فيض الهي

قرآن کريم تزکيه را در عين حال که لازم مي داند، دسترسي به آن را محصول فيض خدا شمرده، مي فرمايد: کسي که توفيق تهذيب روح پيدا کرد، بايد بداند که نعمت الهي نصيبش شده و بايد حق و قدر اين نعمت را با استمرار مجاهده با شيطان درون، حفظ کند. در سوره مبارکه «نور» مي فرمايد:
«لولا فضل الله عليکم و رحمته ما زکي منکم من احد ابدا» (54)
اگر فضل و لطف الهي نبود، هيچ يک از شما به نزاهت روح راه نمي يافتيد. گرايشي که در دل پيدا مي شود، فيض خداست.
گرچه غير از انبيا و اولياي الهي (عليهم السلام) ديگران هرچه دارند فيض «با واسطه» است، ولي راه نزديکي را علي (عليه السلام) ارائه کرده و به ما فرموده است: شما کريمانه زندگي کنيد؛ هرگز دستتان به جيب و کيف کسي نباشد. انسان همان طور که مي تواند مستقيما روزي خود را از خدا دريافت کند، مي تواند تهذيب روح، معرفت و «عزوف» شدن نفس را نيز از خدا دريافت کند. کسي که همواره سعي مي کند شاگرد ديگران باشد هميشه صدقه خور اين و آن است! انسان بايد به جايي
[100]
برسد که نيازي به استاد و کتاب نداشته باشد. کسي که در محضر درس ديگري يا در کنار کتاب مصنفي قرار مي گيرد در حقيقت، مهمان فکر اوست؛ ولي اگر کوشيد اين فيض علمي را بي واسطه يا با واسطه کمتري از ذات اقدس خداوند دريافت کند، علم او کريمانه است.
بيان نوراني علي (عليه السلام) که فرمود:
«و ان استطعت الا يکون بينک و بين الله ذو نعمة فافعل» (55)
ناظر به همين است، يعني اگر کريمانه کوشيدي تا بين تو و خدايت کسي فاصله و واسطه نباشد تا به وسيله او، روزي به دست تو برسد، اين کار را بکن. چون خدا با شما از همه ما سوا نزديکتر است.
پس هر تزکيه اي فيض الهي است. کسي که اين راهها را پيمود، در مصاف با شيطان شرکت و بر اثر مخالفت با او پيروزمندانه و سرافراز از صحنه جهاد اکبر بيرون آمد و در نتيجه به تعبير اميرمؤمنان علي (عليه السلام) ، عقل عارف و نفس عزوف پيدا کرده:
«لا يزکو عند الله سبحانه الا عقل عارف و نفس عزوف» (56)
بايد اين راه را ادامه بدهد. مبادا بگويد: من آنم که زحمت کشيدم و خود را مهذب کردم؛ زيرا اين تفاخر مذموم، مايه سقوط اوست.
شيطان همين که گفت: «انا خير منه» ، خداوند به او فرمود:
«فاهبط منها فما يکون لک ان تتکبر فيها» (57)
اين منزلت، منزلت تکبر نيست؛ پايين برو. اين اصل براي هميشه هست. شيطاني که ساليان متمادي عبادت کرد و منزلتي يافت، خودستايي و غرور، مايه هبوط او شد و ديگران نيز مانند او خواهند بود؛ زيرا در نظام کلي هيچ فرقي بين انسان و غير انسان نيست. در اين نظام، سنتهاي الهي حاکم است، نه سنتهاي قبيله اي و نژادي و روابط قوم و خويشي.
[101]
اميرالمؤمنين (عليه السلام) مي فرمايد:
خداوند بهشت را جاي پاکان قرار داده و کسي را که اندک لغزشي داشته از بهشت بيرون کرده است پس ديگر، اهل لغزش را به بهشت راه نمي دهند. چون بهشت جاي لغزشکار نيست. اگر لغزشکار در بهشت جايي مي داشت، پس چرا آدم را بيرون کردند؟ خدايي که لغزشکار را از بهشت مي راند، هرگز لغزشکار را به آن جا راه نمي دهد و اين اصلي کلي است:
«ما کان الله سبحان ليدخل الجنة بشرا بامر اخرج به منها ملکا. ان حکمه في اهل السماء و الارض لواحد» (58).
کسي که تلاش و کوشش علمي يا عملي کرده و مهذب شده است، اگر خودستايي کند از همان جا سقوط مي کند.
54. سوره نور، آيه 21.55. نهج البلاغه، نامه 31، بند 88.56. شرح غررالحکم، ج 6، ص 427.57. سوره اعراف، آيات 12 - 13.58. نهج البلاغه، خطبه 192، بند 11.