فصل سوم: رياضت[187]

مرحله بعد مقام «رياضت» يعني تمرين است.
حضرت علي (عليه السلام) مي فرمايد:
«و انما هي نفسي اروضها بالتقوي» (1)
من نفس خود را با تقوا رياضت مي دهم. همچنين آن حضرت مي فرمايد:
«لاروضن نفسي رياضة تهش معها الي القرص اذا قدرت عليه مطعوما و تقنع بالملح مادوما و لادعن مقلتي کعين ماء نضب معينها مستفرغة دموعها» (2)
چنان نفس خود را رياضت و تمرين مي دهم که به قرصي نان، هرگاه به آن دست يابم، کاملا متمايل شود و به نمک، به جاي نان خورش قناعت کند و چنان از چشمهايم اشک بريزم که همچون چشمه اي خشکيده، ديگر اشکم جاري نگردد. کسي که با تمرين بخواهد حيوان سرکشي را رام کند مي گويند آن را رياضت مي دهد و «رائض» کسي است که با تمرين حيوان سرکش را رام مي کند.رياضت براي سالکان الهي اين است که نفس سرکش خود را رام کنند تا به طرف «بهيميت» ، «سبعيت» و يا «شيطنت» حرکت نکند و فقط راه چهارم را که راه[188]«فرشته منشي» است طي کند و مطيع عقل عملي(3)باشد.
به هر تقدير، رياضت يعني تمرين دادن. انسان وقتي نفس اماره را تمرين بدهد، آن را از اماره بالسوء بودن مي رهاند و از تمرد و سرکشي بيرون مي آورد و مطيع عقل عملي مي کند و در اين اطاعت هم آن را ثابت قدم و راسخ مي گرداند که در نتيجه، اطاعت از عقل عملي براي آن ملکه مي شود.
1. نهج البلاغه، نامه 45، بند 10.2. نهج البلاغه، نامه 25، بند 26.3. محقق طوسي در اين بحث عقل عملي را بر «نيروي اجرايي و عملي» اطلاق کرده است. گرچه در اصطلاح، عقل عملي بر قوه اي که حکمت عملي را درک مي کند اطلاق مي شود، ولي اگر ما اصطلاح را چنين قرار دهيم، بهتر است: عقل عملي يعني نيروي مدبر، مدير و نيروي اجرايي که «عبد به الرحمن واکتسب به الجنان» (اصول کافي، ج 1، ص 11) ؛ نه نيرويي که مسائل و حکمت عملي را درک مي کند؛ زيرا درک همه مسائل، خواه نظري و خواه عملي، بر عهده عقل نظري است.