها» (20)گروهي از مردم دنيا خود را آزاد مي کنند و عده ديگر، خود را به هلاکت مي کشانند.تهذيب روح و تزکيه نفس، به انسان فخر و کرامت مي بخشد و انسان را آزاد مي کند و در حقيقت، اولين ره آورد تهذيب روح، آزادي و استقلال است.بنابراين، اگر ما پندارگرا نبوده، از معرفت صحيح برخوردار باشيم، خود را در مشهد خداي عليم قدير حکيم مي يابيم و آنگاه چون متبرکيم، به جاي اين که دست ديگران را ببوسيم دست خود را مي بوسيم و به جاي اين که زير بار منت منعمان برويم ولي نعمت خود و غلام همت کسي خواهيم بود که «زهر چه رنگ تعلق پذيرد آزاد است» و با خداي خود در هر بامداد معامله مي کنيم؛ خود را مي خريم و آزاد مي شويم.ما جلد، اوراق و آيات قرآن را مي بوسيم. اگر پوست يا کاغذ بر اثر ارتباط با کلمات و آيات لفظي قرآن، اين گونه متبرک مي شود، چرا جان ما با معناي قرآن، انس نگيرد تا متبرک شود؟ آنگاه، انساني که مي تواند به اين کرامت و اوج برسد، چرا خود را به آن حضيض بکشاند و در پندار زندگي کند؟
16. شرح الاربعين، ص 34.17. سوره توبه، آيه 104.18. اصول کافي، ج 1، ص 183.19. شرح الاربعين، ص 44.20. نهج البلاغه، حکمت 133.