جلسه 799

* متن
*

بسم الله الرحمن الرحيم.
موضوع درس: درس خارج فقه بحث طهارت.
شماره نوار:799
نام استاد: آيت الله تبريزى.
تاريخ:1372
توسط دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم واحد صوت.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم، بسم الله الرحمن الرحيم.
كلام در آن وجوهى بود، كه ذكر شده بود اگر زن كه عادت وقتيه و عدديه دارد يا عادت وقتيه اين زن در اوقات عادتش دم نديد. ولكن بعد از اينكه انقضاء شد ايام العاده دم ديد ولكن دمى را ديد كه به صفت الاستحاضه است. دم اسفر است. آيا اين دم اسفر حكم مى‏شود به انّه حيضٌ يا حكم نمى‏شود؟ كه سه روز بيشتر است از ده روز هم كمتر است. حكم مى‏شود كه اين حيض است يا نيست؟ يك وجه اين بود كه تأخر العادت است عيبى ندارد. حيض است. وجه دومى، وجه استحضانى بود و وجه سوم، وجهى است كه صاحب الحدائق قدس الله سره بيان كرده است. ايشان فرموده است، اين دم اسفرى كه موجود مى‏شود، حكم مى‏شود بانّه حيض. از حين حدوثش. چرا؟ ايشان مى‏فرمايد اخبارى كه در استظهار زن وارد است، معلوم بشود استظهار دو تا مورد دارد. يك موردش را فعلا ذكر مى‏كنيم. مورد ثانى را هم بعدا ذكر مى‏كنيم.
مورد اول استضهار اين است كه زن در ايام عادتش خون ديده است. ولكن بعد از ايام عادت خون استمرار داشته است. و نمى‏داند كه آيا اين خونى كه بعد استمرار دارد قبل از ده روز قطع مى‏شود كه همه خونها حيض بشود، هم ما فى العاده و آنى كه بعد العاده است. يا از ده روز تجاوز مى‏كند كه فقط آن ايامى كه در عادت ديده است حيض است. دم مستحاضه تأخذ بعادتها و تجعلها حيضا و الباقى استحاضة. اخبارى وارد شده است كه زن وقتى كه بعد از حيضش و بعد از عادتش خون ديد، بعضى اخبار اين است تا ده روز استظهار مى‏كند تا عشره حيض تمام بشود استظهار مى‏كند. معنايش اين است كه استظهار، عبادت را ترك مى‏كند. منتظر مى‏شود كه شايد حيض است. استظهار به معنا ترك العبادت است. يعنى احكام حيض را كه ترك عبادت است عبادت را ترك مى‏كند و آن چيزهايى كه بر حائض حرام است آنها را مراعات مى‏كند. كانّ حائض است. استظهار يعنى العمل بعمل الحائض. كه نماز را ترك مى‏كند و محرمات بر حائض را ترك مى‏كند. استظهار معنايش اين است، در اين مورد. اخبار بعضى‏ها دارند تا ده روز استظهار مى‏كنند. بعضى‏ها دارند بعد از عادت تا سه روز استظهار مى‏كنند. بعضى‏ها دارند كه دو روز يا سه روز استظهار دارند. بعضى‏ها دارد كه يك روز استظهار مى‏كند. اين تمام اين اخبار متفق هستند بر اينكه اين استظهار هست. منتهى تا ده روز، تا سه روز بعد از عادت يا دو روز بعد العاده يا يك روز، اين اخبار را چه جور بايد جمع كنيم، بحثش فى ما بعد خواهد آمد كه ملتزم خواهيم شد كه استظهار يك روز واجب است، بقيه جايز. يك روزش واجب، بقيه‏اش تا ده روز واجب است استظهار. ايشان فرموده است در اين اخبار استظهار على كثرتها در هيچ روايتى تفسير وارد نشده است كه اگر دم به صفات الحيض بود استظهار كنيد. به صفات استحاضه بشود استظهار لازم نيست، آنجا همان ايام عادت حيض است. در اين روايات استظهار على كثرتها، تسريع مى‏كند در حقايق، يك موردى نيست كه تفسير بدهد امام عليه السلام بين كون الدم و صفت الحيض او غير صفت الحيض. مقتضاى اطلاق در آنها، عدم استبصال اين است كه اگر دم اسفرا هم مستمر شد استظهار واجب است يا ده روز جايز است. وقتى كه اينجور شد، پس معلوم مى‏شود سفرة بعد الحيض هم، حيض مى‏شود. و اگر سفرة بعد الحيض، حيض نبود استظهار معنى نداشت. امام عليه السلام بايد تفسير مى‏داد كه‏
دمت سرخ و سياه است، استظهار بكن. اگر نيست، نه غسل بكند، نمازش را بخواند. حيضش تمام شده است. اينكه در اين اخبار على كثرتها استظهار نشده است از اينكه خون به صفت الحيض است يا به صفت الاستحاضه، معلوم مى‏شود بر اينكه بعد از ايام عادت هم خون اگر زرد بشود و قبل از ده روز قطع بشود، حيض است. حكم حيض را دارد. اين وجهى است كه ايشان فرموده است.
اين وجه استدلال دو تا اشكال دارد. اشكال اولش اين است كه اين اخبار استظهار مربوط به مسئله ما نيست. مسئله ما اين بود كه در ايام عادتش خون نديده است، و بعد از ايام العاده شروع كرده است به خون ديدن و خونش هم زرد است. اين اخبار استظهار در جايى هستند كه در ايام عادتش زن خون ديده است، كاملا و تاما خون ديده است. منتهى خون بعد از عادت هم مستمر شده است. چه احمرا، چه اسفرا. مستمر شده است. آنجا افرض امام عليه السلام فرموده است كه استظهار كند. اگر قبل از ده روز قطع بشود همه‏اش حيض است. اسفرا كان او غير اسفر. اين چه ربطى به مقام ما دارد؟ مقام ما اين است كه در ايام عادت خونى نبيند و ايام عادت به... سپرى شده است. بعد از ايام عادت خونى ديده است به اسفر، صاحب عروه فرمود كه اگر صدق كند تأخر العاده كما اينكه صدق مى‏كند به مجرد... حيض است او. به مجرد رؤيت دم الاسفر حيض است. كلام در دليل اين است. اخبار استظهار به ما نحن فيه دلالت نمى‏كند. اين يك اشكال. اشكال دوم اين است كه اين اخبار استظهار غايت الامر اين است كه مطلق هستند. امام عليه السلام در آن رواياتى كه منظور نظر شما بود تفسير نداده‏اند، بين اينكه دم احمر باشد يا اسفر باشد. ولكن امام عليه السلام در بعضى روايات ديگر بيان فرموده‏اند. اگر در ايام عادت خون ببيند و بعد از انقضاء ايام عادت اسفرا مستفر بشود او حيض نيست. او حكم استحاضه را دارد. آن كدام اخبار است كه دلالت مى‏كند؟ اين يكى از آن اخبارى كه هست، اين روايت، اين روايتى كه عرض مى‏كنم در باب چهار از ابواب الحيض. آنجا دارد روايت چهارمى، عن الحسين ابن محمد، كلينى از حسين ابن محمد نقل مى‏كند، عن معلب ابن محمد عن الوشاء عن ابان، عن اسماعيل ابن جوفى كه ديروز گفتيم. معتبر است. عن ابى عبد الله عليه السلام. قال اذا رأة المرئه سفره قبل انقضاء ايام عادتها، كه ايام عادتش را سفره ديد. لم تصلى و ان كانت سفرة بعد انقضاء ايامها صلّ. دم اگر بعد از انقضاء ايام اسفر بودن لونش نماز مى‏خواند. خوب اين تفسير.
و هكذا آن روايتى كه موثقه ابى بصير بود. موثقه اسحاق ابن عمار عن ابى بصير. روايت دومى بود. عن المرئه ترَ السفره قال ان كان الحيض بيومين، كه حيض ديده است. قبل از حيض باشد فهو من الحيض و ان كان بعد الحيض بيوم فليس من الحيض. يعنى دو روز هم خون زرد ببيند اصلا حيض نيست. يعنى تا دو روز از انقضاء عادت خون ببيند حيض نيست. اين شامل مى‏شود آنجايى را كه ايام عادتش خون ديده است بعد از انقضاء آنها تا دور خون اسفر ديده است. مى‏فرمايد اين حيض نيست. فضلا سه روز و چهار روز. بدان جهت در ما نحن فيه اين اخبارى كه هست، آن صحيحه محمد ابن مسلم هم همين جور است. آنجا داشت عن المرئة ترَ السفرة فى ايامها. قال لا تصلى حتى تنقضى ايامها. فقط صاحب حدائق قدس الله نفسه الشريف اين را مى‏تواند بفرمايد كه اين اخبار مطلق است. اين اخبارى كه دارد و ان كانت سفرة بعد انقضاء ايامها اينها مطلق هستند. اعم از اينكه در ايام عادت خون ببينند يا نبينند. مثل صحيحه محمد ابن مسلم و ان رأة فى غير ايامها فليس بحيض. چه خون در ايام حيض ببيند و سفرة مستمر بشود، چه سفرة ابتداعا ايام حيضش دم نديده است، بعد سفرة حادث شده است، بعد از آنها. فقط اين را مى‏تواند بفرمايد. خوب اگر اين را فرمود مى‏گوييم اخبار استظهار با اين روايات معارضه مى‏كنند. جايى كه در موارد استظهار دم به اوصاف بوده باشد آن اخبار مى‏گويد استظهار بكند يك روز تا ده روز. معارض ندارد آنها و اما اگر سفرة بوده باشد استظهار بكند اين اخبار مى‏گويد كه نه، سفرة بعد از انقضاء ايام ولو در ايام دم حيض ببيند حيض نيست. او را نفى مى‏كند. ولى اين اخبار جايى را مى‏گيرد كه اخبار استظهار كارى ندارد. و آن اين است كه در ايام حيض اصلا خون نديده است، بعد از انقضائش سفرة ديده است. اخبار استظهار كارى ندارد با اين صورت. و اين اخبار كار دارد كه حيض نيست. پس در دو جا مفترق مى‏شوند. يكى در آن استظهارى كه دم بوصف الحيض باشد، يكى هم در آن خون زرد بعد ايام العاده كه ايام العاده نگاه داشته باشد زن. دم نبيند. اينجا... مى‏شوند. آنجايى كه در ايام عادت خون ديده است، زرد ديده است يا مثلا احمر ديده است، ولكن بعد از انقضاء آن ايام اسفرا مستمر شده است آن اخبار غايتش اين است كه مى‏گويد استظهار كند. اين اخبار مى‏گويد استظهار نمى‏خواهد، حيض نيست. معارضه مى‏كنند، تساقط مى‏كنند، رجوع مى‏كنيم به قاعده كليت. و آن قاعده كليت عبارت از اين است كه هر دمى كه اسفر بوده باشد يعرف الحيض من الاستحاضه و مقتضاى اوصاف اين است كه اين استحاضه است. ممكن است كسى بگويد نه اخبار استسحاب كه صاحب حدائق مى‏گويد مطلق هستند آن اخبار استظهار را در اطلاقش بايد نگه داشت. ملتزم شد كه اگر زن در ايام حيضش دم ببيند و اين دم بعد از ايام عادت مستمر بشود، چه احمر باشد، چه اسفر استظهار واجب است يوما يا عشرة ايام جايز است. كه اگر قبل از عشرة ايام ده روز قطع بشود همه‏اش حيض است. يعنى مورد آن استظهار را كه در آخر الحيض است، از اين اخبارى كه اسفرة فى غير ايام حيض، ليس بحيض، اسفرة بعد ايام الحيض، ليس بحيض از اينها بايد خارج كنيم آن مورد را. چرا؟ چونكه در بعضى روايات استظهار، روايتى هست كه مختص است به آنجايى كه زن در ايام العاده دم ديده است و بعد از ايام العاده اسفرا مستمر شده است. امام در خصوص آنجا فرموده است استظهار كند تا ده روز يا تا سه روز. چونكه امر به استظهار در خصوص مورد دم اسفر وارد است، ديگر آن نمى‏توانيم آن اخبار را تخصيص بزنيم. بدان جهت بايد ملتزم بشويم كه زن اگر ايام عادتش دم ديد و اين دم مستمر شد بعد از ايام عادتش هم چه زرد، چه غير زرد اگر قبل از ده روز قطع شد، همه‏اش حيض است.
او كدام خبر است كه اين معنا را بر ما اثبات بكند و راحت بكند، صاحب الحدائق را؟ ولو اين درست بشود باز دليل به مقام نمى‏شود. مقام ما در جايى است كه در ايام عادت دم نديده است و بعد از ايام عادت دم اسفر ديده است. ولو اين حرف درست بشود دليل به ما نحن فيه نمى‏شود. ولكن اخبار استظهار حتى در مورد خون زرد هم جارى است كه مى‏فرمايد مطلق هستند آن تمام مى‏شود، بعله ديگر به اطلاقش بايد ملتزم شد. او چيست؟ او موثقه سعيد ابن يسار است. موثقه سعيد ابن يسار در باب سيزدهم از ابواب الحيض اينجور است، محمد ابن الحسن كه شيخ الطايفه است باسناده عنه يعنى حسين ابن سعيد. عن عثمان ابن عيسى، عثمان ابن عيسى مذهبش فاسد است ولكن ثقه است. شيخ در عده توثيق كرده است. عن سعيد ابن يسار كه از اجلا است، قال سألت ابا عبد الله عليه السلام، عن المرئه تحيض. زن حائض شد. ثم تطهر. بعد از آن پاك شد و ربما بعد ذالك من الدم الرقيق. بعد از اينكه پاك شده است، ايام حيض تمام شده است، دم رقيق را ديد. دمى كه به صفت الاستحاضه است. و ربما، رأة بعد ذالك من الدم الرقيق بعد اغتسالها من طهرها، بعد از پاك شدن كه غسل كرد اين را ديد، قال تستظهر بعد ايامها بيومين او ثلاثه. دو، روز و سه روز بايد استظهار كند. يا واجبا يا مستحبا كه اين بحثش خواهد آمد. خوب معلوم مى‏شود كه در مورد خون زرد هم اينجور است. اگر اين را كسى بفرمايد درست نيست. براى اينكه در اين روايت، دم اسفر فرض نشده است، دم رقيق فرض شده است. خوب معلوم است، وقتى كه دم حيض استمرار پيدا كرد رقيق مى‏شود در اواخر. آن غلظت اولى كه از اجتمال وارد بود، غلظت از اوصاف دم حيض، رقت از اوصاف دم استحاضه باشد نيست. كه اين دليل ندارد. بدان جهت در اين روايت رقيق بودن دلالت نمى‏كند كه دم اسفر بوده باشد. دم رقيق است، چه احمر، چه اسفر. امام عليه السلام استبصار نكرد. مى‏شود اطلاق. اطلاق كه شد آن معارضه مى‏كند با اطلاق آن اخبار كه گفتيم، تساقط مى‏كنند. رجوع مى‏شود به اينكه و منهنا نلتزم، در جايى كه زن... بعد ايام العاده دم زرد ببيند او حيض نيست، بايد غسل كند و وظايف استحاضه را عمل كند؛ و اين استظهار على ما سيعطى جايى است كه ذى العاده دم را قبل العشره به اوصاف الحيض ببيند. آنجا بايد استظهار بكند. يك روزش واجب بقيه جاير، على ما سيعطى كلام.
پس بدان جهت در ما نحن فيه اين مطلب كه زن بعد از ايام عادتش خون زرد را ببيند كه قبل از عادتش نديده بود، دليل بر تحيض همان ربما يعجل به الدم است كه اين معنايش اين كه، ربما يعجل به الوقت است كه وقت جلو افتاده است. كه همان وجه اول بود كه وقت ربما تأخر پيدا مى‏كند چونكه اگر تأخر پيدا كند، وقت تأخر پيدا كرده است، همان وقت حيضش كه بود و معلوم است سفرة و حمرة در وقت الحيض، حيض است اين كانّ او است كه متأخر شده است، بدان جهت بايد اعمال حيض را تحيض را مترتب كنيد. يك مطلبى را مى‏گويم غفلت نفرماييد، اين مطلب در ما نحن فيه مغفول عنه نشود. و آن اين است كه صاحب العروه كلامشان در مقام، در حيض بودن دم نبود كه زنى اگر ذات عادت وقتيه بوده باشد، مع العدديه او بلا عدديه، اين زن ذى العاده دمش در اين موارد حيض است. نه اين كلامش راجع به اين نبود. راجع به تحيض بود. يعنى به مجرد رؤيت دم زن ذو العاده حكم بكند كه اين دم، دم حيض است. اين در اين صورى مى‏شود كه فرض كرد و اما ممكن است دمش حيض بوده باشد و خارج از اين صور بوده باشد. مثل اينكه زن عادتش اين بود بر اينكه، هر ماه، اول ماه چهار روز دم مى‏ديد. دم حيض مى‏ديد. اين ماه هم كه بود چهار روز اولش دم حيض ديد قطع شد. ولكن وقتى كه قطع شد، روز شانزدهم دوباره دم ديد. هر ماه اينجور نبود. هر ماه اول ماه چهار روز دم مى‏ديد. روز شانزدهم دم ديد به صفت الحيض، سه روز خودش هم قطع شد. بعد از سه روز. بعد از اينكه سه روز قطع شد ديگر... حاصل شد. اول ماه دوباره چهار روز حيض را ديد. ماه آتيه. اين سه روزش حيض است. عند صاحب العروه هم حيض است، عند همه هم حيض است. ولكن كلام در اين است كه اينجا حكم به حيض بشود به مجرد الرؤيه. در اين مثال به مجرد الرؤيه حكم به حيض مى‏شود. در اين مثالى كه گفتم. چرا؟ چونكه بعد از اينكه روز شانزدهم خون ديد محتمل است كه اين همان عادتش بايد جلو افتاده است، چونكه نمى‏داند در عادتش هم خون مى‏بيند. چونكه احتمال مى‏دهد كه اين همان عادتش بود جلو زده است، بايد تحيز پيدا كند. بدان جهت روى تقدم العاده، روى آن معنا حكم به تحيض مى‏شود. والاّ بعد كه منكشف شد معلوم مى‏شود كه نه، تحيض از اول حكم نداشت. تقدم العاده نبود، ولكن حيض بود. عمل حيض را هم كه، وظيفه حيض را هم كه مراعات كرده است.
بعد اين مطلب كه تمام شد، صاحب العروه شروع مى‏كند اين معنا را كه اگر فرض كرديم كه زن، ذات عادت وقتيه نشد. چه شد؟ فقط ذات عادت عدديه شد. يا فرض كنيد كه مضطربه شد يا مبتدء شد يا ناصيه شد. اين زن در اين زن هايى كه مضطرب است من حيث الوقت، يا مبتدع است يا ناصيه است، مى‏گويد وقتى كه دم را كه ديد، اگر اوصاف حيض داشته باشد، حكم به تحيض مى‏شود. زنى كه مبتدع است، اول حيضش است، دمى ديد، صفات حيض را داشته باشد به مجرد ديدن بايد احكام حيض را بار كند. ولو احتمال مى‏دهد كه دور روزه قطع بشود، حيض نباشد. ولكن چونكه دم اوصاف را دارد به مجرد دم حكم مى‏شود به تحيض. و اما اگر دمش اوصاف نداشته باشد، تا سه روز صبر مى‏كند. دم اگر تا سه روز مستمر شد اين حيض است و اگر تا سه روز مستمر نشد به مجرد رؤيت حكم به تحيض نمى‏شود. بايد احتياط كند. آن استظهار كه مى‏گفتند يك مورد ديگر دارد، اين است. جماعتى از فقها و لعل نسبت به اكثر داده‏اند گفته‏اند بر اينكه مضطرب الوقت و هكذا و الناصيه اينها وقتى كه دم را ديدند و موقع دم ديدند اوصاف حيض نبود، اينها بايد احتياط كنند. يعنى جمع كنند ما بين وظايف المستحاضه و ما بين وظايف الحائض كه محرمات حائض را ترك كنند و صلاة را كه بر مستحاضه واجب است اتيان كنند. اين را مى‏گويند ايام الاستظهار فى بدع الحيض. فى بدع الدم. يك ايام استظهارى است در ختم الدم، انتهى الدم يك ايام استظهارى است در بدع الدم. استظهار در ختم الدم اين است كه وظيفه حائض را عمل كند. نماز را ترك كند، محرمات حائض را ترك كند. استظهار در بدع الدم احتياط است. جمع كردن است ما بين وظايف الحائض و وظايف الاستحاضه. كلام صاحب العروه هم در اين تحيض است.
مى‏فرمايد مضطربة الوقت و هكذا مبتدعه و الناصيه اينها اگر دمشان حين رؤيت وصف را دارند مثل ذى العاده به مجرد ذم ذى وصف حكم به تحيض مى‏كند. كه حيض است. و اما اگر دم، اوصاف حيض را نداشته باشد اين حكم به تحيض نمى‏شود به چيزى كه هست، به مجرد رؤيت الدم. تا سه روز بايد احتياط كند. وقتى كه سه روز ديد مستمر است، آن حيض مى‏شود. بعله، اينها از اول بدانند كه اين خون زرد سه روز مستمر خواهد شد، ديگر احتياط لازم نيست، حائض هستند. در صورتى كه ندانند سه روز منقطع خواهد شد يا مستمر خواهد شد، در اين صورت است بايد استظهار بكنند. پس كلام ايشان اين است، دم اگر ذى الوصف بود در اين زن‏ها، اين تحيض به مجرد رؤيت الدم است. بدان جهت كلام در حيض واقعى نيست. شبهه‏اى ندارد و خلافى نيست كه اگر دم ذى الوصف بود، سه روز مستمر شد و قبل از ده روز قطع شد او دم حيض است. اين احتياج به دليل ندارد. براى اينكه اوصافى كه وارد شده است كه دم اگر اين اوصاف را داشته باشند حيض است، مقتضاى آنها اين است كه اين حيض است. شرايط حيض را هم كه دارد، سه روز مستقر شده است قبل از ده روز هم كه منقطع شده است. انما الكلام در تحيض است. به مجرد رؤيت الدم حكم به حيض بشود. چونكه اوصاف اينجور حكم از عهده‏اش نمى‏آيد. چونكه شرط حيض اين است كه سه روز مستمر بشود. و قبل از ده روز منقطع بشود. اين اوصافى كه هست، اين را نمى‏گويند. اوصاف در آن صورتى كه ساير شرايط الحيض موجود است يعنى ممكن است حيض بشود، چونكه اگر قبل از سه روز قطع بشود، ممكن نيست حيض بشود. آنجايى كه ممكن است دم حيض واقعى بشود، در آن صورت اوصاف اماره هستند. بدان جهت گفته‏اند بر اينكه در ما نحن فيه استظهار واجب است، مطلقا. بعضى از علما ما و لعله جماعتى از قدما، و متأخرين گفته‏اند نه، دم وصف داشته باشد يا نداشته باشد بايد احتياط كند تا سه روز. تا سه روز بايد استظهار كند. ولكن بعضى‏ها گفته‏اند كه نه وصف علامت است. چونكه جنس دم موقع خروج مى‏سوزاند. اين با سه روز و يك روز فرقى ندارد. وقتى كه از اخبار فهميده شد دم الحيض خاصيت حرقتى دارد، يخرج بحرقة، وقتى كه زن روز اول همين را ديد، آن حيض است. تحيض مى‏شود. مثل صاحب العروه. تفسير داده است كه دم اگر حين الخروج ذات ذى الوصف شد تحيض مى‏شود. و اما اگر فاقد اوصاف ندارد، نمى‏دانيم اين سه روز قطع مى‏شود يا قبل از ده روز قطع مى‏شود اين خون زرد، نه بايد احتياط كند تا سه روز.
خون اگر سه روز را تمام كرد، مستمر شد. بعد از او زن احتمال داد بر اينكه اين خون، ده روز را بگذرد و همه‏اش حيض نبوده باشد. همه خونى كه مى‏بيند. به اين احتمال اعتنا نمى‏كند. وقتى كه خون سه روز مستمر شد، يا وصف داشت، حكم به تحيز شد، اگر احتمال هم بدهد كه اين خون ده روز را مى‏گذرد تا مادامى كه اين خون را مى‏بيند وظيفه‏اش احكام حيض را بار كردن است. چونكه ذى العاده نيست كه استظهار كند. اين ديگر بعد از اينكه دم را ديد، مع الوصف، حكم به تحيض شد، روز هم گذشت مستمر شد، تا ده روز بايد اعمال را اتيان بكند. اين بعله، كلام صاحب العروه اين است. نه اين است كه حيض واقعى كلام در او است. كلام در تحيض است. و تحيض اجماعى نيست بلكه اكثر اصحاب ملتزم شده‏اند به استظهار مطلقا. چه دم ذات وصف بشود، چه نشود، ايشان تفسير مى‏دهد. مى‏گويد دم اگر ذات الوصف شد، استظهار واجب نيست، يعنى احتياط. و اما فاقد شد وصف را استظهار واجب است و بايد استظهار كند. چرا استظهار واجب نيست؟ دم اگر ذى الوصف باشد دليل دليل داريم كه استظهار نمى‏خواهد. به مجرد اينكه دم را ديد محكوم به حيض مى‏شود. چيست اين دليل ما؟ اين در مبتدع است. يعنى زنى كه ابتدا دمش است و عادتى پيدا نكرده است و دم مى‏بيند و دمش اگر مستمر بشود تا ده روز، بعله، حكم مى‏شود بر اينكه تا ده روز حكم مى‏كند كه من حيض هستم. اين وظيفه اين زن. او كدام روايت است؟ اين موثقه‏اى كه در ما نحن فيه داشتيم، موثقه سماعة ابن مهران. در باب چهارده روايت اولى است.
محمد ابن يعقوب، عن محمد ابن يحيى، عن احمد ابن محمد، عن عثمان ابن عيسى، عن سماعة ابن مهزيار قال سألته عن الجاريه البكر اول ما تحيض، فتقعد فى الشهر يومين و فى الشهر ثلاثة ايام. همين جور اين ابتداء دم ديدن اينجور مى‏نشيند. و يختلف عليها. لا يكون تمسها فى الشهر عدة ايام سوا. قال فلها ان تجلس و تدع الصلاة مادام التر الدم و ما لا لم تجز العشر. مادامى كه خون مى‏بيند و مادامى كه ده روز را نگذشته است، حكم حيض را بايد بار كند. اين به مجرد الرؤيت. يعنى زن مبتدعه‏اى كه عادت سابقه ندارد. يا اول خون ديدنش است، يا خون خيلى ديده است ولكن عادت پيدا نكرده است. مبتدع به همان معنى كه يك معنايش هم مضطربه را شامل مى‏شد اگر يادتان باشد كه به او مضطربه مى‏گفتند كه قبلا خون مختلف مى‏ديده است عادت پيدا نكرده است. اين زن وقتى كه خون ديد، حكم مى‏شود به تحيض، تا مادامى كه ده روز نگذشته است. اين حكم ظاهرى‏اش است كه ده روز حيض است. خوب بعد از ده روز قطعا كه حيض نيست. يك ده روز گذشت. منتهى اين حكم ظاهرى‏اش بود. حكم واقعى‏اش اين است كه وقتى كه از ده روز گذشت هفت روز را قرار مى‏دهد يا تمامى ده روز را، اين حكم خواهد آمد. غرض اين است كه استشهاد از اين روايت به اين مى‏شود كه زن مبتدع به مجرد رؤيت الدم تحيض پيدا مى‏كند. حكم حيض پيدا مى‏كند. و منهنا مثل صاحب الحدائق و ديگران ملتزم شده‏اند كه اين فرقى نمى‏كند دمش وصف داشته يا نداشته باشد. اين روايت مطلق است. چونكه اين روايت مطلق است در مبتدعه تفسير نيست. چه دم داشته باشد چه نداشته باشد، به مجرد الرؤيت حكم به حيض مى‏شود. اين درست است اين اطلاق يا نه؟ مى‏آيد. ولكن قدر متيقن از اين روايت آنجايى است كه دم داشته باشد. اين نسبت به مبتدعه و اما نسبت به مضطربه.
در ذيل مرسله‏اى كه طويله بود و معتبره بود، مرسله يونس ابن عبد الرحمان در ذيل او امام عليه السلام يك كلامى فرمود، اگر يادتان بوده باشد. در ذيلش اينجور فرمود بعد از اينكه زن عادت پيدا كرد، دو شهر را متواليا خون ديد. عادت وقتيه پيدا كرد، در ذيلش دارد كه و انما جعل الوقت عن تبالى عليها حيضتان لقول رسول الله... بايد دو تا باشد. يكى به درد نمى‏خورد. بعد از اين مى‏فرمايد... اين مضطربه است. بعد از اينكه زن ذى العاده شد مى‏شود مضطربه. فان اختلط ايامها و زادة... كه مى‏گفتيم عملة باقبال الدم و اقبار. لقول رسول الله (ص) ان الدم الحيض اسفر يعرف. اين دليل مى‏شود بر اينكه اين شخص وقتى كه خون ديد، به مجرد خون ديدن چونكه اسود است لقول رسول الله (ص) ولو اين زن كه فرض كرده است فى ما بعد دم ديده است، دمش از ده روز گذشته است كه مستحاضه است ولكن اينكه تعليل مى‏كند اين زن، وقتيكه عادتش مخلوط شد، وظيفه‏اش عمل به وصف است. لقول جدم رسول الله (ص) انّ دم الحيض اسود يعرف. اين مقتضايش اين است وقتى كه مضطربه هم به مجرد رؤيت الدم، دمش وصف پيدا بكند بايد حكم به تحيض مى‏شود و احتمال اينكه ما بين مضطربه و مبتدعه و ناصيه فرق بشود، احتمالش نيست، بلكه ناصيه داخل مضطربه است. چونكه يك قسم از ناصيه داخل مضطربه است. چونكه زن كه عادتش يادش مى‏رود خوب اينجور زن گيجى باشد كه ماه گذشته چه جور بود، الان يادش نيست، اين بعيد است. اين ناصيه به اينجور مى‏شود كه دم مختلف مى‏بيند، آن قدر مختلف مى‏بيند از زيادى كه عادت اوليه‏اش گم مى‏شود. يادش مى‏رود چه جور بود. بدان جهت در مرسله طويله امام عليه السلام روحى له الفدا فرمود بر اينكه و ان اختلت عليها ايامها حتى اختلت ايامها و عددها و الشهر. اختل يعنى يادش رفته باشد بواسطه اين اختلاف الدمى كه ديده است. بدان جهت در ما نحن فيه آن مضطربه، مبتدعه ناصيه اگر دم را به اوصاف الحيض ببيند حكم مى‏شود به مجرد الرويت به حيضيت علاوه بر اين روايات، رواياتى كه در اوصاف وارد است، اوصافى كه يعرف به دم الحيضا، دم الاستحاضه و هكذا آن روايتى كه در موثقه اسحاق ابن عمار، زن حامل اگر دم ببيند از امام عليه السلام مى‏فرمايد يك روز و دو روز خون مى‏بيند. امام مى‏فرمايد فلا تصلى فى ذيلك اليومين. گفتيم وظيفه اين رويت است كه حين رويت نماز را ترك مى‏كند. چونكه دم با وصف است. آنجا دارد كه اگر دم، اذا دم كان ابيط. دم اگر ابيط است، يعنى از اوصاف دم الحيض است اگر دمش ابيط بوده باشد در آن يومين ترك مى‏كند. اينها شاهد بر اين معنا هستند به مجرد الرويت حكم مى‏شود به تحيض.
ما احتياجى به اين صحيحه منصور ابن هاضم نداريم. مطلب را تمام كرديم كه استشهاد كرده است بعضى‏ها مثل صاحب حدائق قدس الله نفيسه الشريف به تحيض به اين صحيحه منصور ابن هاضم. صحيحه منصور ابن هاضم اين است كه زن روزه بود، وقتى كه روزه بود خونش آمد. امام عليه السلام مى‏فرمايد هر ساعت قبل از ظهر بشود، قبل الغروب بشود، بعد طلوع شمس بشود، هر وقت خون آمد روزه رفت، آن روز روزه ندارد. هر وقت حادث بشود، فرقى نمى‏كند حدوث دم در هر ساعتى باشد. ايشان استشهاد كرده است، از اين صحيحه مباركه استفاده مى‏شود دم هر وقت زن ديد، حكم به تحيض مى‏شود. چونكه در روايت دارد در باب پنجاهم از ابواب الحيض است، روايت سومى است، محمد ابن الحسن باسناده عن على ابن حسن فضال كه سندش را گفتيم صحيح است، درست كرديم با آن بيان سابقى عن الحسن بشاء عن جميل ابن دراج و محمد ابن حمران عن منصور ابن هاضم. موثقه منصور ابن هاضم مى‏شود، چونكه حسن ابن على ابن فضال است. آنجا دارد بر اينكه عن ابى عبد الله عليه السلام قال اىّ ساعة... آن ساعتى كه دم ديده است صائمه را مفطر مى‏كند. روزه‏اش را از بين مى‏برد. اينجا امام عليه السلام به مجرد رؤيت حكم به تحيض مى‏شود. اين درست نيست، اين استدلال. فقهات را ياد بگيريد، اين روايت در مقام بيان اين نيست كه دم، دم حيض است يا نيست؟ تا بگوييم كه بعله، امام عليه السلام تفسيرى ندارد، فرمود به مجرد رؤيت ذات عادت است، وصف دارد، چه جور اقل طهر فاصله شده است يا نشده است؟ به مجرد رويت فرمود كه حيض است. اين امام عليه السلام در اين روايت مباركه در مقام اين نيست كه دم به مجرد الرويت حكم به حيض مى‏شود. امام عليه السلام در مقام اين است كه به مجرد الحيض صوم باطل مى‏شود. آن روز صوم ندارد در مقام بيان اين است. بدان جهت امام عليه السلام فرض كرده است كه اين حائض دم الحيض است. اما كى فرض مى‏شود كه دم الحادث، عند الحدوث حيض است؟ امام عليه السلام در مقام بيان اين نيست. اين را بايد از ادله ديگر ياد گرفت و الشاهد و الشاهد بر اين مدعا امام عليه السلام قيد فرموده است پشت سرش، فرمود اىّ ساعة رأة المرئة الدم تفطر الصائمه اذا تمسة. وقتى كه حائض بشود، يعنى آن ساعت، ساعت حيض باشد. اذا تمسة فرض بشود كه اين دم، دم حيض است. امام عليه السلام با فرض دم، كه دم الحادث است حكم او را بيان مى‏فرمايد كه صوم را از بين مى‏برد و صوم را باطل مى‏كند. بدان جهت ما حاجتى به اين صحيحه نداريم. ما تقدم كافى است كه موثقه سماعه در مبتدعه و يكى هم معتبره يونس ابن عبد الرحمان و آنى كه درباره حامل وارد است. اذا كان ابيط الى اليومين ترك بكند، اينها كافى است يبقل الكلام انشاء الله در جايى كه مضطربه و ناصيه و هكذا مبتدعه اينها وصف نداشته باشد دمشان حين الحدوث كه مسئله مشكله عبيثه‏اى است يك كلمه بگويم و آن اين است كه (قطع نوار).