جلسه 1127

* متن
*

بسم الله الرحمن الرحيم.
موضوع درس: خارج فقه بحث طهارت.
شماره نوار:1127
نام استاد: آيت الله تبريزى.
تاريخ:1375
توسط دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم واحد صوت.
اعوذبالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمان الرحيم.
صاحب العروه قدس السره مى‏فرمايد وفاقا للمشهور بل لعلّ متفق عليه بين الاصحاب است قديما و حديثا كما اينكه جماعتى از اصحاب اخيار ما دعواى اجماع كرده‏اند بر اين حكم كه اگر شخصى تيمم كرد كه فاقد الماء بود نسبت به غايتى مشروعه تيمم كرد، اين تيممش طهارت است لا به نسبت آن غايتى كه به آن غايت تيمم كرده است... بلكه با اين تيمم مادامى كه عذرش باقى است، مى‏تواند ساير الاغايات را يا افراد آن غايات را براى صلاة الظهر تيمم كرده بود. و عذرش باقى است، مى‏تواند صلاة مغرب را هم با آن تيمم بخواند. مادامى كه حدث صادر نشده باشد او لم يصب ماء. يعنى عذرش زايل نشده باشد. مادامى كه عدم التمكن من استعمال الماء باقى است نسبت به اين غايات هم كه مشروط به طهارت هستند آن شرط طهارت حاصل است. كما اينكه در باب وضو اگر شخص محدث وضو بگيرد، مادامى كه حدث صادر نشده است، وضو باقى است، با آن وضو هر مشروط به طهارت الوضوئيه را مى‏تواند اتيان بكند، يتمم هم همين جور است. غايت الامر طهارت بودند تيمم موقتى است. مالم يجد ماء است. ولكن در وضو موقت بودن نسبت به حدوث حدث است فقط. ما لم يحدث او لم يجد ماء. و اين معنا را كه اصحاب ما اتفاد كرده‏اند از عده‏اى از روايات معلوم مى‏شود كه ظاهر آن روايات همين است كه انسان اگر تيممى را كرد آن تيمم باطل نمى‏شود الاّ بالحدث او اصابت الماء.
در باب بيستم از ابواب تيمم روايت اولى كه صحيحه زراره است. محمد ابن الحسن باسناده عن الحسين ابن سعيد، روايت را كتاب حسين ابن سعيد نقل مى‏كند شيخ، حسين ابن سعيد اهوازى رضوان الله عليه نقل مى‏كند عن حماد ابن عيسى، عن حريض. اين حماد بعده حريض، حماد ابن عيسى است. عن زراره بلكه روايتى كه حسين ابن سعيد از حماد ابن عثمان نقل كند نيست، هم طبقه نيستند. عن زراره، قال قلت لابى جعفر عليه السلام يصلى الرجل بتيمم واحد صلاة الليل و النهار كلها يابن رسول الله، مرد مى‏تواند به تيمم صلاة ليل و نهار، همه‏اش را بخواند. در وضو اگر حدث صادر نشده بود مى‏توانست بخواند. تيمم هم همين جور است؟ امام فرمود نعم ما لم يحدث، مادامى كه حدث صادر نشده است، او يصب ماء يا مادامى كه به آب نرسيده است. ناقض تيمم حدث است و اصابت الماء. آن وقت روايت ديگرى كه آن روايت، روايت زراره است، باز صحيحه زراره است روايت دومى. محمد ابن الحسن باسناده عن الحسين ابن سعيد، عن ابن ابى عمير محمد ابن ابى عمير هم نقل مى‏كند، عن عمر ابن ازينيه و عبد الله ابن بكير، جميعا. عن زراره، عن ابى عبد الله عليه السلام فى رجل تيمم قال يجزيه ذالك الى ان يجد الماء. يك تيمم كافى است، تا متمكن از وضو بشود يا غسل بشود. البته حدث چونكه معلوم است خواهم گفت كه امام عليه السلام چرا در مثل اين روايات فقط وجدان ماء را فرموده است. چونكه خواهيم گفت كه حدث ناقض تيمم است، اين امر ظاهرى بود. آنى كه در او خفا بود، اين بود. اين را همين امروز انشاء الله فعلا ذكر مى‏كنم براى شما. باز روايت ديگرى اينجور است، روايت سومى، محمد ابن الحسن باسناده عن الحسين ابن سعيد، عن فضالة ابن ايوب، عن حما ابن عثمان قال سألت ابا عبد الله عليه السلام، عن الرجل لا يجب الماء تيمم لكل صلاة؟ بر هر صلاتى بايد يك تيمم بكند؟ فقط تيمم طهارت‏
نسبت به يك صلاة است. قال لا هو به منزلة الماء. به منزله وضو است. يعنى وضو چه حكمى دارد؟ اين هم همان حكم را دارد. وضو انسان كه گرفت تامادامى كه نقض نشده است باقى است. تيمم هم مادامى كه نقض نشده است يك حدث و وجدان الماء كه در روايات گفتيم باقى است.
ولكن عامه اغناء العامه اينجور ملتزم نيستند در تيمم كه اين تيمم وقتى كه انسان گرفت باقى مى‏ماند تا مادامى كه محدث نشده است. آنها يك عده‏اشان گفته‏اند كه تيمم با تيمم مى‏شود فقط يك نماز خواند يك نماز فريضه. ظاهر كلمات بعضى ديگر اين است كه نه، يك نماز و نوافلش را مى‏شود خواند اما تا مادامى كه حدث صادر نشود مى‏شود با تيمم نماز خواند، بدان جهت امام عليه السلام فرمود رجل تيمم قال يجزيه الى ان يجد الماء. در آن روايت ديگر هم فرمود و هو به منزلة الماء. خوب معلوم مى‏شود اگر يك روايتى بود كه آن روايت ظاهرش خلاف اين بود، آنى بود كه عامه مى‏گويند، او حمل بر تقيه مى‏شود. مثل صحيحه ابى حمام عن الرضا عليه السلام. روايت چهارمى است و باسناده عن محمد ابن على ابن محبوب. عن العباس. عباس ابن المعروف است كه نقل مى‏كند از ابى حمام، اسماعيل ابن ابى حمام كه از ثقات است، از اصحاب امام رضا سلام الله عليه است. قال يتيمم لكل صلاة حتى يوجد الماء، كانّ امام عليه السلام اينجور فرموده است بر اينكه بر هر صلاتى بايد تيمم بكند تا آب پيدا بشود. اين يك احتمال است كه حمل بر تقيه مى‏شود. احتمال ديگر كه ائمه عليهم السلام در موارد تقيه يك جورى مى‏فرمودند كه هم تقيه، تقيه ملاحظه بشود، و حكم واقعى بشود. بدان جهت بعضا از ائمه عليهم السلام، بعد از آن مجلس پرسيدند، شما اينجور گفتيد. امام مى‏گويد مرادم اين بود كه آن مرادى كه مراد مطابق با حكم واقعى است. محتمل است مراد امام عليه السلام اين بوده باشد كه يتيمم لكل صلاة، يتيمم لكل صلاتى كه محدث است عندها. مثلا رفته است، ناقض وضو موجود شده است يا فرض بفرماييد ناقض موجب غسل موجود شده است. هر صلاتى كه عنده محدث است تا مادامى كه آب پيدا نشده است تيمم مى‏كند. اگر مرادش امام عليه السلام اين بوده باشد كه بعيد نيست، مراد ايشان اين بوده باشد، نه. منتهى تقييد مى‏شود، آن روايات كه مى‏گفت ما لم يحدث اين مى‏شود كه يتيمم لكل صلاة محدث حتى يوجد الماء. اطلاقش تقييد مى‏كند. وقتى كه اطلاقش تقييد خورد، جمع عرفى مى‏شود. اگر كسى گفت حمل بر تقيه خلاف ظاهر است نمى‏شود، مى‏گوييم كه اطلاق و تقييد است، جمع عرفى است و بدان جهت در موارد جمع عرفى ملاحظه مرجحات لزومى ندارد. يعنى موجب ندارد. در موارد جمع عرفى، جمع عرفى مى‏شود. و در بين يك روايت ديگرى هست كه روايت سكونى است. آن روايت سكونى اينجور است كه روايت ششمى است در اين باب و باسناد الشيخ عن محمد ابن احمد ابن يحيى كه همان، محمد ابن احمد ابن يحيى العشرى صاحب كتاب نوادر الحكمت است. اب العباس چه عباس ابن معروف باشد كه همين جور است، از ابى حمام نقل مى‏كند، چه از عباس ابن عامر باشد، چونكه از هر دو تا ناقل نقل روايت دارد. محمد ابن احمد ابن يحيى. هر دو معتبر هستند.
نقل مى‏كند عن العباس عن ابى حمام عن محمد ابن سعيد قزوان. محمد ابن سعيد قزوان توثيقى ندارد. عن السكونى، عن جعفر ابن محمد، عن ابيه عن آبائه عليهم السلام. نقل مى‏كند قال لا يتمطع بتيمم الاّ صلاة واحدة و نافلتها. تيمم به درد يك صلاة نافله‏اش مى‏خورد. ديگر بيشتر از او نيست. اين همان مسلك تقيه است. علاوه بر اينكه محمد ابن سعيد قزوان روايت تقيه است، محمد ابن سعيد قزوان توثيقى ندارد روايتش مبتلا به معارض است، به روايتى كه خودش نقل مى‏كند. روايت پنجمى است. و باسناد الشيخ عن محمد ابن على ابن محبوب عن العباس عن ابى حمام عن محمد ابن سعيد ابن قزوان عن السكونى، عن جعفر ابن محمد، عن ابيه عن آبائه عليهم السلام، قال لا بعث عن تصلى صلاة الليل و النهار يتيمم واحد ما لم تحدث او تصب الماء. همان روايت را خود سكونى نقل كرده است. اين محمد ابن سعيد قزوان همين جور. هم روايتش مبتلا به روايت معارضى است كه خودش نقل مى‏كند. هم ضعيف است، اين كه‏
در بعضى نسخه‏ها محمد ابن سعيد عن ابن قزوان اين اشتباه است. عن نيست. محمد سعيد خودش ابن قزوان است. بدان جهت توثيقى هم ندارد. بدان جهت مسئله صاف است. سكونى خودش يك روايتى دارد كه آن روايت اينجور است كه عن جعفر عن آبائه عن عليه السلام، عن نبى قال يا اباذر يكفيك سعيد عشر سنين. يعنى مادامى كه حدث صادر نشده است. و مادامى كه آب پيدا نشده است هر مدتى باشد با يتمم مى‏شودنماز خواند. بدان جهت اين مسئله حكمش واضح است، جاى خدشه‏اى نيست. روايات متطابق هستند. رواياتى كه مخالف است يا جمع عرفى است، يا مضمون تقيه است كه حمل به تقيه مى‏شود. يك نكته‏اى را هم بگويم، براى شما. خود رواياتى كه ما داريم اكثر موارد كه اصحاب ائمه سؤال مى‏كنند در آن موارد خلاف بين العامة و الخاصه سوال مى‏كنند.
بدان جهت سؤال مى‏كرد يابن رسول الله با يك تيمم واحد مى‏شود صلوات كثيره را اتيان كرد؟ امام عليه السلام هم فرمود مثل به منزلة الماء است. مادامى كه آب پيدا نكرده است اينجور است. حدث را نفرمود، چونكه حدث مورد خلاف نيست. مورد خلاف ما بين العامة و الخاصه اين است كه عامه مى‏گويند آب هم پيدا نكند يك نماز مى‏تواند بخواند. نماز دوم بايد تيمم را اعاده كند. تكرار كند. بدان جهت امام عليه السلام فرمود بر اينكه يكفيه الى عن يجد الماء. يك تيممى كه كرد او كفايت مى‏كند، تا مادامى كه آب پيدا كند. اين حدث را ذكر نفرمود، نكته‏اش اين است كه آن مورد خلاف و مورد منازعه نيست ما بين العامة و الخاصه. اين جهت محل كلام و محل خلاف بود كه امام عليه السلام فرمود.
بعد مى‏رسيم به مسئله ديگرى كه از آن مسائل مهمه در باب تيمم است و آن اين است كه آيا انسان وقتى كه واجد الماء نيست، فاقد الماء است در بعضى وقت كه مثلا اول الوقت است مى‏تواند تيمم بكند، با آن تيمم نماز ظهر و عصرش را مثلا اول وقت بخواند يا نمى‏تواند؟ عرض مى‏كنم كما اينكه سابقا هم تذكر داديم ظاهر خطاباتى كه امر مى‏كند ما را به مأمور به اضطرارى عند عدم تمكن من المأمور به اختيارى، ظاهر اين خطابات در مواردى كه مأمور به اختيارى از قبيل واضح موثع بوده باشد يا اصل موقت نبوده باشد، هر وقت اتيان بكنى، مثل كفاره مجزى است. اين كه در خطابات مى‏گويد اگر متمكن از كفاره نشدى يا متمكن نشدى از آن مأمور به اختيارى، اين فعل را بياور، ظاهر اين خطاب استيعاب اضطرار است. و استيعاب عدم التمكن است كه بعله، عدم تمكن از استعمال ماء فى جميع الوقت بشود. والاّ اول وقت متمكن نيست، آخر وقت ثانى الوقت متمكن است، او را نمى‏گيرد. متفاها عرفى اين است. بدان جهت نوبت به مأمور به اضطرارى مى‏رسد در آن وقتى كه در مجموع وقت انسان نتواند صرف وجود مأمور به اختيارى را اتيان بكند. والاّ اگر بتواند در اين مجموع الوقت صرف وجود مأمور به اختيارى را اتيان بكند نوبت به امر اضطرارى نمى‏رسد. بعله، كسى كه اعتقاد دارد كه متمكن از مأمور به اختيارى نيست. يقين دارد تا آخر اين مالى پيدا نمى‏كند كه شخص مسكين را طعام بدهد و خودش هم متمكن نمى‏شود شصت روز پشت سر هم روزه بگيرد و عتق رقبه هم كه نيست. اين كه امر شده است در اين صورت به بدل اين كفاره، بدل را اتيان كرد. يا در اول وقت صلاة يقين دارد كه نمى‏تواند اب پيدا كند و آب استعمال كند در تمام الوقت. اصلا نمى‏تواند. تيمم كرد. نمازش را خواند، بعد آب پيدا شد. يا بعد در كفاره پول پيدا كرد، حالش خوبش شد. آنى كه اتيان كرده است فايده‏اى ندارد. مرحوم صاحب كفايه اين را در كفايه در دو سطر گفته است. گفته است اتيان به مأمور به اعتقادى كه قطع دارد مأمور بهش اين است، متمكن از ماء نيست يا متمكن از آن كفاره نيست او بعد كه تمكن ظاهر شد و مأمور به واقعى معلوم شد، متمكن از كفاره شد، او اثرى ندارد. حتى آنهايى كه گفته‏اند، مأمور به ظاهرى مجزى است مأمور به واقعى، اينجا نمى‏آيد. چونكه در موارد اعتقاد مأمور به ظاهرى نيست. اعتقاد كرده است. مأمور به ظاهرى عند الجهل مى‏شود. يعنى عند الشك و التردد مى‏شود. اين اعتقاد خيال بيخود كرده بود. او دليل ندارد، مجزى نيست بايد عمل را اتيان بكند و هكذا كسى كه در اول‏
وقت احتمال مى‏دهد كه تا آخر وقت آب پيدا نكند. مى‏گويد بگذارد اول وقت بخوانيم، راحت بشويم. صلاة را با تيمم خواند. بعد فرض كنيد كه آب پيدا شد، معلوم شد كه نه، آب هست. اين مقتضاى قاعده چونكه مأمور به اضطرار فى جميع الوقت بود. اين احتمال مى‏داد اضطرار فى جميع الوقت را. مأمور به احتمالى بود او مجزى از مأمور به واقعى نيست.
و به عبارت واضحه قاعده اوليه يعنى خطاب امر اختيارى و ظهور امر اضطرارى مراد از اين به قاعده اوليه تعبير مى‏كنيم، يعنى اگر ما بوديم فقط خطاب اختيارى و خطاب مأمور به اضطرارى مقتضاى او اين بود كه انسان اگر به خيال اضطرار فى جميع الوقت يا اضطرار الى الابد آنجاهايى كه مطلق است مأمور به اضطرارى را اتيان كرد يا به احتمال اينكه غير متمكن است مأمور به اضطرارى را اتيان كرد، او فايده‏اى ندارد. بايد عمل را تدارك كند بعد التمكن. چونكه آنى كه اتيان كرده است، مأمور به نبوده است، احتمال مى‏داد در صورت شك كه مأمور به واقعى باشد. به عدم تمكن باقى باشد. از اين علماء تعبير مى‏كنند به عدم جواز البقاء جواز واقعيا. يعنى در مواردى كه انسان در بعض الوقت مضطر است جايز نيست مأمور به واقعى را اتيان بكند. جواز واقعى ندارد. يعنى اگر اتيان بكند آن مأمور به واقعى حساب نمى‏شود. اين عدم جواز البدار اين است. اگر در يك موردى غير از اين دو خطاب دليل ديگرى شد و آن دو دليل گفت كه نه، مأمور به اضطرارى مع الاضطرار فى بعض الوقت آوردى مجزى است. ولو در وقت تمكن ظاهر بشود، اعاده لازم نيست. همان صلاة كافى است. از اين كشف مى‏كنيم جواز بدار واقعى را. كه بدار واقعا جايز بود و شارع او را مأمور به واقعى حساب كرده است. اضطرار فى بعض الوقت كافى بود. كلام اين است، از آن مواردى كه علما فرموده‏اند دليل خارجى قائم است بر جواز البدار و آن صلاتى كه انسان در حال اضطرار ولو فى بعض الوقت اتيان مى‏كند مجزى است، از آن موارد يكى مسئله تيمم است. اين را ملتزم شده‏اند. ببينيد صاحب العروه چه مى‏فرمايد در اين عروه‏اش، مى‏فرمايد جايز است در سعه وقت به آن كسى كه احتمال مى‏دهد در آخر وقت عذرش زايل بشود و متمكن از صلاة مع الطهارة المائيه بشود، جايز است در سعه وقت ظاهر جواز واقعى است. جايز است بر اين شخص در سعه وقت مأمور به اضطرارى را اتيان بكند. حتى ولو ظن داشته باشد كه عذرش زايل مى‏شود. ظن اطمينان نيست. ترجيح مى‏دهد اين معنا را كه بالاخره آب پيدا مى‏شود. يك ماشينى مى‏آيد رد مى‏شود، يك آبى مى‏دهد. اين را ظن دارد، يقين ندارد. حتى در آن صورتى كه ظن هم دارد بر اينكه آب پيدا مى‏شود و عذرش زايل مى‏شود، مع ذالك جايز است در سعه وقت تيمم بكند و نمازش را بخواند.
مى‏فرمايد ولكن احتياط اين است، در صورتى كه احتمال مى‏دهد آب عذرش زايل بشود و آب پيدا بشود و بتواند غسل بكند يا وضو بگيرد، احوط اين است كه تيمم را به تأخير بياندازد. كه اگر در آخر وقت آب پيدا نشد آن وقت تيمم كند صلاتش را، در آن وقت بخواند. اين احتياط، احتياط مستحبى مى‏شود. چونكه فتوى به جواز داد. خصوصا در جايى كه ظن به زوال دارد. ظن دارد كه عذرش زايل مى‏شود. اين ظنى كه دارد به زوال اين احتياط، استحبابى آكد مى‏شود. چونكه مسلوق به فتوى شد. بعد مى‏فرمايد مكلفى كه فاقد الماء است، در اول الوقت اين سه قسم است. يك وقت اين است كه مى‏داند عذرش باقى مى‏ماند. اين بلا اشكال در اول وقت مى‏تواند تيمم بكند. معنايش اين است كه مى‏تواند بلا اشكال، يعنى تيمم كردنش جواز واقعى دارد. لازمه‏اش اين است كه بعد هم معلوم شد خيال بوده است، آن صلاتش صحيح است. يكى اين است كه نه، مى‏داند مكلف سه قسم است، يك قسمش اين است كه مى‏داند آب پيدا نمى‏شود. آن اشكالى ندارد كه تيمم بكند، نمازش را بخواند. يك وقت اين است كه علم دارد كه آب پيدا مى‏شود. اين نمى‏تواند تيمم بكند در اول وقت. بايد بگذارد در آن وقتى كه آب پيدا شد غسل بكند يا وضو بگيرد نمازش را خواند. قسم سوم آنى است كه احتمال مى‏دهد آب پيدا بشود و احتمال مى‏دهد پيدا نشود. در اين صورت‏
مى‏تواند صلاتش را تقديم مقدما بخواند، ولو احتياط در تأخير است كما ذكر. خوب مى‏دانيد كه اين، احتياج دارد به دليل ديگرى. خطاب مأمور به اختيارى با خطاب مأمور به اضطرارى به اين تفسيراتى كه ايشان مى‏گويند دلالتى ندارد. ظاهر آنها آنى است كه گفتيم. منشاء اين فتواى ايشان و فتواى جمله‏اى اصحاب بر طبق ايشان منشائش رواياتى است كه در مقام وارد هستند. اين روايات را سه طايفه مى‏كنيم. طايفه‏اى از اين روايات، دلالت مى‏كند بر اينكه اگر كسى در وقت، در اول وقت تيمم كرد و با او نمازش را خواند بعد از اينكه در وقت كشف رفع عذر شد، آب پيدا شد. امام عليه السلام در آن روايات فرموده است كه اعاده صلاتش را نكند. آن صلاتى را كه خوانده است آن صلاة درست است. يك طايفه اين روايات است. از اين روايات چند تايش را مى‏خوانم.
يكى از اين روايات موثقه ابى بصير است. اين موثقه ابى بصير در باب چهارده از ابواب التيمم مذكور است. و باسناد الشيخ عن احمد ابن محمد ابن عيسى عن عثمان ابن عيسى عن عبد الله ابن مثقان، موثقه كه گفتم بواسطه عثمان ابن عيسى است. شيخ در عده توثيق كرده است. عن عثمان ابن عيسى عن عبد الله ابن مثقان عن ابى بصير. قال سألت ابا عبد الله عليه السلام عن رجل، تيمم و صلى ثم بلغ الماء قبل ان يخرج الوقت. رجلى تيمم كرد، مفروض حدوث تيمم است. نه تيمم از صلاة سابقى مانده است. تيمم يعنى احدث التيمم. تيمم، تيمم حدوثى است در وقت صلاة. يك مسئله‏اى هست در وقت عروه اشاره خواهد كرد در مسئله آتيه. كسى نماز قبلى، تيمم خوانده است، چونكه اصلا متمكن نبود در هيچ آنى. تيمم كرد نمازش را خواند. بعد وقت نماز ديگر داخل شد، در آن وقت آب ندارد. آن نماز ديگر را بخواند يا نه؟ آن مسئله ديگرى است. كلام ما فعلا در آنجايى است كه در وقت صلاتى تيمم را احداث كرده است و نماز را خوانده است، در همان وقت صلاة آب پيدا شده است. ببينيد اينجور است كه مى‏گويم؟! مى‏گويد بر اينكه و باسناده عن احمد ابن محمد ابن عيسى عن عثمان ابن عيسى، عن عبد الله ابن مثقان، عن ابى بصير، قال سألت ابا عبد الله عليه السلام، عن رجل تيمم و صلى، ثم بلغ الماء بعد به آب رسيد، قبل ان يخرج الوقت. قبل از اينكه وقت خارج بشود. فقال ليس عليه اعادة الصلاة. اعاده صلاة لازم نيست. صلاتى كه هنوز وقتش باقى است، اعاده‏اش لازم نيست. هكذا، روايتى كه الان مى‏خوانم. صحيحه محمد ابن مسلم است. صحيحه محمد ابن مسلم را خدمت شما مى‏خوانم. زراره و محمد ابن مسلم. روايت چهارمى است، در باب بيست و يك از ابواب التيمم. و عن المفيد، شيخ تمام سند را نقل مى‏كند. عن المفيد، عن احمد ابن محمد، عن ابيه. احمد ابن محمد احمد ابن محمد حسن الوليد است كه گفتيم معاريف است و اشكالى ندارد. عن ابيه كه محمد ابن حسن است، عن الصفار. از صفار نقل مى‏كند. ظاهر اين است كه در مواردى كه احمد ابن محمد عن ابيه، عن صفار نقل مى‏كند، آن احمد ابن حسن ابن وليد است. چونكه صفار آنى كه معروف است از صفار و از سعد ابن عبد الله اينها ظهورشان دارد كه محمد ابن حسن وليد كه تلميذشان است نقل مى‏كند. عن الصفار عن احمد ابن محمد، احمد ابن محمد ابن عيسى است، عن الحسين ابن سعيد، عن حماد، عن حريض، عن زراره. آنجا دارد بر اينكه اينجور است، روايت اينجور است كه قلت فى رجل لم يصب الماء، آب پيدا نكرد و حضرة الصلاة. صلاة حاضر شد، يعنى وقت صلاة حاضر شد. فتيمم و صلى ركعتين. دو ركعت نماز خواند وقتى كه اينجور شد، ثم اصاب الماء آب آمد. كنار نهرى بود، ديد آب آمد. يا مثلا كنار جاده بود ديد كه كسى مى‏گويد كه ماء مى‏فروشد اين ماء را. ثم اصاب الماء. اينقض الركعتين او...؟ اين دو تا ركعت را نقض كند، يعنى صلاة را وضو بگيرد از سر بخواند. يا نگه بدارد، وضو بگيرد، بقيه‏اش را بخواند؟ او يقطع هما يعنى ثم يبنى عليه. قال لا، لاكنّه يمزى فى صلاة. در صلاتش مى‏گذرد. نه استيناف است نه هم در اثناء وضو گرفتن است. فيتم‏ها، تمام بكند او را، ولا ينقض‏ها باطل نكند، لمكان انّه دخلها و هو على طهر به تيمم. چونكه با تيمم طهر داشت، نمازش را تمام بكند. بدان جهت بر اينكه اثناء نماز هم آب پيدا بشود، نه نمازش صحيح است، او را تمام بكند. منتهى در بعضى روايات اين‏
است كه مادامى كه به ركوع نرفته است، ركعت اول. والاّ اگر ركوع نرفته باشد از ركعت اول دست برمى‏دارد وضو مى‏گيرد يا غسل مى‏كند. تكلّم خواهيم كرد در اين. اين رواياتى است كه منحصر به اينها نيست. رواياتى ديگرى هم هست. دلالت مى‏كند بر اينكه اضطرار فى بعض الوقت كه انسان با تيمم نماز خواند ثم در وقت عذر زايل شد، نمازش مجزى است.
در مقابل اينها طايفه ثانيه است كه آن طايفه ثانيه امر به اعاده مى‏كنند. مى‏گويند آن نماز به درد نمى‏خورد. بايد آن نماز را اعاده بكنى. مثل چه؟ مثل اين رواياتى كه الان خدمت شما مى‏خوانم. اينهايى كه دلالت مى‏كنند، يكى از آن روايات، روايت هفتمى است در باب چهارده از ابواب التيمم. آن روايت اين است هفتمى است، و باسناد الشيخ عن الحسين ابن سعيد عن النذر ابن سويد عن ابن سنان، قال سمعت ابا عبد الله عليه السلام. اين را هم گفتيم كه هر ابن سنانى كه از امام صادق نقل كند، عبد الله ابن سنان است، لعل كرات گفته‏ايم. قال سألت ابا عبد الله عليه السلام يقول، اذا لم يجد الماء رجل طهورا، وقتى كه طهور را پيدا نكرد، و كان جنبا، و جنب هم بود. فاليتمسح من الارض. تيمم بگيرد. مسح كند خودش را از زمين و اليصلى، نمازش را بخواند فاذا وجد الماء فاليغتسل اگر آب پيدا كرد، غسل بكند و قد اجزئه و صلاة التى صلى. آن صلاتى كه خوانده بود مجزى مى‏شود. اين قبل الوقت و بعد الوقت مطلق است. اما روايت هشتمى، روايت نهمى. و باسناد الشيخ عن الحسين ابن سعيد، عن حماد، عن حريض، عن زراره، صحيحه زراره است. قلت لابى جعفر عليه السلام، فان اصاب الماء و قد صلى بتيمم و هو فى وقت. خودش هم در وقت است، قال تمة صلاته و لا عادة عليه. صلاتش تمام است، اين اعاده ندارد. اين نفى اعاده را مى‏كند كه اعاده ندارد. اما آنى كه اثبات اعاده را مى‏كند كه بايد اعاده بكند، آن همين است كه خدمت شما عرض مى‏كنم. روايتى كه دلالت بر اعاده مى‏كند.
روايت هشتم كه گفتيم و باسناد الشيخ عن الحسين ابن سعيد، عن يعقوب ابن يقطين. يعقوب ابن يقطين از ثقات است. روايت من حيث السند صحيحه است. سألت اب الحسن عليه السلام، عن رجل تيمم فصلى فاصاب بعد صلاته ماء ايتوض‏ء و يعيد الصلاة؟ ام تجوز صلاته؟ يا صلاتش كافى است. قال ان وجد الماء قبل ان يمزى الوقت توض‏ء و عاده و فلا عاد العله. اگر وقت گذشته است اعاده لازم نيست. وقت باشد بايد اعاده كند. روايات ديگرى هم هست. اين روايات دلالت مى‏كند بر اينكه نمازى را كه با تيمم خواند اگر وقت عذر زايل شد، بايد اعاده كند. اين روايات را مى‏دانيد جمع عرفى حمل بر استحباب است. چرا؟ چونكه آن روايات اعاده ظهور دارد در وجوب الاعاده ولكن روايات نفى الاعاده مى‏گويد اعاده نيست. ترك مى‏تواند بكند اعاده را. بدان جهت در ما نحن فيه به صراحت آنها كه ترك الاعاده، نفى الاعاده، يعنى اعاده واجب نيست اخص مى‏شود و اينهايى كه امر مى‏شود بر اعاده حمل بر استحباب مى‏شود. جمع ما بين طايفه اولى و طايفه ثانيه حمل بر استحباب است و دليل بر اين رواياتى است كه اصل در مطلق التيمم وارد است. انسان صلاتى را به تيمم خواند وقتى كه آب پيدا كرد، او را اعاده كند. هم وضو بگيرد، غسل كند، هم صلاتش را اعاده كند. ولو خارج الوقت بوده باشد. چه جورى كه آنها را حمل مى‏كنيم فرض بفرماييد بر استحباب يا مثل روايت ششمى در اين باب، در اين روايت ششمى اين است كه سألت عن رجل اصابت جناب فى ليلة بارده يخاف على نفسه التلف ان اغتسل، قال يتيمم و يصلى فاذا امن البرد اغتسل و اعاده الصلاة. كه سندش هم محمد ابن الحسن باسناده عن محمد ابن احمد ابن يحيى عن محمد ابن الحسين، سندش يك اشكالى دارد كه مرسله است، عن من رواه است. بدان جهت اين روايات در مطلق تمكن ولو بعد الوقت هم امر به اعاده وارد است. حمل بر استحباب مى‏شود طايفه ثانيه. آن وقت چه مى‏شود؟ نتيجه‏اش اين است كه انسان ولو در بعض الوقت اضطرار داشته باشد با تيمم بخواند نمازش مجزى است و صحيح است. ولكن اشكال اين است كه ما طايفه ثالثه‏اى داريم. آن طايفه‏
ثالثه مى‏گويد كسى كه مى‏خواهد تيمم بكند و صلاتش را با تيمم بخواند اين بايد منتظر بشود آخر الوقت را. در آخر الوقتى كه هست، آن وقت مى‏تواند نمازش را بخواند. مثل چه چيز؟ مثل اين رواياتى كه خدمت شما عرض مى‏كنم.
يكى از اين روايات صحيحه زراره است. صحيحه زراره در باب چهارده روايت سومى است. محمد ابن يعقوب عن على ابن ابراهيم عن ابيه، عن ابن ابى عمير عن فضيله عن زراره عن ابن ازينه عن زراره عن احدهما عليه السلام، قال اذا لم يجد المسافر الماء فاليطلب مادام فى الوقت. فاذا خاف ان يفوته آن وقت فاليتيمم و يصلى. آن وقت بايد بخواند. روايت چهارمى است، صحيحه حلبى است و انه از على ابن ابراهيم، عن ابيه، عن ابن ابى عمير عن حماد عن الحلبى سمعت ابا عبد الله عليه السلام اين نيست. روايت دومى است روايت زراره را گفتيم، صحيحه محمد ابن مسلم است. در بيست و دو روايت اولى است. محمد ابن يعقوب عن محمد ابن يحيى عن محمد ابن الحسين باب بيست و دوم روايت اولى، عن صفوان عن العلى عن محمد ابن مسلم عن ابى عبد الله عليه السلام سمعته يقول اذا لم تجد ماء خطاب به محمد ابن مسلم است. امام فرمود اذا لم تجد ماء فارادة التيمم تأخر تيمم الى آخر الوقت. تا آخر وقت... فان فاتك الماء، اگر در آخر وقت آب به تو نرسيد لم يفتك التراب. تراب فوت نمى‏شود. باز دلالت مى‏كند بر اين معنا موثقه عبد الله ابن بكير روايت سومى است در باب بيست و دو. محمد ابن الحسن باسناده عن محمد ابن على ابن محبوب از كتاب او نقل مى‏كند. عن العباس ابن معروف. عن عبد الله ابن مغيره. عن عبد الله بكير موثقه شد. عن ابى عبد الله عليه السلام. قال رجل ام قوما و هو جنبا و قد تيمم. امام جنب است تيمم كرده است. و هم على طهور. آنها هم طهارت دارند. يعنى آنها وضو گرفته‏اند يا غسل كرده‏اند. قال لا بعث. در ذيلش فرمود روى اين اساس كه گفتيم متوض‏ء و مغتسل مى‏توند به متيمم اقتدا بكند. فاذا تيمم الرجل فاليكن ذالك فى آخر الوقت. اين در آخر وقت بايد بشود. فان فاتحه الماء لم تفتح الارض. ارض به فوت نمى‏شود. اينجا يك نكته‏اى هست، حيفم آمد بگذرم. آنهايى كه گفته‏اند تيمم حدث را رفع مى‏كند نه جنابت را كه ديروز گفتيم كه جنابت حدث زايد بر جنابت است. اين استدلال كرده‏اند به اين روايت كه رجل ام قوما و هو جنب و قد تيمم. اين جنب است ولكن تيمم دارد. كه تيمم جنابت را برنمى‏دارد. تيمم و هو جنب. فعلا جنب است. اين استدلال، استدلال بى وجهى است. اين در كلام سائل است. سائل اينجور خيال مى‏كند كه جنب است تيمم كرده است. اين اگر در كلام امام بود، ممكن بود كه بگوييم حدث جنابت غير از جنابت است چونكه امام فرموده است جنب متيمم. با وجود اينكه متيمم است جنب است. و اما اين در كلام سائل است، در كلام عبد الله ابن بكير است. عبد الله ابن بكير اينجور جهت علمى ندارد كه نكات را ملتفت بشود. سؤالى است، عبد الله بكير ثقه است، روايتش معتبر است. ولكن آنجور منزلتى هم ندارد در فقه. شخص ثقه است، روايتش حجت است اين قول اين دليل نمى‏شود. قول امام مى‏شود با او استدلال كرد كه اين قول امام عليه السلام نيست.
سؤال؟ در مقام بيان اين بود كه تيمم را كى بكند؟ امام فرمود كه نه، فان فاتح الماء لم تفت الارض بايد آخر بياندازد.
روى اين اساس آن جمع ما بين اين طايفه ثالثه و طايفه اولى كه حكم به اجزاء كرديم و گفتيم مى‏شود با تيمم در بعضى وقت نماز خواند، چه جور جمع مى‏شود، انشاء الله فردا.