فصل دهم در بيان حروف تحضيض است

و آنها چهار كلمه‌اند:

هلا-الا-لولا-لوما اين كلمات صدارت‌طلبند و اينها يا بر فعل مضارع داخل ميشوند مانند (هلا تأكل) و يا بر فعل ماضى مانند (هلا اكلت) و معنى در صورت اول واداركردن بر انجام عملست در آينده بطور شدت و عنف و معنى در صورت دوم سرزنش‌كردن و ملامت نمودنست بر ترك فعل در گذشته و چون معناى تحضيض طلب‌كردن انجام فعلست اينمعنى نسبت بآينده هويدا است ولى نسبت بماضى محقق نميشود مگر باعتبار آنچه از او فوت شده كه طلب ميكند چرا فوت شده و نبايد فوت گردد از اينرو بعضى گفته‌اند شايسته آن بود كه آنها را حروف تحضيض و لوم نام بگذارند اول در وقت دخول بر مضارع و دوم در هنگام دخول بر ماضى و اين تسميه از باب تغليب است فافهم.

التحضيض: از حض بمعناى واداركردن بر انجام عمل و خواستگارى شئى با شدت و عنف در قرآنست (وَ لا? يَحُضُّ عَلى? طَع?امِ اَلْمِسْكِينِ و لا? تَحَاضُّونَ) .

و لو لا و لوما: اين دو كلمه براى امتناع نيز استعمال ميگردند و در اينصورت واجب است بر جمل? اسميه داخل شوند.
حث على الفعل: بمعناى برانگيختن و در بعضى از نسخ حض آمده بمعناى واداركردن و هردو يكيست و در قرآن آمده (يَطْلُبُهُ حَثِيثاً)

ان دخلت: راجع بما قبل است يعنى هرگاه بر مضارع داخل شوند معناشان تحضيض است و لوم و تعيير: لوم بر وزن قوم بمعناى ملامت‌كردن (تعيير) بر وزن تغيير بمعناى سرزنش‌كردن.

ان دخلت على الماضى: نيز مربوط بما قبل است و جزاء شرط حذف شده كه ما قبل شرط بر آن دلالت دارد و ح لا: و در هنگام دخول بر ماضى معناى تحضيض محقق نميشود مگر باعتبار آنچه فوت شده كه ميبايست انجام بدهد و نداده و لا تدخل: و ادوات تحضيض بايد بر فعل داخل شوند مانند مثالهاى مذكور و بر اسم داخل نميشوند مگر بنا بر اضمار فعل تا جمله فعليه باشد مانند آنكه گويد (هلا زيدا) نسبت بكسيكه قومى را زده يعنى (هلا ضربت زيدا) پس در تقدير بر فعل داخل شده يعنى اگر باقى قوم را زده شايسته بود اما زيد را نميبايست بزنى.

و جميعها: مصنف گويد تمام چهار كلمه تحضيض مركب از دو كلمه‌اند يكى (لا) و ما كه جزء دوم در آنهاست و يكى حرف شرط در لو لا و لوما و حرف استفهام در (هلا) و ان مصدريه در (الا) است حرف النفى: مراد لا و ما است

حرف الشرط: در لو لا و لو ما زيرا لو حرف شرط است.

و حرف المصدر: در (الا) كه مركب از (ان) و لا است.

و حرف الاستفهام: در هلا كه مركب از هل و لا است و بعضى اين كلمات را بسيط دانند تا تصرف در حرف لازم نيايد و للولا و للوما: مصنف گويد براى لو لا و لوما غير از تحضيض معناى ديگرى است و آن افاده امتناع است براى جمل? دوم بجهت جمله اول و لو لا و لوما را در اينصورت امتناعيه گويند و دو جمله لازم دارند اول اسميه، و دوم فعليه، و ميفهمانند كه امتناع جمله دوم بجهت وجود اول است مانند (لولا على لهلك عمر) يعنى (لولا على موجود لهلك عمر) جمل?(على موجود) اول و اسميه، جمل?(لهلك عمر) دوم و فعليه و هلاكت عمر كه مضمون جمله دوم است ممتنع شده بجهت وجود امير (ع) كه مضمون جمله اولى است و للولا: و در بعضى از نسخ لوما ذكر نشده و صحيح ذكر اوست و او چون لو لا چنانچه براى تحضيض استعمال شده براى امتناع نيز آمده مانند قول شاعر:

لوما الاصاخة للوشاة لكان لى من بعد سخطك فى رضاك رجاء
لو لا على لهلك عمر: اين كلام را عمر وقتى گفته كه در جاى امير المؤمنين ??? نشسته و حق او را غصب كرده و حكم ميكند به رجم زن زانيه كه بچه در شكم دارد امير (ع) فرمود عمر اگر زن معصيت كرده بچه در شكم او گناه ندارد از اينرو از حكم رجم گذشت و گفت لو لا على و گويند اين جمله را در هفت مورد يا هفتاد مورد گفته و ح يحتاج: و در اين هنگام كه لو لا امتناع را افاده ميكند و بودن تحتاج بلفظ مفرد دليل بر عدم وجود (لوما) است وگرنه بايد (تحتاجان) بگويد و شايد تحتاجان باشد.

اوليهما: اول دو جمله اسميه است كه مبتدايش مذكور و خبرش محذوفست ابدا: يعنى جمله اول هميشه اسميه است و فعليه نميآيد ولى جمله دوم هردو قسم در او جاريست ولى مشهور آنستكه هميشه فعليه است.