حمق خودبيني

در آثار ادبي آمده است که انسان احمق از ستايش و مداحي لذت مي برد. پس آن کس که از ستايش لذت مي برد گرفتار «حمق» است؛ زيرا ستايش در برابر کمال است و کمال واقعي از آن خداست:

«الحمد لله رب العالمين» .

انساني که آيينه دار کمال و جمال و جلال حق است ذاتا مستحق مدح و ثنا نيست و اگر کسي از مدح و ثنا خوشحال شود، مي پندارد اين کمال، از آن خود اوست و او سزاوار مدح و ثناست از اين رو باد مي کند:

«احمق را ستايش خوش آيد چون لاشه که در کعبش دمي فربه نمايد» (43).
[95]

براي اين که پوست گوسفند ذبح شده را آسانتر بکنند، از طريق کعب (ني) در آن مي دمند. آنگاه رهگذر ناآگاه، مي پندارد گوسفند فربه است. اين تمثيل، برداشتي اخلاقي است.همين مطلب، برداشتي عرفاني نيز دارد؛ مي گويند انسان اگر خودبيني را رها و خود را در خداي سبحان فاني کند، مانند گوسفندي است که بميرد. وقتي گوسفند بميرد صاحب گوسفند از دم و نفس خود در آن مي دمد؛ يعني، تا کنون گوسفند با نفس حيواني مانوس بوده است و با آن دم برمي آورد، ولي اکنون نفس انساني در آن دميده شده است. همچنين اگر کسي خود را ببيند، با نفس خودي و انساني زندگي مي کند، ولي اگر به مقام فنا برسد، خود نفسي نمي کشد و فقط با نفس الهي زنده است، کسي که به مقام فنا مي رسد، همه کارهاي او را خدا اداره مي کند.
43. گلستان سعدي، باب هشتم در آداب صحبت.