جلسه 1134

* متن
*

بسم الله الرحمن الرحيم.
موضوع درس: خارج فقه بحث طهارت.
شماره نوار: 1134 آ
نام استاد: آيت الله تبريزى.
تاريخ:1375
توسط دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم واحد صوت.
كلام در اين تكّه از عبارت صاحب العروه بود كه فتوا داد تيمم مشروع است از وضو بلكه از غسل كه آن تيمم بدل از وضويى است كه آن وضو رافع حدث نيست. كالتّيمم از وضو تجديدى شخص وضو داشت. بعد از او فاقد الماء شد. اگر آب داشت، مستحب بود تجديد الوضو. الان مى‏تواند تيمم بكند. يا شخصى متطهر از حدثين است. ولكن غسل مستحبى مثل غسل الجمعه و هكذا غسل توبه، غسل ليلالى القدر اگر آب داشت مى‏توانست بكند. مستحب بود. الان كه آب ندارد، تيمم بكند. ولو قبل از تيمم خودش متطهر از حدثين است. عرض كرديم آنى كه ما از روايات و آيه مباركه كه اذا قمت من الصّلاة فاغسلوا تا مى‏فرمايد فلم تجدوا ماءً فتييمموا اينها را كه فحص كرده‏ايم، مقتضاى اينها اين است كه طهارت قائم مقام غسل و وضو مى‏شود در طهارت. و جايى كه وضو گرفتن موجب طهارت نباشد مثل وضو در حال دم الحيض يا مثل وضو اعاده‏اى يا مثل غسل مستحبى كه آن شخص متطهّر من الحدثين است، و متمكن از خود غسل نيست، عوض تيمم بكند، كه تيمم طهارت نمى‏آورد، اين را از ادلّه استفاده نكرده‏ايم. اين از ادلّه استفاده نمى‏شود. التّيمم اذا تيمم فقد فعل احد الطّهورين طهور عنوان وضو است. عنوان غسل است بعد الحدث كه طهارت مى‏آورد. وقتى كه وضو عنوان طهور نبود، چون كه شخص خودش وضو داشت. يا وقتى كه غسل جمعه مى‏خواست بكند، متطهر از حدثين بود. الان كه غسل را متمكّن نيست التّراب احد الطّهورين معنا ندارد. منطبق نمى‏شود چون كه غسلش اگر مى‏كرد طهور نبود. تراب تيمم كه بدل او است، در اين صورت حتّى آن رواياتى كه انّ الله جعل الارض يا جعل التّراب طهوراً كما جعل الماء طهوراً اين روايات غير صورت طهوريّت را نمى‏گرفت. روى اين اصل مى‏گفتيم كه در مشروعيت تيمم اشكال است. رجاعاً مى‏تواند تيمم بكند. ولكن اين مشروعيتش محرز نيست. اگر فرض كرديم شخصى محدث بالاصغر است، و مى‏تواند وضو بگيرد، ولكن اگر غسل مى‏كرد، غسلش مجزى از وضو بود. مثل غسل الجمعه كه بنينا كه اغسال مستحبه يا اغسال واجبه مثل غسل مسح الميت، حتّى گفتيم غسل الحيض اينها مقنى از وضو هستند. با اين اغسال واجبه يا مندوبه مشروعه محدث بالاصغر اگر غسل كرد، با او مى‏تواند نماز بخواند. شخصى محدث بالاصغر بود. ولكن آب براى وضو گرفتن دارد. ولكن نمى‏تواند غسل كند. از غسل كردن معذور است. يا آب كم است، يا اين كه غسل ضرر دارد به بدنش. ولكن وضو مى‏تواند بگيرد. و روز جمعه هم هست، محدث بالاصغر است، متمكن از وضو نيست، و متمكن از غسل هم نيست، اين وظيفه‏اش چيست؟ مى‏گوييم وظيفه‏اش تيمم بدل از وضو است. چرا؟ چون كه آيه مباركه اين جور فرمود اذا قمت من الصّلاة فاغسلوا وجوهكم و ايديكم الى المرافق. بعد فرمود و ان كنتم جنباً فالطّهروا و يغتسلوا. غسل بكنيد.
بعد هم فرمود كه و ان كنتم مرضا فلم تجدوا ماءً فتيمموا. اين فلم تجدوا ماءً مكلّف را تقسيم كرد به جنب و غير جنب. فرمود غير جنب وضو بگيرد و جنب غسل بكند. بعد فرمود اگر متمكن از اين غسل و وضو نشديد تيمم بكنيد. يعنى تيمم طهارت است. مفروض اين است كه اين شخص در ما نحن فيه جنب نيست. روز جمعه جنب نيست. غسل جمعه مى‏خواست اتيان بكند. جنب نيست. ولكن محدث بالاصغر است. و متمكن نيست از وضو گرفتن. چون كه متمكن نيست آيه شريفه مى‏گويد تيمم از وضو بگيرد. فلم تجدوا ماءً فتيمموا غير جنب وظيفه‏اش تيمم از وضو است.
بدان جهت در ما نحن فيه اين تيمم قائم مقام اغسال مندوبه بشود، در آن صورتى كه انسان متمكن از غسل مندوب نيست، رجاعاً عيبى ندارد. ولكن با او نمى‏تواند نماز بخواند. بايد وضو بگيرد در آن صورتى كه واجد الماء است براى وضو، فاقد الماء است براى وضو تيمم بگيرد. تيمم آخر بدلاً عن غسل رجاعاً مانعى ندارد بدلاً عن غسل جمعه. اين هذا كلّه در اين مسأله بود كه صاحب العروه يك زيقى در آيات داده بود كه فرموده بود تيمم لتّحى صلاة در وقتى كه متمكن از وضو لتّحى لصّلاة نيست مشروع است وضو ولكن تيمم مشروع نيست. اين را حذف كرديم. گفتيم تيمم هم مشروع است. ديگرى مى‏گفت بر اين كه در آن مواردى كه شخص وضو مى‏گرفت للكون على الطّهاره متمكن از وضو نشود تيمم بگيرد محلّ اشكال است. گفتيم محلّ اشكال نيست. و امّا آن دو موردى كه فتوا داد. گفت تيمم از وضويى كه طهور نيست، مشروع است عند فقد الماء و تيمم از غسلى كه طهور نيست، مشروع است يعنى غسل مستحبى مشروع است عند فقد الماء. گفتيم نه اينها ثابت نشده است.
بعد ايشان مسأله ديگرى را شروع مى‏كند كه اين مسأله هم مسأله مهمّه‏اى است در باب تيمم. ايشان مى‏فرمايد كسى كه جنب است و فاقد الماء است وظيفه‏اش غسل جنابت كردن است براى صلاة و طواف و اينها. اگر معذور بوده باشد از غسل كردن، عذرى داشته باشد از غسل كردن، مريض است. مجروح است بدنش. يا فرض كنيد اصلاً آبى ندارد. در اين موارد كه تيمم مى‏كند، با آن تيمم مى‏تواند نماز بخواند. حكم اين تيمم حكم غسل جنابت است. چه جورى كه غسل جنابت بعد از او يا قبل از او وضويى نيست بلكه مشروعيّت ندارد كما تقدّم يعنى استحباب هم ندارد در باب غسل الجنابت گذشت، تيممش هم همين جور است. وقتى كه جنب فاقد الماء بود براى اغسال، وقتى كه اين جور بود تيمم مى‏كند بدلاً عن الغسل. اگر متمكن از وضو است نه وضويش مشروع نيست. اگر متمكن از وضو نيست، يك تيمم آخر بدلاً عن الوضو مشروع نيست. چه جورى كه غسل جنابت وضو ندارد، تيمم بدل از غسل جنابت هم وضو ندارد. چه جورى كه غسل الجنابه به مجرّده كافى است در دخول در صلاة و نحو الصّلاة، تيمم بدل از غسل هم كافى است. اين جهت جاى شبهه و كلامى نيست. چون كه آيه مباركه دلالت مى‏كند بر اين كه و ان كنتم جنباً فاطّهروا، بعد هم مى‏فرمايد فلم تجدوا ماءً فتيمموا. كه گفتيم كه بدليت عنوان قصدى است در تيمم. سابقاً بحثش گذشت. در جايى كه مكلّف به وضو است نمى‏تواند وضو بگيرد. تيمم بدل از وضو مى‏شود. در جايى كه مكلّف به غسل است، مثل الجنب نمى‏تواند غسل بگيرد، تيمم بدل از غسل مى‏كند. اين بدليت عنوان قصدى است. بدان جهت در روايات فرمود تيممى كه بدل از غسل است و تييمى كه بدل از وضو است دو تا تيمم شمرد اين را. دوئيتش به عنوان قصدى است. آيه شريفه مى‏گويد وقتى كه آب پيدا نكرد شخص جنب، تيمم مى‏كند بدل از غسل ديگر. يك تيمم مى‏خواهد. علاوه بر اين روايات متعدده‏اى داريم كه آن روايات متعدده دلالت مى‏كند بر اين كه تيمم تنها مثل الغسل در وقتى كه متمكن از غسل نيست، تيمم تنها كافى است.
در باب 24 از ابواب التّيمم، روايت 4 است. و باسناد الشّيخ عن الحسين ابن سعيد از كتاب حسين ابن سعيد اهوازى نقل مى‏كند. عن فضاله، فضالة ابن ايّوب عن العلاء ابن رضين عن محمد ابن مسلم، عن احدهما(ع). روايت از آن صحيحه‏هاى عالى است. فى رجلٍ اجنب فى سفرٍ. مردى جنب است در سفرى و معه قدر ما يتوض‏ء به. آن قدر آب دارد كه مى‏تواند وضو بگيرد. قال يتيمم و لا يتوض‏ء. تيمم بكند آب ندارد. بدل از غسل جنابه و وضو هم نگيرد. يتيمم و لا يتوض‏ء. اگر با غسل جنابت در صورتى كه انسان نمى‏تواند غسل جنابت را اتيان كند، با تيمم وضو لازم بود عند عدم تمكن من الوضو تيمم ديگر بدل از وضو واجب بود، در اين روايات تيمم اشاره مى‏شد تنبيه مى‏شد به اين. نه اين كه امام مى‏فرمود يتيمم و لا يتوض‏ء. وضو نگيرد. يعنى با آن تيمم نمازش را بخواند. و هكذا در صحيحه عبيد الله ابن على حلبى است. روايت اولى است. محمد ابن على ابن الحسين كه صدوق است. باسناده عن عبيد الله على الحلبى سند صدوق كما اين كه در مشيخه فقيه است به عبيد الله على الحلبى صحيح است. روايات كثيره‏اى هم دارد صدوق عليه الرّحمه از اين عبيد الله على حلبى، انّه سئل ابا عبد الله (ع) ان الرّجل يجنب. آن مردى جنب مى‏شود. و معه قدر ما يكفيه من الماء. به مقدارى است كه آب دارد للوضو و معه قدر ما يكفيه من الماء للوضو لصّلاة. ايتوض‏ء بالماء او يتيمم؟ قال لا. بايد تيمم بكند. يعنى وضو به دردش نمى‏خورد. اگر وضو واجب بود مى‏فرمود يتوض‏ء و يتيمم. پس اين معنا اين جهت در مقام در مسأله محلّ بحث نيست. عمده نيست. از واضحات فقه است. و كلام در جهت ثانيه است. جهاتى را بحث خواهيم كرد. جهت ثانيه اين است كه بر مكلّف در صلاتش واجب است هم وضو و هم غسل. در مكلّف واجب است در صلاتش هم بايد بر صلاة طهور صلاتى وضو بگيرد، و هم غسل كند. مثل فرض كنيد زن مستحاضه متوسّطه كه مشهور كثيره را هم همين جور مى‏گويند. ولكن ما در متوسّطه ملتزم شديم كه هم بايد غسل كند براى فجرش و هم وضو بگيرد. هر دو تا را بايد اتيان كند. و به قول صاحب العروه و اكثر الاصحاب در ساير موجبات غسل كه جنابت نيست او. مثل مسح الميت، مثل حدث الحيض و نفاس و امثال ذالك، كه در آن اغسال واجبه صاحب العروه و جماعتى ملتزم شد فقط با غسل تنها نمى‏شود نماز را خواند در ساير الاغسال. بايد با ساير الاغسال وضو هم بگيرد. بناعاً على مسلك انّ الغسل لا يقنى ان الوضو. بنا بر اين مسلك كه مسلك صاحب العروه و جماعت كثيره‏اى از فقها است، كه ساير الاغسال با غسل وضو مى‏خواهد. الان اين شخص آمديم نمى‏تواند ساير الغسل را موجود كند. زنى است كه نمى‏تواند غسل بكند در ما نحن فيه نمى‏تواند غسل بكند. ايشان مى‏فرمايد در عروه بدل از غسل تيمم مى‏كند. اگر متمكن از وضو است، وضو مى‏گيرد. چون كه متمكن از وضو است. وظيفه‏اش دو شى‏ء بود. يكى غسل، يكى وضو. غسل را نمى‏تواند تيمم مى‏كند. وضو را مى‏تواند، وضو را اتيان مى‏كند. اگر از وضو هم متمكن نيست، تيمم ديگر مى‏كند. يك تيمم بدل از وضو، يك تيمم بدل از غسل. وظيفه‏اش دو تا تيمم مى‏شود.
اين حرفى است كه صاحب العروه قدس الله نفسه الشّريف در ما نحن فيه ذكر كرده است. خب كلام در اين است كه چرا دو تا تيمم بگيرد؟ يك تيمم بگيرد بدل از غسل و بدل از وضو. چرا دو تا تيمم بگيرد؟ فرمود اگر مى‏تواند وضو بگيرد، بايد با آن تيمم غسلى وضو بگيرد. و امّا اگر نمى‏تواند يك تيمم ديگر بكند. خب اين جا جاى سؤال است كه خب يك تيمم مى‏كند. هم بدل از وضو و هم بدل از غسل. چرا نتواند اين را بكند؟ در صورتى كه انسان موجب الغسل داشته باشد، موجب الغسل موجب مى‏شود كه غسل واجب بشود. و بما اين كه اين موجب الغسل جنابت نيست، موجب مى‏شود برايش وضو هم لازم بشود. هر كدام منتقل به بدلش مى‏شود. آن موجب الغسل موجب مى‏شود كه اگر غسل را نتواند تيمم بدل از او بكند و آن موجب مى‏شود اگر متمكن نشد از وضو، تيمم بدل از وضو بكند. اين بحث داخل بحثى است كه در اصول منقّه است كه تداخل در انتصال خلاف القاعده است. شارع در صلاة مستحاضه متوسّطه دو چيز را قيد قرار داده است. غسل و الوضو. بنا بر اين كه ساير الاغسال مقنى از وضو نباشد دو شى‏ء را قيد قرار داده است. صلاتى كه حايض بعد النّگاه عن الدّم مكلّف است او را اتيان بكند، مقيّد است به غسل و هكذا به وضو. دو تا قيد دارد. و شارع براى هر دو قيد بدل تعيين كرده است كه تيمم بدل از غسل در صورتى كه نتواند غسل بكند. و تيمم بدل از وضو در صورتى كه نتواند براى صلاتش وضو بگيرد. اين جا دو تا قيد را شارع قرار داده است. اين دو تا قيد را به يك انتصال مى‏شود موجود كرد، اين احتياج به دليل دارد. ما آن مقدارى كه از ادلّه فهميديم، يك تيممى داريم بدل از غسل و يك تيممى داريم بدل از وضو. بدان جهت يك تيممى كه مجمع العنوانين بشود، اين در ادلّه نبود. اين را مى‏گويند تداخل در مقام انتصال. در مثل اغسال كه شخص هم جنب است و هم مسح ميت كرده است، هم زن حايض بوده است و حيضش تمام شده است. بايد غسل بكند. آن جا گفتيم صحيحه زراره اذا اجتمع حقوقٌ يجزيك غسلٌ واحد. و امّا در ما نحن فيه در تيمم صحيحه زراره يا غير صحيحه زراره تيمم ندارد. چون كه ندارد، خصوصاً در وضو آن جا اغسال بود. اين جا يكى وضو و يكى غسل است. و هر كدام يك بدل مستقل دارد. تداخل احتياج به دليل دارد. چون كه دليلى بر ما نحن فيه نيست، بدان جهت در ما نحن فيه بايد دو تا تيمم بكند. اين جهت ثانيه اين قسمتش واضح است.
انّما الكلام در صورتى است كه بنا گذاشتيم كه اغسال واجبه غير از غسل مستحاضه متوسّطه ساير اغسال واجبه آنها مقنى از وضو هستند. آن روايت صحيحه كه بود اىّ غسلٍ عنقا من الوضو گفتيم او حكومت دارد. مى‏گويد بر اين كه هر جا كه غسل مشروع شد و اتيان كردنش بر مكلّف واجب شد يا راجح مستحب شد، احتياجى به وضو ندارد. اىّ وضوءٍ عناق من الغسل. رواياتى هم داشتيم اگر يادتان بوده باشد. كلّ غسلٍ معهه وضوءٌ قبله او بعده در بعضى روايات بود. در بعضى روايات قبله بود، گفتيم مقتضاى جمع عرفى چه مى‏شود؟ حمل امر به وضو را به استحباب كرديم. بدان جهت گفتيم ساير اغسال مثل غسل جنابت نيست. در غسل جنابت وضو غير مشروع است از شخصى كه بايد غسل جنابت بكند. امّا در ساير اغسال به او وضو مشروع است. مستحب است. قبله او بعده. ولكن مقنى است غسلش از وضو مقنى است. احتياجى به وضو ندارد. مستحب است. كلام اين است كه كسى اين مسلك را ملتزم شد كه ما ملتزم شده‏ايم. در اين صورت اين شخص مسح ميت كرده بود. آب نمى‏توانست. از غسل معذور بود. تيمم كرد از غسل مسح ميت. آيا اين تيممش هم حكم غسلش را دارد؟ چه جورى كه غسل مى‏كرد مقنى از وضو بود، الان هم كه تيمم بدل از غسل كرد، اين هم مقنى از وضو است؟ چون كه تيمم بدل آن غسل است يا اين مقنى از وضو نيست. مقنى از وضو نباشد چه مى‏شود؟ معنايش اين است كه اگر آب دارد كه از غسل معذور است. آب دارد بر وضو از وضو معذور نيست، وضو مى‏گيرد. با اين تيمم بدل از غسل مسح ميت. اگر نه آب هم ندارد بر وضو يك تيمم ديگر مى‏گيرد. اين غسل است كه مقنى است. ولكن تيمم بدل از غسل اين غسل مجزى نيست از وضو. بعضى اصحابنا و بعضى از اصحاب ما قدس الله اسرارهم اختيار كرده‏اند كه تيمم مجزى نيست. غسلى كه مقنى بود، تيممش مقنى نيست. با تيمم بايد وضو بگيرد يا اگر متمكن نيست از وضو، تيمم بكند. چرا؟ فرموده‏اند اينها آنى كه در روايت در خطاب شرعى موضوع اقنا از وضو است، آن غسل است. اىّ غسلٍ عنقا من الوضو. اىّ وضوءٍ عنقا من الغسل. غسل را فرموده است كه عنقا از وضو است. و لزومى نيست كه عنقا طهارت بياورد مثل بيشتر از غسل. يعنى وقتى كه غسل كرد اين مجزى است. اين اقنا مترتّب بر غسل شده است و سابقاً گفتيم فرق است ما بين غسل و تيمم. غسل رفع حدث مى‏كند مطلقا. جنب وقتى كه غسل كرد، جنابتش مرتفع مى‏شود مطلقاً. مگر اين كه موجب ديگرى بعد موجود بشود. اگر فرض كنيد حايض بعد النّگاه غسل كرد، اين غسلش موجب مى‏شود حدث حيض مرتفع مى‏شود الاّ ان يحدث بعد ذالك حيضاً آخر. و هكذا و هكذا. مسح ميت كه كرد، غسل كرد، حدث مسح الميتى مرتفع مى‏شود الاّ ان يمسح ميتاً آخر. اين جور است ديگر. رافعيّت غسل، رافعيّت مطلقه است. به خلاف رافعيّت تيمم. رافعيّت تيمم حدث جنابت را، يا حدث مسح ميت را يا حدث الحيض را مادام است. ما لم يحدث او يجد ماءً. مادامى كه متمكن نشده است از آب رافع شده است. ولكن مطلقه نيست. و چون كه امام(ع) در خطاب شرعى اين اقنا را بر غسل بار كرده است نه در طهارت مائيه. اين را بر عنوان غسل كرده است. احتمال خصوصيت در ما نحن فيه هست كه اين خصوصيت را كه اشراه كردم رافعيتش مطلقه است اين موجب بشود كه شارع حكم به اقنا كرده است.
روى اين اساس در تيمم فقيه لنگ مى‏ماند. مى‏گويد نه مقتضى القاعده‏اى كه بايد به او عمل بشود. مقتضى القاعده عبارت از اين است كه اگر محدث بالحدث اصغر بود بايد وضو بگيرد، با اين تيمم يا تيمم آخر بكند اگر وضو نمى‏تواند بگيرد. و اگر حدث اصغرى نداشته باشد، گفته‏اند يك تيمم كافى است بدل از غسل. چون كه محدث به حدث اصغر نيست. اين كلامى است كه جمله‏اى از فهول از اصحاب ما ملتزم شده‏اند و اين جور گفته‏اند كه تيمم مجزى نيست. لنا در ما نحن فيه مناقشه‏اى است شايد قبول بشود اين مناقشه به نظر فاطر ما رسيده است. مى‏گوييم كه آقا اگر اين شخص كه مسح ميت كرده است، غسل مى‏كرد، آن وضويى كه بعد از غسل مى‏كرد، وضو مستحبى بود ديگر. وضو مستحبى بود. رافع حدث بود؟ رافع حدث كه نبود. غسل برده بود حدث را. اين شخصى كه بنا بر مسلك اقنا است. بنا بر مسلك اقنا كسى كه غسل مى‏كرد، حدثش را غسل برمى‏داشت. وضويى كه بعد مى‏گيرد، وضو رافع حدث نبود. مثل الوضو اعاده وضو تجديدى بود كه مور بود يا مثل غسل مستحبى از متطهر من الحدثين بود كه مجرّد استحباب را داشت. وقتى كه اين شخص تيمم كرد، بدل از غسل بايد چه كار بكند؟ تيمم ثانى را بدل از وضو بايد بگيرد ديگر. وقتى كه تيمم ثانى را بدل از وضو مى‏گيرد، مبدل وضو طهور است كه تيمم هم طهارت بياورد يا مبدل وضو غير طهور است؟ مثل وضو تجديدى است؟ لابد بايد جواب بفرمايند كه مثل وضو تجديدى است. وجوبى ندارد. خب مى‏گوييم وقتى كه اين جور شد، اين جور تيمم مشروعيتش ثابت نشده است. مشروعيت تيمم از وضو طهورى ثابت شده است. و اين وضو در ما نحن فيه بنا بر مسلك اقنا وضو طهورى نيست. خب شما بفرماييد كه وضو قبل از غسل، وضو قبل از غسل انسان در ساير الاغسال قبل از اين كه ميت را غسل مسح ميت بكند وضو بگيرد. مستحب است ديگر. مى‏گويند آن وضو چه چيز را برمى‏دارد؟ حدث اصغر را برمى‏دارد. آن وقتى كه بعد غسل كرد، آن هم حدث اكبر را كه مسح ميت است برمى‏دارد. مى‏گوييم اين حرف درست نيست. سابقاً گفتيم. چون كه مسلك ما اين شد. از روايات نواقض الوضو استفاده كرديم كه هر حدثى وضو را باطل مى‏كند. چون كه امام(ع) در آن صحيحه بود يا موثّقه سماعه بود كه در آن جا پرسيد از امام(ع) كه نوم چه جور است؟ وضو را باطل مى‏كند يا نه؟ امام فرمود كه وضو را باطل مى‏كند فانّ النّوم حدثٌ. او دلالت كرد كه هر حدثى مبطل وضو است. مسح الميت حدث است ديگر. بدان جهت غسل مى‏كنند. احتياج به رافع دارد. متسالمٌ عليه عند الكل است. اين وضو را باطل مى‏كند. اين را مى‏دانيد. اين وضو گرفتن در حالى كه انسان ناقض الوضو موجود است، آن وضو صحيح نمى‏شود. يعنى آن وقتى كه نشسته است بول مى‏كند، هم بول مى‏كند و هم وضو مى‏گيرد. آن وضو باطل است. چون كه در حال وضو حدث است. وضو بايد بعد الحدث واقع بشود. اگر غسل نكند قبلاً كه وضو مى‏گيرد آن وضو رافع حدث نيست. چون كه حدث مسح ميت باقى است. آن وضو رافع حدث نمى‏تواند بشود. آن وضو مى‏شود مستحب. مثل آن وضو زن حايض مى‏شود كه در حال حيض وضو گرفتنش مستحب است. و بدان جهت به نظر قاصر فاطر ما قبل از غسل هم تيمم بكند، اين تيمم رافع حدث اصغر نمى‏شود. چون كه وضويش رافع حدث اصغر نبود. اين هم رافع نمى‏شود. پس اين مى‏شود وضو مجرّد مستحب. بدان جهت تيمم هم قائم مقام اين نمى‏شود. و اصحاب هم نگفته‏اند كه در وقتى كه تيمم مى‏كند بدل از وضو قبل از غسل آن تيمم را بكند. كسى هم نگفته است اين را.
سرّش هم واضح است كه گفتم. حدث را رفع نمى‏كند اين وضو. وضو مستحب است، با غسل ديگر، امتياز دارد اغسال ديگر با غسل جنابت كه آن جا مشروع نيست. استحباب ندارد. در اينها مستحب است. بدان جهت به نظر قاصر فاطر ما مقتضا اين بيان اين است كه تيممى كه هست در ما نحن فيه بدل از غسل كافى است. چه جورى كه خود غسلش كافى بود و احتياج به وضو نداشت، تيممش هم بدل از او كافى است، ولكن احتياط همين جور است. ما هم رفعيّت نكرديم. چون كه لازم نيست انسان جايى كه ديگران فرموده‏اند مطابق احتياط بوده باشد تغيير بدهد.
سؤال؟ وجه احتياط اين است كه خب حكم تعبّدى است. شايد بگويد شارع، سؤال؟ دليل اگر بخواهد فتوا مى‏شود. احتياط احتمال است كه احتمال اين كه در واقع اين جور بوده باشد، مسلك ما هم همين جور است. آن جاهايى كه فتوايى كه ديگران فرموده‏اند اشخاص اجلاّ فرموده‏اند مطابق با احتياط بشود، نوعاً عوض نمى‏كنيم. همين جور مى‏گذاريم او را. چرا؟ چون كه بر فقيه فتوا دادن واجب نيست. مردم را به خلاف واقع انداخت جايز نيست. وقتى كه فتواى او مطابق با احتياط است، مى‏گذاريم همين جور مى‏ماند. در بعضى جاها. در بعضى جاها تغيير مى‏دهيم به حسب خصوصياتى كه مانده است.
سؤال؟ نه. حدثى كه در اثنا وضو بوده است. چون كه خب رافع نيامده است ديگر. حدث موجود است. رافع غسل است. مسح الحدث مسح ميت. بدان جهت مثل اين كه زن وضو مى‏گيرد، يا غسل مى‏كند. در حال غسلش هم حيضش هم مى‏آيد. غسل حيض مى‏كند. گفتيم غسلش باطل است ديگر. چون كه حدث دارد. در ما نحن فيه هم همين جور است. بدان جهت در ما نحن فيه اين مطابق با احتياط است. و ترك نشود. ولكن ميزان علمى‏اش اين بود كه ذكر كرديم. آن وقت مى‏ماند كلام در يك جهت ديگرى كه آن جهت ديگر هم مهم است مثل جهت ثانيه. و آن جهت ديگر اين است كه مكلّف به او اغسال متعدده واجب است. مثلاً فرض كنيد كه زنى است كه هم از حيض خلاص شده است، هم غسل جنابت دارد، هم مسح ميتى كرده است. سه تا غسل بر گردنش هست. غسل الجنابه و غسل الحيض و غسل مسح ميت. آب ندارد غسل بكند. چند تا تيمم بكند؟ سه تا تيمم بكند يكى بدل از غسل جنابه، يكى بدل از غسل الحيض، يكى بدل از غسل مسح ميت يا يك تيمم كافى است مثل اغسال است؟ چه جور اگر يك غسل مى‏كرد، همه‏اش كافى بود، اين جا هم يك تيمم بكند كافى است. اين جور فرموده‏اند. بيشتر از آنهايى كه بهتر از ماها بودند. فرموده‏اند در اين كه در اغسال دو تا مسلك است كه سابقاً گفته بوديم. يك مسلك اين است كه موجبات غسل مثل موجبات وضو است. چه جورى كه بول خروج ريح يا فرض كنيد نوم اينها متعدد هستند ولكن مسببشان شى‏ء واحد است. وضو حقيقت واحده دارد. فرموده‏اند اگر ملتزم شديم كه در غسل هم در اغسال هم همين جور است. مسح ميت يا جنابت يا فرض كنيد حدث حيض اينها موجب هستند غسل يك طبيعت دارد مثل الوضو. چه جورى كه در وضو لازم نيست انسان هم بول كرده است، هم ريح خارج شده است و هم خوابيده است. لازم نيست سه تا وضو بكند. يك وضو كافى است. چون كه يك وضو بيشتر نمى‏خواهد. وضو يك حقيقت دارد. اگر گفتيم اين اغسال هم يك حقيقت دارد. اين جور گفتيم پس با اين سه تا فرض كه هم جنب است، هم حدث حيض دارد، هم مسح ميت كرده است يك غسل واجب مى‏شود. مثل يك وضو واجب شدن كه اسمش را تداخل در اسباب مى‏گويند در اصول كه در ما نحن فيه هر كدام موضوع هستند براى صرف الوجود. اينها موضوع هستند. بول موجب مى‏شود صرف وجود وضو واجب بشود. بدان جهت بعد بخوابد، خوابيدن بعدى اثر ندارد. بخوابد يا نخوابد. وضو واجب شده است صرف الوجودش. يك وضو هم كافى است. در غسل هم اگر گفتيم كه اين جور است كه سابقاً در اوايل بحث الطّهاره اختيار كرده بوديم اين را، يك تيمم كافى است. چون كه يك غسل بيشتر واجب نيست. اينها مثل موجبات وضو هستند. الان يك غسل را نمى‏تواند يك تيمم مى‏كند.
و امّا اگر گفتيم آنى را كه در اخير بنا گذاشتيم و از آن مبناى اوليه‏اى كرديم. گفتيم اغسال انواع هستند و اين غسل الحيض غير غسل الجنابت است. غسل مسح الميت غير غسل جنابت است. اينها انواع هستند. و سابقاً هم گفتيم در جايى كه چند فعل در كيفيت يكى بشود و آنها را شارع چند فعل حساب بكند، لازمه‏اش اين است كه تعدد آنها بالقصد مى‏شود. صلاة النّافله فجر با خود صلاة صبح هر دو دو ركعت است. كم و زيادى ندارد. يكى را شارع صلاة الفجر اعتبار كرده است، يكى را نافلة الفجر. در روايتى كه دارد من قدّم نافلة على فريضةٍ بايد اينها دو حقيقت بشود كه يكى مقدم بشود. گفتيم در اين موارد تعدد به قصد عنوانى مى‏شود. به عنوان اين كه من صلاة صبح مى‏خوانم اين مى‏شود صلاة صبح. به عنوان اين كه صلاة نافله صبح مى‏خوانم مى‏شود صلاة نافله. اين جا هم تمام اغسال در صورت يكى هستند در كيفيت. اين غسل حيض مى‏شود به قصد غسل الحيض. آن غسل استحاضه مى‏شود به قصد غسل استحاضه. آن غسل مسح ميت مى‏شود به قصد غسل مسح ميت. تعددشان معنا به اين مى‏شود. اگر اين مسلك را اختيار كرديم كما اين كه همين جور است. ما اختيار كرديم اخيراً. چرا اين را اختيار كرديم و از مسلك سابقى رفعيت كرديم، عمده‏اش موثقه عمار بود. در موثقه عمار از امام(ع) سؤال كرد زنى كه جنب است و مى‏خواهد غسل جنابت بكند. در همان مغتسل كه مى‏خواست غسل جنابت بكند، حيضش آمد. مى‏تواند غسل جنابتش را بكند، امام فرمود بله مى‏تواند. از او استفاده كرديم كه اينها يك حقيقت نيستند. و الاّ اگر مثل وضو مى‏شوند انسان موقع بول كردن وضو بگيرد. آن وضو اثرى ندارد. اگر بنا بود مثل الوضو بود، امام نمى‏فرمود كه غسل جنابتش را عيبى ندارد. تمام بكند. از آن استفاده كرديم كه اينها حقايق است. در صحيحه زراره هم اذا اجتمع عليك حقوقٌ. حقوق را جمع آورده است. حقّ شرعى عنوان اغسال است. اينها اگر جمع شدند در تو يجزيك غسلٌ واحد. آن وقت يك غسل كافى مى‏شود. الان نمى‏تواند غسل بكند. تداخل در مسببات است باب اغسال. باب وضو تداخل در اسباب است، باب غسل تداخل در مسببات است. بنا بر اين كه حقايق هستند. در غسل اگر تداخل دليل دارد. امّا در تيممش هم تداخل است. مى‏شود اين را ملتزم شد؟ انشاء الله فردا.