رژيم ارباب رعيتي فرهنگي[89]

عالمان الهي، عهده دار دو کارند: يکي براندازي رژيم ارباب رعيتي و ديگري سازندگي و استوار کردن رژيم رباني مردمي. رژيم ارباب رعيتي نه تنها در مسائل اقتصادي و اجتماعي مطرود است، بلکه در مسائل سياسي و نظامي، اعتقادي و فرهنگي نيز محکوم است.در رژيم ارباب رعيتي، مسئول يک بخش داعيه ربوبيت آن را دارد و خودمحور است. او فکر خود را قانون سعادتمند و حيات بخش و مردم را پيرو هواي خود مي شمارد؛ همان گونه که در مسائل مالي رژيم ارباب رعيتي بر اين اصل استوار است که ديگران بايد کار کنند و فقط ارباب، بهره ببرد.کسي که مردم را به خود دعوت مي کند، در حقيقت حامي رژيم ارباب رعيتي است؛ کسي که صدر طلب بوده، علاقمند است وقتي بر جمعي وارد شد، مردم به احترام او برخيزند، از او تعريف کرده، سخن و راي او را بازگو کنند، او خود را «رب» مي داند و مردم را رعيت وبنده خود تلقي مي کند. در وصاياي پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم به حضرت ابي ذر نيز آمده است:«يا اباذر من احب ان يتمثل له الرجال قياما فليتبوء مقعده من النار» (37)کسي که توقع دارد هنگام ورود به مجلسي عده اي به احترام او برخيزند، بايد جايش را در جهنم مشخص کند. البته شايان گفتن است که وظيفه داريم به عالمان دين و مردان پرهيزکار، خدمتگزاران و افراد عادل و خير احترام کنيم؛ ولي آنها نيز نبايد توقع احترام داشته باشند.
ذات اقدس خداوند، نه تنها رژيم ارباب رعيتي فرهنگي را براي موحدان اعم از مسلمان و اهل کتاب نمي پذيرد، بلکه آن را براي جامعه انساني سم مي داند.
خداوند در «حوزه اسلامي» نمي پذيرد که کسي خود را بر ديگران تحميل کند واز اين رو مي فرمايد:«انما المؤمنون اخوة» (38)
مؤمنان، با هم برادر و همه فرزند ايمان به خدايند و به مقتضاي ايمان به خدا يکديگر را آگاه و با يکديگر، هماهنگ عمل مي کنند، پس هرگز مؤمني، «رب» مؤمن ديگر نيست.در «حوزه توحيدي» نيز مي فرمايد:«قل يا اهل الکتاب تعالوا الي کلمة سواء بيننا و بينکم الا نعبد الا الله و لا نشرک به شيئا و لا يتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله فان تولوا فقولوا اشهدوا بانا مسلمون» (39)
به اهل کتاب بگو ما اصل مشترکي را به اسم «ميثاق بين الملل الهي» امضا مي کنيم که هيچ يک از ما ديگري را رب خود نپذيرد. يعني، نه داعيه ربوبيت داشته باشيم و نه دعواي ربوبيت کسي را امضا کنيم و براي خدا شريک قايل نشويم و يک مبدا را بپرستيم. اگر آنها اعراض کردند، شما بر اين محور الهي باقي بمانيد. از اين آيه شريفه استفاده مي شود که داعيه يا پذيرش دعواي ربوبيت، در حوزه الهي ممنوع است. بنابراين، هيچ موحدي حق ندارد مردم را به خود دعوت کند.
مرحله سوم که وسيعتر از محدوده اسلامي و الهي است، «حوزه انساني» است. در اين زمينه قرآن کريم مي فرمايد:«ما کان لبشر ان يوتيه الله الکتاب و الحکم و النبوة ثم يقول للناس کونوا عبادا لي من دون الله ولکن کونوا ربانيين بما کنتم تعلمون الکتاب و بما کنتم تدرسون و لا يامرکم ان تتخذوا الملائکة و النبيين اربابا ا يامرکم بالکفر بعد اذ انتم مسلمون» (40)
هيچ بشري از انبيا و مرسلين که خداوند به آنها کتاب و وحي و نبوت عطا کرده است، هرگز مجاز نيست مردم را به خود دعوت کند. معناي «مردم را به خود دعوت کردن» اين نيست که مثلا بگويد: مجسمه اي از من بسازيد و آن را بپرستيد، بلکه بدون علم، حکم کردن و نظر دادن نيز از همين قبيل است. بازگشت عمل کسي که ندانسته فتوا مي دهد، به دعوي ربوبيت است.
سر اين که صراط مستقيم، از مو باريکتر و از شمشير تيزتر است، همين است. در مورد محققان گذشته گفته اند که آنان «شقو الشعر» ، يعني برخي به گونه اي دقيق بوده اند که موشکافي کردند. شکافتن چيزي که از مو باريکتر است شعوري قوي طلب مي کند. اصولا وجه تسميه «شعور» آن است که مثل شعر (مو) خيلي باريک است.
مبناي فرعون که مردم را به خود دعوت مي کرد، اين نبود که مجسمه اي از من بسازيد و در خانه يا معبد در برابر آن عبادت کنيد. داعيه او اين بود که: قانون و خط مشي مردم بايد براساس انديشه من باشد و اين همان رژيم ارباب رعيتي فکري و فرهنگي است.چنين انديشه نابخردانه اي با روح بندگي خدا هماهنگ نيست؛ زيرا انسان «مستقل» را چه رسد که دعوي «مستقل» بودن در سر بپروراند و طاير مقصوص الجناح را چه سزد که خيال خام طيران در ملکوت را در دل تمني کند؟ چنين شخص مختال و مختبطي، خداي ظهير را ظهري قرار داده و عبد آبق را مولاي سابغ و سامق ساخته است.
37. بحار، ج 74، ص 90.38. سوره حجرات، آيه 10.39. سوره آل عمران، آيه 64.40. سوره آل عمران، آيات 79 - 80.