بخش دوم: مراحل مانع زدايي از سير و سلوکسامان دهي مباحث اخلاقي[149]

در بخش يکم کتاب، موانع نظري و عملي سير و سلوک آدمي به سوي خداي سبحان بررسي شد و به اجمال، راههاي مانع زدايي نيز تبيين شد. در اين بخش نيز بحث در باره مانع زدايي از سير و سلوک است، ليکن مراحل اين مانع زدايي که بر اساس ترتيب کتاب ارزشمند «اوصاف الاشراف» مرحوم خواجه نصير الدين طوسي (قدس سره) تنظيم شده، تبيين مي شود.
محقق طوسي در کتاب «اوصاف الاشراف» باب اول را به «مقدمات و مبادي سير و سلوک» اختصاص داده و در باره ايمان، نيت، صدق، انابه و اخلاص بحث مي کند و باب دوم را به بحث مانع زدايي از سير و سلوک اختصاص داده و نخست از توبه و سپس از زهد، فقر(1)، رياضت، مراقبت و تقوا سخن مي گويد. اين روش [150]قابل نقد است؛ زيرا، چنانکه گذشت، بخشهاي ابتدايي علم اخلاق آشنايي با رذايل اخلاقي و راههاي زدودن آنهاست. بنابراين، مباحث باب دوم بايد در آغاز مباحث سير و سلوک مطرح شود.
تنظيم مطالب در باب دوم کتاب اوصاف الاشراف نيز قابل نقد است؛ چنانکه نظم تدويني برخي ادعيه نيز قابل تامل است؛ مثلا، اولين مناجات از «مناجات خمس عشرة» (2)که از امام سجاد (صلوات الله عليه) نقل شده، در ترتيب کنوني آن، «مناجات تائبان» و آخرين آن، «مناجات زاهدان» است؛ در حالي که اگر اين پانزده مناجات پانزده مرحله، يا منزلت باشد، مناجات زاهدان، در رديف مناجاتهاي اوليه است ، نه آخرين مناجات؛ يعني، انسان، نخست توبه مي کند و زهد مي ورزد و از رذايل مي رهد و سپس به فضايل بار مي يابد که عاليترين فضيلت، «حب لقاء الله» و بالاتر از آن، «حب الله» است.همان طور که فقيه کارشناس يا اصولي صاحب نظر، مسائل فقهي يا اصولي را سامان مي بخشد و مرتب مي کند، عالم اخلاق نيز بايد با بررسي هاي کارشناسانه، درجات سير و سلوک را از ادعيه و مناجاتها کاملا استنباط کند. پس همان طور که عالمان اخلاق بايد آيات، روايات و سيره معصومين (عليهم السلام) را سامان ببخشند، ادعيه و اذکار را نيز بايد سامان بدهند؛ زيرا تبيين مراحل و مراتب ادعيه نياز به بحثهاي علمي دارد.
[151]
اما حکيم سبزواري در کتاب «منظومه» به تبعيت از صاحبان «حکمت متعاليه» راهي را پيموده است که از روش خواجه نصير دقيقتر است. وي در بخش اخلاق که آخرين بخش منظومه ايشان است، «توبه» را به عنوان اولين شرط ذکر کرده است؛ زيرا تا انسان به اين فکر نباشد که براي نيل به مقصد راهي هست و او بايد اين راه را طي کند، ديگر سخن از اخلاص، انابه، صدق و... بي مورد است. اگر کسي در مسير مستقيم نباشد؛ يعني بر اساس «واجب» و «مستحب» حرکت نکند و از «حرام» و «مکروه» اجتناب نداشته باشد، اصلا سالک نيست و قيام و اقدام چنين انساني از بحث خارج است؛ چون راه لقاي حق يکي بيش نيست و آن هم انجام واجبها و مستحبها و ترک حرامها و مکروها و توبه از آنهاست. از اين رو اگر مشرک، فاسق و نيز انسان خوب بخواهند موحد، عادل و خوبتر بشوند، اولين وظيفه آنان توبه است که خواجه طوسي آن را به عنوان اولين مرتبه در باب دوم ذکر مي کند.
1. محقق طوسي بعد از مرحله زهد، مقام فقر را که يکي از اوصاف سالکان کوي حق است، ذکر مي کند. فقر به معناي نخواستن است، نه نداشتن و تهيدستي بر اثر تنبلي و کار نکردن. بنابراين، روح فقر به زهد برمي گردد. پس کسي که تن پرور است و کار نمي کند و يا اين که براي مال، حرمت قائل نيست سالک نيست. چون قرآن کريم، مال را مايه «قيام» جامعه مي داند: «و لا تؤتوا السفهاء اموالکم التي جعل الله لکم قياما و ارزقوهم فيها و اکسوهم و قولوا لهم قولا معروفا» (سوره نساء، آيه 5)سالک الي الله مي کوشد مال را از راه حلال فراهم سازد و در راه حق صرف کند و نيز کمبود ديگران را، براي خدا ترميم کند؛ که در اين صورت قهرا از خطر «و تحبون المال حبا جما» (سوره فجر، آيه 20) و «الذي جمع مالا و عدده يحسب ان ماله اخلده» (سوره همزه، آيات 2 - 3)نجات مي يابد. پس فقير کسي است که مال دوست نيست، ولي بر اثر تلاش و کوشش، مال را تحصيل و با آن، مشکلات خود و جامعه را برطرف مي کند، انفاق و صدقات دارد و روح اقتصادي جامعه را تقويت مي کند، ولي خود همانند اميرالمؤمنين (سلام الله عليه) با بهره اي اندک زندگي مي کند. فقر و درويشي اهل سير و سلوک به اين معناست و فقر و درويشي به اين معنا، به تعبير محقق طوسي، رفع و ازاله مانع از سير و سلوک است.2. مفاتيح الجنان.