جلسه 804

* متن
*

موضوع درس: درس خارج فقه بحث طهارت.
شماره نوار:804
نام استاد: آيت الله تبريزى.
تاريخ:1372
توسط دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم واحد صوت.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم، بسم الله الرحمن الرحيم.
صاحب العروه قدس الله نفسه الشريف فروعاتى را در مقام ذكر مى‏كند و اين فروعات كبرياتى كه سابقا گفتيم تطبيق مى‏شود به اين سورياتش. سوراى اولى كه فرع اولى است در اين مقام اين است كه زنى كه ذات عادت وقتيه است و ذات عادت وقتيه هست در وقتش حيض نبيند. ايام حيضش دمى را نبيند. ولكن دم را قبل از ايام عادتش ببيند. يا دم را بعد از ايام عادتش ببيند. حكم مى‏كند آن دمى را كه در غير ايام عادتش ديده است، چه قبل بوده باشد، چه بعد بوده باشد، آنها حيض هستند در صورتى كه شرايط الحيض را كه سه روز استمرار دارد و از ده روز كمتر است آن شرايط را داشته باشند. اين كه ايشان در اين مسئله مى‏فرمايد آنى را كه در اين مسئله حكم مى‏كند صحيح است. ولا ينظر الى لون الدم. چه دمى كه قبل از عادت مى‏بيند و بعد ديگر در آن ماه مسئله خون دفترش بسته مى‏شود، مى‏ماند به ماه ديگر آن خون همه‏اش حيض است. چه لونش احمر بوده باشد، چه لونش اصفر بوده باشد و كذالك اگر اين دم را در ايام عادت و قبل العاده نديد. بعد ايام انقضاء مع عادت ديد. حكم مى‏شود كه اين دم حيض است. بلا فرق لونش احمر باشد يا اصفر باشد. و اما در جايى كه احمر و صفات حيض داشته باشد فلا كلام فيه. كلامى در او نيست كه صفات اماريت دارند. چونكه در عادت خون نديده است. خون كه ديده است ذات صفات است و صفات اماره بر حيضيت است و شرايط حيض هم كه تمام است. سه روز مستمر و از ده روز هم كمتر است. و اما در جايى كه خون اصفر بوده باشد، مثلا عادتش اين است كه دهم ماه حائض مى‏شود. اين ماه از اول ماه فرض بفرماييد خونى ديد به وصف الاصفر كه وصف استحاضه دارد. ديگر مسئله تمام شد، بعد از اين در آن ايام عادتش خون نديد تا ماه ديگر. اين اصفرى كه ديده است اين اصفر خون حيض است.
لما تقدم من ان الاصفر يحكم عليه بالحيض. اذا كان تعجيل لوقتها. وقتيكه عنوان تعجيل الوقت به او صدق كند و در ما نحن فيه وقتى كه اين اصفر جلو افتاد و بما اينكه در ايام عادت خون نديده است تعجيل وقتها صدق مى‏كند. كما اينكه اگر در ايام عادت خون نديد قبلش هم نديد، بعدش ديد اصفر. عنوان تأخير وقتها صدق مى‏كند. و قد تقدم، در چند مورد حكم مى‏شود كه سه مورد بود، در چند مورد حكم مى‏شود اصفر حيض است. اذا رأ الاصفر ايام عادتها. و اذا رأ الاصفر فى تعجيل وقتها و تأخير وقتها. ديگرى هم اين بود كه نه ايام عادتش خون ديده است، منتهى قبلا اصفر ديده است كه گفتيم دو روزش، دو روز كه به ايام عادت آن دو روز حيض است. اصفرة قبل الحيض بيومين حيض. روى آن قاعده اين حكم در مسئله اولى آن نحوى كه مشى‏ء كرده‏ايم تمام است.
اما مسئله ثانيه در ما نحن فيه. آنجايى است كه زن، هم قبل از ايام عادت خون ديده است و هم در ايام عادتش خون ديده است. هر ماه كه از روز دهم حيض مى‏شد تا پانزدهم اين ماه از روز ششم تا روز چهاردهم، تا آخر پانزدهم خون ديد. كه هم در ايام عادت خون ديده است هم قبل از ايام عادت خون ديده است. ايشان مى‏فرمايد در عروه همه‏اش حيض است و كذالك اگر در ايام عادت خون ديد از روز دهم تا پانزدهم خون ديد، بعدش هم خون ديد. تا روز بيستم، از روز دهم تا روز بيستم خون ديد، همه‏اش حيض است. يا هم قبل العاده ديد، هم بعد العاده ديد، هم فى العاده ديد. مثل اينكه فرض بفرماييد روز هشتم ماه خون ديد كه عادتش روز دهم بود. و روز شانزدهم و هفدهم را هم خون ديد.
در صورتى كه عادتش پنج روز بود. از دهم تا پانزدهم. هم قبل را ديده است هم ما فى العاده را ديده است هم بعدش را ديده است. مى‏فرمايد همه‏اش حيض است. در جايى كه اين خونهايى كه قبل العاده ديده است يا بعد العاده ديده است هم قبلش ديده است هم بعدش، فرض اين است كه مجموع از ده روز تجاوز نمى‏كند. فرض كلام صاحب العروه كما اينكه تسريع مى‏كند اين مجموع همه‏اش حيض است در صورتى كه ده روز تجاوز نكند مجموع. در صورتى كه اين دم‏هاى قبل و بعد وصف داشته باشند، اوصاف حيض داشته باشند بلا اشكال همين جور است. چونكه اگر از دهم تا پانزدهم خون ديد، شانزدهم و هفدهم را هم بعد از عادت ديد، حمرة داشت، صحيحه محمد ابن مسلم فرمود بر اينكه ما كان قبل العشرة فهو من الحيضة السابقه. آن دمى را كه قبل از انقضاء ده روز زن مى‏بيند ولو ذى العاده باشد آن دم از حيض حساب مى‏شود. در حمرة معارض نداشت. دم اگر حمرة باشد معارض نداشت. و هكذا اگر دم قبل از عادت ببيند در روز دهم هميشه عادتش بود، از روز هفتم تا دهم و از دهم تا پانزدهم خون ديد كه قبل ديد. و دم هم به وصف الحيض است. خوب حيض است. چرا؟ براى اينكه اين شخص، اين زنى كه ذى العاده است معنايش اين است آن خونى كه در عادت ببيند حيض است. اين منافات ندارد، خونى را كه در غير عادت ببيند به صفات حيض باشد به اماريت الصفات. چونكه مجموع هم از ده روز تجاوز نمى‏كند چونكه وصف دارد دم، مقتضاى اوصاف در حيض اعتبار اوصاف اين است كه دم حيض است و كذالك اگر دم را قبل ببيند فى العاده ببيند و بعدش هم ببيند، مثل اينكه گفتيم از روز هشتم تا روز هفدهم خون ديده است. از روز هشتم كه نه روز خون ديده است يا ده روز خون ديده است هم قبل، هم بعد، هم فى العاده. آنيكه بعد مى‏بيند ما كان قبل العشرة من الدم فهو من الحيضة الاولى و اوصاف هم بلكه خود آن صحيحه محمد ابن مسلم وقتى كه اوصاف گفت حيض است آنها همه دم، حتى آنى را كه بعد مى‏بيند ما كان قبل عشرة من الحيض فهو حيض شامل مى‏شود همه دم را. انما الكلام كل الكلام در جايى است كه صفرة بوده باشد دمى كه قبلا ديده است صفرة بوده باشد. اگر دو روز باشد صفرة كه مثال زديم فهو حيض. چونكه الصفرة قبل الحيض بيوم، تطبيق است. الصفرة قبل الحيض بيومين فهو حيض. اگر بيشتر باشد آن بيشترش حيض نيست. بيشتر بوده باشد آن حيض نيست. چرا؟ براى اينكه فرمود الصفرة قبل الحيض بيومين من الحيض. مفروض اين است كه عنوان تعجيل الدم نيست. چون كه ايام عادت همه‏اش را خون ديده است. مفروض اين است كه عنوان تعجيل الدم هم نيست، چونكه ايام عادت همه‏اش را خون ديده است. بدان جهت در ما نحن فيه بيشتر از دو روز باشد آن حيض نيست. كما اينكه بعد از عاده اگر خون زرد ببينيد حيض نيست. الصفرة بعد الحيض ليس بحيض. يعنى بعد ايام الحيض ليس بحيض. و آن صحيحه محمد ابن مسلم هم كه داشت الصفرة اذا رأة المرئة الصفرة فى غير ايامها فهو ليس بحيض. او حيض نيست. اين همانجايى است كه اختلاف با صاحب عروه داشيم. ايشان قدس الله نفسه الشريف يك كلمه دارد در آن يك كلمه ايستاده است كه منصوب الى المشهور است. و آن اين است كه كل دم، ان قطع قبل العشره و الستمر ثلاثة ايام آن دم، دم حيض است. در صورتى كه اقل الطهر بينه و بين حيض سابق متخلل بوده باشد، ايشان آن كبرى را تطبيق به ما نحن فيه كرده است. فرموده است روى همان حرفش كه كل دم كه آنهايى كه قاعده امكان را وسيع مى‏گيرند، اينجور مى‏گيرند، كل دم ان قطع قبل العشرة و الستمر ثلاثة ايام و تخلل اقل الطهر بينه و بين حيض السابق فهو حيض. اين همان قاعده امكان اوسع است كه گفتيم صاحب العروه قائل به او است. ولكن ذكرنا كه از اين حكم آن ذات العاده خارج شده است. ذات العاده دم اصفر ديد بعد از ايام عادتش كه در آنها خون ديده است آن اصفر محكوم به حيض نيستند. قبلش هم بيشتر از دو روز هم محكوم به حيض نيست.
اين صاحب العروه قدس الله نفسه الشريف اگر كسى بپرسد اگر كسى صاحب العروه قدس الله نفسه الشريف آن روايات را ديد، موثقه ابى بصير را، قطعا ديده است، جاى احتمال اينكه ايشان نديده است كه نيست، يا مشهور كه اصفرة قبل الحيض بيومين من الحيض، اصفرة بعد الحيض ليس بحيض اذا رأة المرئه الصفرة فى غير ايامها فليس بحيض خوب اين صحيحه محمد ابن مسلم را ديده است. آنها چرا عمل نكرده‏اند به اين روايات، خوب جوابش اين است كه آنها حمل كرده‏اند اين روايات را بما تجاوز الدم عن العشره. در آن صورتى كه دم تجاوز از عشره كرد ما هم خواهيم گفت. زن مى‏شود مستحاضه. وقتيكه دم يعنى از حين ابتداء دم تحيض، دم گذشت از ده روز. زن مى‏شود مستحاضه. مستحاضه فقط به ايام عادتش اخذ مى‏كند. كه الان عرض مى‏كنم. اين روايات را حمل كرده‏اند به مستحاضه. حرف ما چيست؟ عرض مى‏كنيم يا صاحب العروه و يا مشهور قدس الله سركم اين صفرة مدخليتى ندارد، اگر حمل بشود به آنجايى كه اين روايات دم از عشره تجاوز بكند دم حمرة هم باشد فقط ايام عادت حيض است. صفرة مدخليتى ندارد. دم وقتى كه از ده روز گذشت غير از ايام العاده حيض نيست، بقيه استحاضه است. ايام العاده در اول باشد، در وسط باشد، در آخر باشد. فرقى نمى‏كند. آنى كه حيض است فقط ايام العادة است. اين روايات صفرة را موضوعتى مى‏دهند. مى‏گويند صفرة موضوع است بر اين حكم كه اگر دم اصفر باشد حيض نيست. خوب چه جواب مى‏گوييد، اين روايات صفرة را خصوصيت مى‏دهد. شما اگر حمل كنيد اين روايات را به جايى كه دم از ده روز تجاوز بكند اين صفرة موضوعيت ندارد. الدم بعد ايام الحيض ليس بحيض و لو كان الحمر اذا كان العشره. اين همين جور است، صفرة مدخليتى ندارد. اينها يك جوابى دارند. آن جواب عبارت از اين كه بگويند نه، لغو نمى‏شود صفرة. چونكه اگر صفرة بوده باشد بعد ايام الحيض احتياج به استظهار ندارد. زن كه احتمال مى‏دهد دمش مستمر بشود همين جور، بعد از عشره هم مستمر بشود و احتمال مى‏دهد منقطع باشد، دم صفرة باشد وظيفه‏اش اين است كه به استحاضه عمل كند. منتهى اگر قبل ده روز قطع شد معلوم مى‏شود كه اعمال استحاضه بيخود بود. حائض بود. اما اگر دم به اوصاف حيض بوده باشد او استظهار مى‏كند. ولو ايام عادت تمام شده است احتمال مى‏دهد اين بعد از ده روز هم بماند و احتمال مى‏دهد دم منقطع بشود. تا ده روز مى‏تواند صبر كند. يعنى نماز را نخواند، همان وظايف حائض، محرمات حائض را اجتناب بكند. اين فقط فرق صفرة با حمرة در استظهار است. كه صفرة باشد استظهار لزوم يا مشروعيت يا استحباب ندارد ولكن اگر دم حمرة داشته باشد استظهار كه احتمال مى‏دهد قطع بشود و احتمال مى‏دهد بعد العشره بشود آنجا استظهار لازم است يا مستحب است على كلامى كه يأطى. فقط اين حرف را دارد. خوب اگر اين حرف را داشته باشند اشكالش اين است كه شما قابل به تفرقه نيستيد در ايام استظهار. مى‏گوييد ايام استظهار مشروع است، چه صفرة باشد چه حمرة. اين تفسير را، اين خصوصيت را شما خودتان قبول نداريد كما اينكه خواهد آمد، مثل صاحب حدائق گذشت ديگر كه گفت فرقى نمى‏كند بر استظهار ما بين اينكه حمرة باشد يا صفرة باشد. پس اين خصوصيت را كه شما قبول نداريد. وقتى كه قبول نداشتيد اين اخبار صفرة ذكر صفرة لغو مى‏شود. اگر صفرة منقطعه قبل العشره و بعد از ايام العاده حيض بشود ذكر اين صفرة لغو مى‏شود. چونكه آن اثرى كه گفتيم آن اثر را شما ملتزم نيستيد. خود شما ملتزم نيستيد به آن اثر پس يصبح عنوان صفرة لغوا.
بدان جهت اين اشخاص چاره‏اى ندارند مگر اينكه بگويند ظاهر اين روايات، معرض عنها است. روايات صفرة بعد ايام الدم. اطلاق اين روايات معرض عنها است، ظاهرشان معرض عنها است و حكم مجمع عليه است كه برسد به اجماع كما اينكه مى‏بينيد در كلمات اصحاب ديده‏ايد كه آخر آمده‏اند آن اجماع را بغل كرده‏اند كه نه به اجمال مسئله اجماعى است كه كل دمى كه استمر ثلاثة ايام من قطع قبل عشرة فهو حيض. اعم از اينكه صفرة باشد يا نباشد. خوب آقا اين اجماع كه نمى‏تواند تعبدى بشود در مقام. اولا اجماع نيست چونكه جماعتى از اصحاب مخالفت كرده‏اند و ملتزم شده‏اند كه صفرة استحاضه است. الاّ انّه فرض كرديم، اين مشهور ملتزم شده‏اند اما بايد در يد مشهور چيزى بود، يك حجت قاطعيه‏اى بود، قول معصومى بود غير از اين رواياتى كه به دست ما رسيده است چيز ديگر بود، كه اين را ما كه نمى‏دانيم تا اجماع تعبدى كشف بكنيم. آنى كه حجت است بر ما اين روايات است. مستند مشهور هم اين روايات است منتهى اينجور جمع كرده‏اند ما بينهما را كه اين روايات را حمل كرده‏اند به آنجايى كه صفرة بماند به بعد العشره. مثل حمرة مى‏شود. وقتى كه ديديم اين جمع درست نيست، چونكه صفرة لغو مى‏شود. اين اهتمام به صفرة است در اين روايات. بدان جهت فرع مى‏كنيم. بدان جهت ذكرنا در مسئله ثانيه در تعليقه اين حرف كه اذا رأة قبل العاده و فى العاده، يك صورت، يك فرض. اذا رأة فى العاده و بعد العاده، دو صورت. اذا رأة قبل العادة و فى العادة و بعدها و لم يتجاوز المجموع عن العشره كه قيد تسريع دارد و كالمجموع حيضٌ اذا كان الدم بصفات الحيض فى غير ايام العاده او كان الاصفر قبل ايام الحيض بيومين. در اين دو صورت مى‏توانيم بگوييم كه همه‏اش حيض است و اما اذا كان الدم بعد ايام العاده اصفر او كان الاصفر اكثر بيومين قبل الحيض فالاحتياط لا يترك. فتوا نداده‏ايم، چرا؟ يعنى بايد جمع بكند، نمازش را بخواند. براى اينكه احتياط لا يترك. احتياط حسن على كل حال به فتوا هم كه واجب نيست ولكن به حسب ميزان فتوا دادن مانعى ندارد. اين هم يك فرع بود.
فرع ديگرى كه ايشان در ما نحن فيه او را عنوان مى‏كند، اين فرع از فروعات مهمه حيض است لعل اكثر مسائل الحيض با اين فرع حل خواهد شد. خودش هم عمده‏اش تطبيق است ولو انضمام قاعده ديگر هم هست، ولكن قواعد سابقى تطبيق مى‏شود با ضمّ قاعده ديگرى. قبل از اينكه اين فرع را شروع كنم يك كلمه‏اى از آن مسئله سابقى باقى ماند، در آن مسئله كه قبل ديده است، بعد ديده است يا در ايام عادت ديده است يا هم قبل و بعد ديده است، ايشان كه فرمود فالمجموع حيض اذا كان منقطعا قبل العشرة. مجموع به حد ده روز نرسد. و اما اذا تجاوز العشر فالحيض فهو ايام الحيض فقط. آن دم در ايام الحيض فقط حيض است. چونكه انشاء الله مى‏آيد در بحث تجاوز الدم زن هر زنى بوده باشد خونش كه ده روز گذشت، او مستحاضه است. نمى‏خواهيم يك كلمه هم بگويم كه دلتان بصير بشود به مسائل آتيه. خون از ده روز گذشت نه اينكه ايام دم از ده روز گذشت. از اول خونى كه ديده است از آن اول خون كه شرايط حيض را دارد، سه روز مستمر است از او وقتى كه ده روز گذشت. ولو ده روز را خون نديده است، مثل اينكه چهار روز خون ديد بعد سه روز خون قطع شد روز يادهمى دوباره خون آمد. اين مستحاضه است. چونكه از اول دمى كه محكوم به حيض است يازده روز گذشته است الان دم آمد. اين محكوم به استحاضه است. بدان جهت زن وقتى كه مستحاضه شد فقط آن ايام عادتش دم الحيض ميشود. اگر ايام عادت همه‏اش را دم ديده است همه‏اش حيض مى‏شود. بعضى‏اش را ديده است همان بعض حيض مى‏شود على تفسيرى كه خواهد آمد كه آن بعض شرايط حيض مستقل را دارد. بقيه مى‏شوند استحاضه. در مسئله بعدى كه شروع مى‏كنيم اين است كه زن ما بين دو تا دمش نقاع متخلل شده است. زن ذات العاده ما بين دو تا دمى كه ديده است نقاع متخلل شده است. يعنى دم نديده است. همان فرض اخيرى كه مستحاضه حساب مى‏شود. اين دو صورت دارد. يك صورتش اين است كه دو دم كه ديده است ما بين آنها نقاع دارد مجموع دو دم با آن نقاع از ده روز تجاوز نمى‏كند. فرضش اين است. اين را فرض مى‏كند كه زنى سه روز خون ديد بعد چند روز پاك شد اصل خون نديد، دوباره سه روز خون ديد كه اين سه روز با آن سه روز، با آن نقاعى كه در وسط واقع شده است ده روز نيست. يعنى بيشتر از ده روز نيست. در اين صورت ايشان حكم مى‏فرمايد بر اينكه كل الدمين حيض است. چونكه از ده روز تجاوز نمى‏كند روى آن قاعده‏اى كه گفتند كل دمى كه مستمر بشود ثلاثة ايام كه مستمر شده است و قبل از ده روز قطع بشود كالمجموع حيض. مى‏ماند نقاع متخلل در بين. آخر در آن نقاع متخلل فى البين دم نديد اصلا. اين همان مسلك سابقى است. مى‏گويد و تجمع در آن نقاع متخلل بين همان احتياط مى‏كند. جمع مى‏كند ما بين اعمال المستحاضة و تروك الحائض. جمع مى‏كند در او. چونكه نقاع متخلل همان احتياط شرط سابق است. يك كلمه‏اى اشتباه قلمى دارد مرحوم صاحب العروه. خطاء در قلم است و آن اين است كه در نقاع متخلل بايد به وظايف طاهر احتياطا عمل كند نه جمع كند بين وظايف طاهر و استحاضه. چونكه دم ندارد. اگر اين نقاع متخلل حيض است اين نمازى كه مى‏خواند بيخود است و اگر نه، حائض است بدان جهت بايد نماز را ترك كند. نماز برايش واجب نيست. اعمال مستحاضه جا ندارد اينجا. اينجا بايد در آن نقاع متخلل احتياط بكند بالاتيان به اعمال زنى كه طاهر است. يعنى نه حيض دارد، نه استحاضه. چونكه خون ندارد. نه حيض دارد، نه استحاضه. بايد اينجور احتياط بكند. اينكه اعمال استحاضه را رعايت بكند، اتيان بكند اين سهو القلم است. اين راجع به عبارت ايشان و چونكه ايشان اين مسلك را قائل هستند حرفشان درست است. حرف ايشان درست مى‏ماند كه حرف همين جور است.
ولكن توضيح آن كسى كه صفرة در ايام الحيض را مى‏گويد حيض است و قبل ايام الحيض و بعد ايام الحيض ليس بحيض او بايد چه بگويد، مثل ما؟
سؤال؟ جمع مى‏كند ما بين تروك الحائض و وظايف الطاهر. نه اينكه جمع مى‏كند ما بين تروك الحائض و وظايف المستحاضه. اين اشتباه است. جمع مى‏كند ما بين تروك الحائض و اعمال طاهر كه نمازش را مى‏خواند. عرض مى‏كنم بر اينكه اما آن كسى كه گفت صفرة در ايام الحيض حيض است و قبل الحيض و بعد الحيض ليس بحيض. ما چه مى‏گوييم؟ ما هم مى‏گوييم اين حرف ايشان صحيح است. فرقى نمى‏كند دمين مثل آنهايى كه فرموده‏اند اگر اين سه روز اول فرض كرديد صفرة است سه روز بعدى هم صفرة است، خودش هم دو روز نقاع يا سه روز نقاع پيدا كرده است اگر اين صفرتها در ايام حيض نبوده باشد ايام حيضش نباشد، هيچ كدام حيض نيست. مستحاضه است. ما اينجور نمى‏گوييم تمسكا به صحيحه محمد ابن مسلم الصفرة فى غير ايام الحيض ليس بحيض. اينجور تمسك كرده‏اند و گفته‏اند اگر اين دو تا دم كه ديده است هر دو اصفر بود، خودش هم كه قبل از ايام عادت بود هيچ كدام حيض نيست. يا بعد ايام عادت بود. دو تا دم ديد، سه روز، سه روز. هر دو صفرة است. وسطش هم خونى نديد. آنها حيض نيستند. ما اين جور نمى‏گوييم. چرا؟ چونكه اگر اين صفرة را كه سه روز صفرة ديده است، دو روز پاك شده است، سه روز صفرة ديده است، در ايام حيض باشد كه حيض است. در ايام غير حيض باشد باز حيض است. چرا؟ چونكه اگر قبل از ايام عادت باشد كه در ايام عادت خون نديده است فرض اين است، اين قبل ايام عادت باشد تعجيل الوقت است. اگر فرض كنيد بعد الايام عادت بوده باشد آن هم تأخير الوقت است. كه عرض كرديم اصفرة فى تعجيل الوقت و فى تأخيرها حيض. مثل صفرة در ايام الحيض و بما اينكه اين قاعده را ما ملتزم شده‏ايم و بنا گذاشته‏ايم بر او، حكم مى‏كنيم كه بر صفرة حيض است. از اينجا معلوم شد دو تا دم احمر باشد آن هم همين جور است. دو تا دم احمر باشد در ايام عادت باشد كه حيض است. غير ايام عادت باشد يا تعجيل الدم است يا تأخير الدم است. صفات هم كه اماريت دارد. يكى احمر شد، يكى اصفر شد. در غير ايام الدم. عيبى ندارد، الكلام، الكلام. آن دمى كه در تأخير الوقت مى‏بيند يا در تعجيل الوقت مى‏بيند مثل ديدن دم در ايام العادت است. چه جور در ايام عادت صفرة حيض است؟ فرق نمى‏كند بعضش را احمر ببيند، بعضش را اصفر يا همه‏اش را اصفر ببيند يا همه‏اش را احمر. چونكه كل دم در وقت حيض به حيض است آن اثر به تعجيل و تأخير هم مى‏آيد در صورتى كه در ايام عادت نبيند آنى كه قبلا ديده است تعجيل الوقت باشد ديگر به لون دم نگاه نمى‏شود. كما اينكه اگر تأخير الوقت بشود به لون و دم نگاه نمى‏شود. حكم مى‏شود همه‏اش حيض است.
سؤال؟ يومين در صورتى است كه در ايام حيض، حيض ببيند. الصفرة قبل الحيض. يعنى ايام حيض را حيض ديده است قبل از حيض بيومين حيض. فرض ما نحن فيه اين است كه در ما نحن فيه غير ايام عادتش، ايام عادتش ببيند كه همه‏اش حيض است لا كلام فيه. كلام اين كه همه دم قبل از ايام عادت است در ايام عادت نديده است چيزى. اين تعجيل الدم است و اما اگر بعد ببيند تأخير الدم است آنجا صفرة مثل حمرة هيچ فرقى ندارد. دو روز باشد، بيشتر باشد، مثل صفرة در ايام الحيض است، حكم او را جارى مى‏شود. يك جا ما با صاحب العروه رفيق هستيم كه فرمود و فى النقاع المتخلل يحطاط. در يك جا ما رفيقيم با ايشان. آن كجاست؟ آن آنجايى است كه زن ذات العادت است. عاتش هم شش روز فرض كنيد. هميشه از اول ماه تا ششم ماه حيض مى‏شود. اين ماه اول ماه كه شد سه روز دم ديد در همان ايام عادتش. بعد سه روز پاك شد. بعد از سه روز خون ديد ولكن خون زرد. چونكه اگر خون حمرة ببيند ما كان من العشرة فهو من الحيض، دم احمر باشد قدر متيقن از صحيحه محمد ابن مسلم است. الدم قبل العشرة حيضة من الاولى. دم حمرة باشد حيض است، نقاع متخلل هم حيض مى‏شود. چونكه نقاع، اقل الطهر كمتر از ده روز نمى‏شود در اطلاق كما ذكرنا. اما متأسفانه دم بعد از روز ششمى كه خارج العاده مى‏افتد اصفر است. خوب اصفر كه شد دليل نداريم او حيض است. اصفرة فى غير ايام الحيض ليس بحيض. صفرة در غير ايام حيض است. در ايام حيض سه روز ديده است اين هم در غير ايام الحيض است. نه تعجيل الدم صدق مى‏كند، نه تأخير الوقت صدق مى‏كند صفرتى است در بعد ايام الحيض فليس بحيض. اصفرة فى غير ايامها. مى‏گيرد. وقتى كه صفرة دليل نداشتيم حيض مى‏شود آن سه روز كه نقاع است دليل نداريم حيض است. چونكه نقاع متخلل بين دم الحيضين، حيض. وقتى كه يك طرف به بوش رفت حيضيتش ثابت نشد، نقاع متخلله هم ثابت نمى‏شود. و منهنا كتبنا در آن صورتى كه اين نقاع، نقاع متخلل بين الدمين در جايى باشد، در فرضى باشد كه دم اولا در ايام العاده بشود و بقيه ايام العاده را نقاع پر كند. بعد از انقضاء ايام العاده دمى اصفر ببيند در اين صورت در دم الاصفر و در نقاع متخلل احتياط لازم است. منتهى احتياط بالجمع بين الاعمال استحاضة و تروك الحائض. در ايام دم بالجمع و در ايام النقاع كه اصلا پاك است به تروك الحائض و الاتيان بوظيفة الطاهر كما ذكرنا.
پس در صورتى كه اين دم منقطع على العشره بوده باشد مطلب صاف است، هيچ اشكالى ندارد و اما در صورتى كه اين دمين از ده روز گذشتند. تمام مصيبت‏ها در اين صورت است كه دم مجموعش از ده روز گذشته است. نقاع را با دو طرف نمى‏شود يك حيض قرار داد. مثل اينكه زن پنج روز خون ديد. بعد از پنج روز چهار روز پاك شد. دوباره شروع كرد پنج روز خون ديد. خوب الان آن خون اولى با آن نقاع حيض بشود مى‏شود چهارده روز. حيض كه چهارده روز نمى‏شود. خوب اينجا وظيفه چيست؟ در آنجايى كه يكى از دمين در ايام العاده بشود، او حيض است بلا اشكال. چه دمى اولى باشد، چه دم دومى باشد. چونكه اماريت عادت بر اماريت صفات متقدم است. ايشان در عروه مى‏فرمايد كه اگر يكى از دمين در ايام العادت شد آن فقط حيض است. آن ديگرى استحاضه است. آن نقاع متخلل چونكه آن يك طرفش استحاضه شد آن نقاع متخلل هم طهر است. زن طاهر است در او. اگر يكى از دمين در ايام العادت شد حيض است آن ديگرى استحاضه است و كذالك آنى كه در ايام العاده مى‏شود فرق نمى‏كند. دم اصفر در ايام العاده بشود، دم احمر در غير ايام العاده. آن دم اصفرى كه در ايام العادت است حيض است. چونكه ايام العاده مقدم است در تمام امارات. حتى اماريت الصفات او حيض مى‏شود آن ديگرى استحاضه مى‏شود. چونكه آن دمى ثانى وقتى كه اولى حيض شد او زايد بر عشره مى‏شود. زايد بر عشره داخل استحاضه است. اعمال استحاضه را بايد اتيان كند. و كذالك اگر هيچ كدام از دمين در عادت نيست. هر دو خارج از عادت است. ولكن يكى صفت دارد، و آن ديگرى صفت ندارد. مثلا دم اولى احمر است، بعد النقاع و دم دومى اصفر است. يا اولى اصفر است بعد النقاع دم دومى احمر است. آنيكه حمرة دارد او حيض است اماريت صفات. آن ديگرى داخل استحاضه مى‏شود و وقتى كه داخل استحاضه مى‏شود حكم مى‏شود بر اينكه او حيض نيست. بدان جهت در ما نحن فيه ايشان اينجور حكم مى‏فرمايد. انما الاشكال و كل الاشكال در صورتى است كه كل الدمين در وصف واحد باشد. چونكه هيچ كدام در عادت نيست. يكى وصف داشته باشد نيست، هر دو يكسان هستند. هر دو احمر هستند يا هر دو زرد هستند. اينجا معركة الارا است كه دو تا خون ديده است. در نقاع متخلل هر دو وصف حيض را دارند يا هر دو فاقد وصف حيض است.
يك قول اين است كه اصلا دم حيض فاقد وصف حيض شد اين زن حيض ندارد. مرحوم حكيم هم در مستمسك هم احتمال داده است. اصل دليل نداريم كه اين دو تا خون اصفر ديده است، با نقاع اين زن حيض دارد. چرا؟ لتساقط تمام امارات به بيانى كه ملاحظه بفرماييد ببينيم آيا همين جور است كه فرموده‏اند يا مطلب اينجور نيست. انشاء الله.