جلسه 797

* متن
*

بسم الله الرحمن الرحيم.
موضوع درس: درس خارج فقه بحث طهارت.
شماره نوار:797
نام استاد: آيت الله تبريزى.
تاريخ:1372
توسط دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم واحد صوت.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم، بسم الله الرحمن الرحيم.
كلام در تقدم دم بود؛ بر ايام عادت از زنى كه ذات عادت وقتيه است. و اين دم را قبل از ايام عادتش ديده است. اين را مى‏دانيد اگر زن در آن ماه سابق در ماه گذاشته در ايامش دم ديده باشد در ماه بعدى اگر ايامش نرسيده است شروع به دم ديدن بكند، كه دم را مى‏بيند قبل از اينكه ايام عادت برسد. اين را مى‏گويند تقدم الدم على ايام العاده. و اما اگر در آن شهر دم نديده است. يا در اين شهر در ايام العاده دم نديده است. بعد دم مى‏بيند او تأخر الدم عن العادت است. اگر ماه گذشته دم نديده بود، اين ماه قبل از اينكه ايامش برسد دم ديد اين دم تأخر دم عن العادت است. در سابقى نديده است. ولكن اگر ماه سابقى ديده است و اين ماه هم ايامش نيامده است، شروع به دم ديدن كرد اين تقدم على ايام العادت است. ما كلاممان فعلا در تقدم است. عرض كرديم در صورتى كه تقدم الدم على ايام العاده به صفات الحيض بوده باشد، فلا كلام كه به مجرد الرويه حكم مى‏شود آن دم حيض است. آثار حيض بار مى‏شود. بعد اگر منقطع شد، قبل ثلاثا خوب معلوم مى‏شود كه حيض واقعى نبوده است. و الاّ به مجرد الرويه تحيض مى‏شود.
انما الكلام در اين بود كه دم قبل ايام العاده اسفر است. صفات استحاضه را دارد. اينجا بود كه فرموده بودند اگر تقدم به دم اسفر به يوم و يومين شد او تحيض است. حكم حيض به او بار مى‏شود و بيشتر از دو روز شد، نه حكم حيض بار نمى‏شود. آن احكام استحاضه را دارد. آن دمى كه متقدم بر يومين است از ايام عادت. عرض كرديم عمده دليل و فرمايش اين است كه در آن موثقه ابى بصير امام عليه السلام تقييد كرد، دم اسفر را به اين كه قبل الحيض بيومين بوده باشد. قبل از اينكه ايام عادت برسد، دو روز مانده است به ايام عادت دم ديد ولكن اسفر است. اين حيض است. اما اگر سه روز به ايام عادتش مانده است، چونكه عادت وقتيه دارد. دم ديد، اسفر است، آن حيض نيست. استحاضه است. اين قائل اينجور مى‏فرمايد. و دليل در اين معنا اين است كه در موثقه ابى بصير امام تقييد فرمود اذا كان الدم، يعنى دم اسفر قبل يومين من الحيض فهو حيض. قبل از دو روز حيض است. قضيه شرطيه كه مفهوم نداشت. فرموده بودند كه معناى اين تقييد به يومين دم اسفر قبل اليومين، اين تقييد به قبل اليومين مقتضايش اين است كه دخل داشته باشد در حكم به تحيض. اگر مطلق دم اسفر قبل الايام الحيض، حيض بوده باشد تقييد به يومين معنا ندارد. بدان جهت بواسطه اين تقييد به يومين رفعيت مى‏شود از اطلاق بعضى رواياتى كه دلالت مى‏كند دم اسفر قبل از حيض، حيضٌ. مطلق مى‏گويد.
سؤال؟ من كلام ديگرى را نقل مى‏كنم. اين كلام ديگران است. عرض مى‏كنم بر اينكه فرموده‏اند كه اين يومين اين مدخليت دارد، اگر اين قبل يومين مدخليت نداشت تقييدش لغو مى‏شد. مى‏فرمود اذا كان الاسفر قبل ايام العادة فهو حيض. اين كه اذا كان بيومين دم الاسفر اذا كان بيومين كه دم اسفر يومين بوده باشد، مقتضاى اين تقييد عبارت از اين است، كه در جايى كه از يد من يومين است، اين حكم نيست. وصف مفهوم دارد، معنايش اين است كه آن مطلق تنها كه قبل الايام دم اسفر ديدن، اين موضوع حكم نيست. بدان جهت آن بعضى رواياتى كه دارد، در آن بعضى روايات دلالت مى‏كند بر اينكه قبل از ايام عادت هم دم ببيند آن حيض است از او رفعيت مى‏شود. مثل چه؟ مثل روايت ابى‏
حمزه، روايت پنجمى است، در باب چهار از ابواب الحيض. عن محمد ابن يحيى، عن احمد ابن محمد، عن محمد ابن خالد، عن القاسم ابن محمد. قاسم ابن محمد جوهرى است، عن على ابن ابى حمزه. على ابن ابى حمزه هم بطائنى است. همان بطائنى كه موسس واقفيه بودند. قال سئل ابو عبدالله عليه السلام و انا حاضر، ان المرئة تَر السفر. فقال ما كان قبل الحيض فهو من الحيض. هر سفرتى كه قبل از حيض باشد، حيض است و ما كانت بعد الحيض فليس به الحيض. آنى كه بعد الحيض است، حيض نيست. قبل الحيض، هر چه سفرة بوده باشد او حيض است. اين تقييد به يومين در موثقه ابى بصير كه امام عليه السلام فرمود فى المرئة تَرَ السفره قال ان كان قبل الحيض بيوم فهو من الحيض، فرموده‏اند ان كان قبل الحيض بيومين. اگر قبل الحيض سفرة مطلقا حيض بود مى‏فرمود كه فى المرئه تَرَ السفره. مى‏فرمايد ان كان قبل الحيض فهو من الحيض. اين تقييد به يومين لغو مى‏شد. اين مقتضاى تقييد به يومين اين است كه سفرة قبل الحيض مطلقا حيض نيست. بدان جهت اين روايت على ابن حمزه اگر سندش تمام مى‏شد، چونكه سند ندارد. چونكه على ابن حمزه ضعيف است. اگر تمام مى‏شد، اين قيد در اين موثقه ابى بصير او را قيد مى‏زد. او كه مى‏گويد اسفرة حيض، قبل حيض يعنى اسفرة قبل الحيض بيومين.
لُبّ فرمايش ايشان اين است كه اين قيد اين قدر مفهوم دارد كه ذات مطلق موضوع حكم نيست. اما ذات مطلق با قيد آخر غير از قيد به يومين موضوع حكم بوده باشد، او عيبى ندارد. او با او منافات ندارد. روى اين اساس اين قبل الحيض، گفتيم ما يك قيد ديگرى داريم كه قبل از حيض سفرة مطلق حيض نيست. تقييد به يومين بشود يا قيد آخرى داريم كه يا سفرة با آن قيد بشود. او چه بود؟ آن موثقه سماعه بود كه در موثقه سماعه امام عليه السلام اينجور فرمود سألته عن المرئه تَرَ الدم قبل وقت حيضها. دم را زن قبل وقت حيضش ديد. قال اذا رأة الدم قبل وقت حيضها فالتدع الصلاة. تفسير هم نفرمود كه سفرة بايد يا حمرة بوده باشد. تعليل فرمود، فانّه ربما يعجل به الوقت. ربما اينجور مى‏شود كه وقت زن زود، تعجيل مى‏كند. وقت دمى كه هست، جلو مى‏افتد. يعنى وقت دمش جلو مى‏افتد معنايش اين است. زنى كه عادتش اين است، در اول ماه خون مى‏بيند تا پنجم ماه، اين زن اگر فرض بفرماييد سه روز مانده است به آن ماه، شروع كرد خون ديدن و در دوم ماه قطع شد، پنج روز خون مى‏ديد. عادت وقتيه و عدديه دارد. سه روز مانده است اين ماه، شروع كرد، در دوم ماه را تمام كرد روز سوم خون ندارد. پنج روز خون ديد. به اين مى‏گويند كه عادتش جلو زده بود اين ماه. عادتش جلو زده بود، اين معنايش عبارت از اين است كه يعجل به الوقت. يك وقت اين است كه نه، يعجل به الوقت صدق نمى‏كند. آن مثالش را هم خواهيم گفت، در آن مسئله تأخر خواهيم گفت. يعجل به الوقت آن وقتى است كه از زن بپرسى اين خونت اگر ادامه پيدا كند، انشاء الله خون حيض بشود، اين كدام حيض است، مى‏گويد همين حيضى است كه مى‏ديدم هر ماه. او جلو زده است. اين يعجل به الوقت معنايش همين است.
وقتى كه اينجور شد، پس سفرة اگر جورى بوده باشد، قبل اليومين نيست، بيشتر است ولكن سفرة جورى است كه اگر زن بپرسى كه اين خون چيست؟ مى‏گويد اگر ادامه پيدا كند، خون آمد به همان مقدارى كه هر ماه مى‏آمد، همان خون است. جلو زده است وقتم. اين كلام ما اين است كه اين سفرة قيد ديگر برداشت. سفرتى كه عرفا بگويند يعنى از زن و از زن بپرسى، لازم نيست مردها جواب بگويند، خود زن جواب مى‏گويد كه اگر مستمر بشود انشاء الله دم بيايد، دم حيض بشود، اين همان است كه جلو زده است. وقتى كه اينجور شد، اين قيد آخر شد. مى‏گوييم سفرة اگر اينجور هم باشد حيض است. چونكه اين روايت مى‏گويد دم قبل از عادت ربما يعجل، تعجيل مى‏گويد، اگر تقدم العاده حساب شد، كه عادت قدرى جلو زده است، زود رسيده است، آن دم حيض است. چه با آن كان اسود چه با كان اسفر. فرقى نمى‏كند. پس بدان جهت اين روايت دلالت مى‏كند حيضيت را به دم اسفر با خصوصيت اخرى. ايشان اين را قبول دارد، اينجور است. ولكن مى‏فرمايد اين روايت موثقه سماعه معارض دارد. در دم اسفر معارض دارد. در دم احمر معارض ندارد به صفات الحيض بشود اما اگر دم، اسفر بشود معارض دارد. آن معارضش چيست؟ آن معارضش اين است كه صحيحه محمد ابن مسلم است در باب چهارم، روايت يكمى بود كه محمد ابن يعقوب عن على ابن ابراهيم عن ابيه، عن محمد ابن اسماعيل، عن فضل ابن شازان جميعا، عن حماد ابن عيسى. عن حريض، عن محمد ابن مسلم، قال سألت مرئة عليه السلام. ان المرئة ترِ السفره فى ايامها. زن در ايامش سفرة را مى‏بيند. فقال لا تصلى حتى تنقضى ايامها. نخواند تا ايامش تمام بشود. بعد مى‏فرمايد و ان رأة سفره فى غير ايامها توض‏ء و صلت. اگر دم سفره را در غير ايامش ديد توض‏ء و صلة. يعنى چه مقدما على ايام العاده ببيند سفرة را، چه مأخرا ببيند. در آنجايى كه مقدم بر عادت ببيند آن موثقه سماعه مى‏گويد كه فانّه يعجل. حيض است. اين روايت مى‏گويد كه نه، و ان رأة فى ايام غيرها فليس بحيض. توض‏ء و صلة.
مورد معارضه آنجا است. در بعد معارضه نيست. چونكه بعد موثقه سماعه كارى ندارد. موثقه سماعه مى‏گويد فانه ربما يعجل عليه الوقت. با تأخير كار ندارد. اين روايت مورد تأخير را مى‏گيرد، فان رأة فى غير ايامها، هم تأخير را مى‏گيرد، معارض ندارد، هم تقدم را ميگيرد. موثقه سماعه هم در تقدم را فقط مى‏گيرد ولكن چه دم احمر باشد چه اسفر باشد. فانه ربما يعجل به الوقت. چه دم اسفر باشد چه مطلق. سألت ان امرئة الدم قبلة ايامها. فرمود بر اينكه نه، آن چيزى كه هست ترك مى‏كند فانه يعجل به الوقت. دم اسفر باشد، چه احمر. احمر باشد اين صحيحه محمد ابن مسلم كارى ندارد. اسفر باشد كه او موثقه مى‏گويد كه يعجل به الوقت است، حيض است، اين صحيحه مى‏گويد كه نه، رأة فى غيرى ايامها. حيض نيست. اطلاقش مى‏گيرد اين را. هر دو تا روايت در اين مورد بالاطلاق معارضه مى‏كنند تساقط مى‏كنند. رجوع مى‏كنيم به اوصاف. نمى‏دانيم اين دم شرعا محكوم است به حيض يا محكوم است به استحاضه، مقتضاى ادله به اعتبار الوصف فرمود هر وقت دم اسفر شد و با بارد شد او استحاضه است. و مفروض اين است كه اسفر است، وصف استحاضه را دارد، وصف حيض را ندارد، حكم مى‏شود به استحاضه. اين حاصل فرمايش ايشان بود.
در مقابل اين فرمايش عرض ناقابلى داشتيم، و آن عرض ناقابل اين است كه موثقه سماعه حاكم است بر اين صحيحه ابى بصير. چونكه در موثقه سماعه در صحيحه محمد ابن مسلم اين است و ان رأة فى غير ايامها توض‏ء و صلة. اگر در غير وقتش ديد، سفرة را توض‏ء و صلة. موثقه سماعه اينجور است كه اذا رأة الدم قبل وقت حيضها فالتدع الصلاة فانه ربما تعجل به الوقت. اگر اين عبارت اين بود كه فانه ربما تعجل به الدم، معارضه تمام بود. چونكه او مى‏گويد كه دم جلو مى‏افتد چه زرد باشد، چه سرخ. هر دو حيض است. آن مى‏گويد نه، اگر جلوتر هم شد، دم اسفر شد حيض نيست. معارضه مى‏شد. ولكن لسان اين روايت اين است كه فانه ربما يعجل به الوقت. يعنى همان وقتى كه اين داشت و بواسطه طوالى شهرين آن وقت بر اين زن حاصل شده بود، ذات و عادت وقتيه بود ربما تعجل به الوقت. همان وقت معروف و خلق معروف جلو مى‏افتد. اين معنايش اين است آن وقتى كه حكم خاص داشت، هر دمى در آن وقت ديده بشود چه اسفر باشد، چه سياه باشد، چه سرخ بشود، كل ما رأته الدم فى المرئه فى ايام تمسها فى وقت حيضها فهو حيض. اين روايت مى‏گويد آن وقت جلو افتاده است. يعنى همان حكمى كه آن وقت داشت، بر همين جلو افتاده بار مى‏شود. الان كانّ ايام عادتش است. كانّ يا حكومت است، كان ايام عادتش است. يعنى هر چه دم ببيند در اين صورت، حكم مى‏شود كه آن دم حيضش است. عرض ناقابل ما اين بود، وقتى كه اينجور شد، در بعضى روايات ديگر كه آن روايات هم معتبر است، آنها هم مؤيد است، نبود هم همين بود. اگر بعضى روايات ديگر دليل نبوده باشد، آن هم مؤيد است. آن صحيحه حسين ابن نعيم صحاف است، مصححه تعبير مى‏كنند.
سؤال؟ الان خودم خواندم. اگر روايت را مى‏گوييد، روايت اين است كه اذا رأة الدم قبل وقت حيضها. وقت حيضها يعنى وقت حيضى كه معهود داشت. اذا رأة الدم قبل وقت حيضها فالتدع الصلاة. چرا؟ فانه ربما تعجل به الوقت. الوقت، الف و لام است. اين الوقت يعنى آن وقتى كه داشت. آن جلو مى‏زند. عرض مى‏كنم وقت حيضها كه بواسطه دو ماه مستمر وقت حيض پيدا كرده بود، اما مى‏فرمايد آن وقت جلو زده است. ربما جلو مى‏زند. يعنى آن وقت بما له الحكم جلو مى‏زند. چونكه آن وقت حكم خاص داشت. آن وقت الحيضى كه زن داشت، آن وقت بما له من الحكم الخاص جلو مى‏زند و معنايش عبارت از اين است كه كل ما رأة المرئه در او كه حيض مى‏شد، الان هم همين جور است، نگاه به زردى و غير زردى نمى‏شود. عرض مى‏كنم بر اينكه مؤيد بر اين عرض كه همين جور است، در مصححه نعيم صحاف اينحجور دارد امام عليه السلام. كه اين مصححه در باب حيض الحامل است. در باب سى از ابواب الحيض. آنجا دارد كه، روايت سومى است، عن محمد ابن يحيى، عن احمد ابن محمد، عن الحسن ابن محبوب، عن الحسين ابن نعيم صحاف اجلا هستند. بدان جهت جاى خدشه نيست، آنجا دارد و اذا رأة الحامل الدم قبل وقت الذى كان ترابيه الدم، اين نصّ است. وقتى كه اذا رأة الحامل الدم قبل وقت الذى رأ فى الدم بقليل، اين به قليل قيد آخر است به قليل. اذا رأة الدم بقليل او فى الوقت من ذالك الشعر فانه من الحيضة، فالتمسك عن الصلاة. باز قيد آخر است. دم را اگر با قليلا مقدم ببيند خونش حيض است. چه احمر بوده باشد، چه اسفر بوده باشد. اين قليلا ببيند يعنى چه؟ بعد از اينكه امام عليه السلام در آن روايت تعليل فرمود فانّه ربما يعجل به الوقت. آن وقت جلو مى‏زند. بعد از اينكه او را ملاحظه شد، اين دليل مى‏شود به او، قليل معنايش اين است از زن بپرسى مى‏گويد يك خرده جلوتر افتاده است. اين ماه جلو زده است عادتم. خودش مى‏گويد يك خرده، اين يك خرده معناى قليل است. بدان جهت در ما نحن فيه حامل وقتى كه اين كار را، اين حرف را گفت كه عادت جلو زده است، بپرسد از او، مى‏گويد اگر خون مستمر باشد، ظاهرا همين جور كه ديده است، همان عادت است مسمتر باشد همان عادت است جلو زده است. مسئله ديگرى برايش پيش نيامده است. بدان جهت اين معنا وقتى كه شد، حكم مى‏شود بانه حيضٌ. حاصل حرف ما اين است.
اين كه عرض مى‏كنم، معنايش حكومت است، تعارض را برداشت. تعارض ما بين صحيحه محمد ابن مسلم و موثقه سماعه تعارض... نيست در بين. حكومت است. هذا فى كله تقدم الدم. و اما كلام در تأخر الدم بوده باشد كه قسم آخر است. سؤال؟ يومين حمل مى‏شود كه منافات ندارد. اگر يومين شد آن هم يك مصداق است براى تعجيل الوقت. يك مصداقش اين است كه زن حائض مى‏شود در ايام عادتش، منتهى جلوتر خون شروع مى‏شود. ان كان قبل الحيض بيوم، قبل دم الحيض. يعنى وقتى كه حائض مى‏شود، قبل از او هم دو روز بوده باشد اين عيبى ندارد. حيض است، ولو سفرة بوده باشد. و اما اگر در ايام عادت هم نبيند ولكن عرفا صدق كند كه جلو زده است در ايام العاده ولو در ايام عادت هيچ چيز نديده است. هر ماه چهار روز خون مى‏ديد. يعنى ماه قبل چهار روز خون ديده است، قطع شده است. اين ماه قبل از اينكه ماه برسد، چهار روز به ماه مانده است خون ديد و قطع شد. تمام شد، ديگر خون نديد اين ماه. بدان جهت مى‏گويند كه عادت جلو زده است. يا فرض كنيد، نه دو روزش را ديد، دو روزش را در همان ماه ديد. مى‏گويند كه عجل به الوقت. اگر اينجور بوده باشد، يومين بشود يا غير يومين، تعجيل الوقت بشود در عبارت عروه هست كه به حيضى كه مقدم بشود، عرفا بگويند كه مقدم شده است، وقت دم الحيض. اين عيبى ندارد همان حيض بعدى است كه مقدم شده است. احكام حيض بار مى‏شود ولو كان سفرة. و اما الكلام در صورتى است كه تأخر پيدا كند. تأخر دو جور است. با هم قاطى نشود. تأخر يك وقت اين است كه زن در ايام عادتش خون ديده است يا تمام ايام عادتش يا بعضى‏اش خون ديده است. ولكن بعد از ايام العادت هم خون مى‏بيند. اين تأخر الايام عاده. چونكه هر ماه قطع مى‏شد، اين ماه نه، همين جور مى‏بيند. يك وقت اين است كه قسم دوم در ايام عادت اصلا خون نديده است اين ماه. بعد از اينكه ايام عادتش تمام شد، شروع كرد به خون ديدن. در جايى كه خون ببيند در ايام عادت بعدش هم ببيند اين حكمش خواهد آمد در مسائل آتيه. اگر قبل العشره قطع شد، و دم به اوصاف بود، همه‏اش حيض است و اما گذشت از عشره و قبل از اوصاف بود مع اوصاف الحيض بود، ان مقدار عادتش حيض است، بقيه استحاضه است. در تجاوز الدم عن العشره حكمش خواهد آمد.
و اما در صورتى كه دم اسفر بوده باشد، پيش مشهور اسفر با احمر فرقى ندارد. مى‏گويند اگر دم عن العشر قطع شد كل حيضٌ اگر گذشت عشرَ را مقدار عادتش حيض است، آن مقدار زايد احمر بوده باشد يا اسفر بوده باشد. و ما آنجا عرض خواهيم كرد نه، آنجور نيست. در جايى كه دم احمر بوده باشد، سفرة باشد به مجرد اينكه ايام حيض تمام شد، شروع مى‏شود به استحاضه. چونكه در ايام حيضش دم ديده است. بعد از ايام حيض، آن مسئله‏اش خواهد آمد. ما مسئله‏امان جايى است كه زن در ايام عادتش خون نديد. وقتى كه ايام عادتش را پشت سر گذاشت شروع كرد به دم ديدن. اين دم اگر اوصاف حيض را داشته باشد بلا اشكال حيض است. چونكه اوصاف الحيض اماره است بر اينكه اين حيض است. ولو عادت اماره نباشد، چونكه در عادت نديده است، اوصاف دم اماره است. اينكه بعضى‏ها اشكال فرموده‏اند كه اوصاف الدم وقتى اماره است، بعضى‏ها اشكال فرموده‏اند، فرموده‏اند اوصاف الدم وقتى اماره است كه دم از ده روز بگذرد و آن دم متجاوز از ده روز مختلف باشد در اوصاف. آنجا اختلاف اوصاف در دمى كه ده روز را گذشته است اماره حيضيت است، اوصاف حيض. اماره استحاضه است اوصاف الاستحاضه. اما دمى كه در ايام عادت نديده است، بعد از ايام عادت چهار روز دم ديده است به صفات الحيض قطع شده است. بگوييم اين حيض است به اوصاف، اين را نمى‏توانيم بگوييم. اين اشكال را مرحوم حكيم در مستمسك فرموده است كه اين اوصاف على نيتش در صورت استمرار دم و تجاوز الدم است كه آن دم اگر لونش مختلف بشود اوصاف اماره است و اما در دمى كه منقطع قبل العشر است، چهار روز خون ديد به اوصاف الحيض اين علامت حيض است اين دليل نداريم. اين فرمايشى كه فرموده‏اند اين فرمايش، مثل اينكه موافق با ادله نيست. ادله اين است كه دم موصوف به اوصاف الحيض به مجرد حدوثش محكوم به حيضيت است. مقتضاى ادله اين است كه، دمى كه ذات الاوصاف است، ذى الوصف است، به مجرد حدوث حكم مى‏شود به حيضيت. ولو احتمال بدهند كه قبل از سه روز قطع بشود. چونكه ذى الوصف است، اوصاف حيض را دارد، مقتضاى او عبارت از اين است، بر اينكه اين دم محكوم به حيض است.
بعله، در اين روايت مباركه اينجور دارد، در حامل است، اين در باب سى‏ام از ابواب الحيض. روايت ششمى و باسناده عن الحسين ابن سعيد محمد ابن الحسين باسناده حسين ابن سعيد، عن فضاله، عن اب المغرا، عن اسحاق ابن عمار كه روايت موثقه است. اب المغرا از اجلا است، فضالة ابن ايوب از اجلا است. حسين ابن سعيد هم كه مى‏دانيد. قال سألت ابا عبد الله عليه السلام، عن المرئة حبلا ترَ الدم اليوم و اليومين. درست توجه كنيد به خصوصيات روايت. عن الحبلا، ترَ الدم يوم و اليومين. قال ان كان دما ابيطا فلا تصلى ذيلك يومين. اگر دم ابيط است، تازه است، يعنى اوصاف حيض را دارد. اگر دم وصف است، فلا تصلى ذيل يومين. آن دو روز را نماز نخواند. اين نه معنايش عبارت از اين است كه دو روز دم ديده است، تمام شده است امام مى‏فرمايد نماز نخواند آن دو روز را. اين فلا تصلى حكم رؤيت الدم است، انّ رؤيت الدم. چونكه عند رؤيت الدم كه مى‏گويند نماز بخوان يا نخوان. اين فلا تصلى فى ذيلك اليومين يعنى حين رؤيت تكليفش اين است كه نماز نخواند. در آن دو روزى كه خون مى‏بيند. چونكه محتمل است مستمر بشود. اگر مستمر بشود حيض است. بما اينكه ذى الوصف است، اين موثقه و مثل اين موثقه شاهد قوى است، شاهد صحيح است بر اينكه اوصافى كه هست علامت حيضيت است و مختص به آن مورد نيست. امام مى‏فرمايد ان كان دما، ابيط فلا تصلى ذيلك يومين. نمى‏فرمايد چيزى كه هست، فلا تغذى صلاة يومين كه بگوييم آن دو روز يعنى استمرار شرط نيست. فلا تصلى ذيلك اليومين. يعنى عند رويت الدم وظيفه‏اش اين است كه نماز نخواند. ان كان الدم ابيط فلا تصلى ذيلك يومين و ان كانت سفرة فالتغستل صلاتين. چونكه دم كثير است، غسل مى‏كند براى هر دو نماز كه مستحاضه كثيره است. اين روايت مباركه، موثقه شاهد قوى است، شاهد صحيح است بر اينكه اعتبار الاوصاف مختص نيست بر آنجايى كه زن ذات دم مستمر بوده بوده باشد و دمش مختلف بوده باشد. پس بعد ايام الدم اگر دمش صاحب وصف بوده باشد، حكم مى‏شود بر اينكه، البته اين در حامل است، به غير حامل به طريق اولى دلالت مى‏كند. چونكه در حامل است كه مى‏گويند حيض نمى‏شود. ملتزم هستند جماعت عامه كه حائض حامله نمى‏شود در ايام حيض. امام در وقتى كه در او، شبهه همين هست زن حامله حائض نمى‏شود در زمان الحمل. آنى كه دم اوصاف حيض را ديد به مجرد رؤيت حكم مى‏شود يا فلان تو حائض هستى آن كسى كه حامل نيست به طريق اولى همين جور است. بدان جهت در ما نحن فيه عرض مى‏كنم بر اينكه اوصاف اعتبار دارد و طريق بر حيضيت دارد انما الكلام، كل الكلام آنجايى است كه دم متأخر به ايام العاده، محل كلام جايى است كه در ايام عادت دم نديده است. ايام عادتش تمام شده است، پنج روز اول. روز ششمى يا روز هفتمى شروع كرد به دم ديدن ولكن دم اسفر. خون اوصاف حيض را ندارد. كلام عبارت از اين است كه اين دم متأخر محكوم به حيضيت است ولن كان سفرة، مثل دم متقدم كه ربما يعجل به الوقت، و ربما يقطع به الوقت. آن وقتش يك خرده تأخير مى‏كند. اينجور است احكام الحيض بار است به آن دم، يا اينكه نه دليلى نداريم كه انشاء الله بعد.