جلسه 811

* متن
*

بسم الله الرحمن الرحيم.
موضوع درس: خارج فقه بحث طهارت.
شماره نوار:811 آ
نام استاد: آيت الله تبريزى.
تاريخ:1372
توسط دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم واحد صوت.
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم.
كلام منتهى شد به اين مسأله كه اگر زن ذات العاده بشود من حيث العدد او من حيث الوقت و العدد. و عدد ايام را دم حيض ديده است. يا در وقت حيض بود، عادت وقتيه داشت و عدديه داشت، عدد را در همان وقت ديد. يا به اوصاف تشخيص داد كه وقت حيض است عدد حيض را تكميل كرد. در ذات عادد عدديه تنها. و بعد از انقضاء العدد دمش قطع نشد. اين زن احتمال مى‏دهد اين دمش كه مى‏بيند، قبل از ده روز منقطع بشود. كه عشره حيض را تجاوز نكند. كه همه‏اش حيض مى‏شود. يا عشره را تجاوز كند كه آن وقت به مقدار عادتش فقط حيض مى‏شود و...استحاضه مى‏شود. در اين مسأله فتوا دادند به استضحار او يومين او الى ثلاثة ايام او الى عشرة ايام عرض كرديم در اين مسأله كه امر به استضحار شده است، يك رواياتى وارد شده است كه اين زن را امر كرده است به استضحار. مراد از استضحار كما اين كه امروز بيان خواهيم كرد انشاء الله، يعنى خودش را حايض فرض كند ولو ايام عادت تمام شده است، ولكن يك روز، دو روز، سه روز تا عشره خودش را حايض فرض كند. آن وقت تكاليف حايض و احكام حايض به او مترتّب مى‏شود. كه نماز را كه ترك مى‏كند نمى‏تواند به شوهرش بلى بگويد در طلب الوقت. نمى‏تواند در مساجد مكث كند. مى‏تواند خودش را حايض جعل كند و احكام و تكاليف حايض را عمل كند. اين اخبار گفتيم على طوايف است. اين اخبارى كه مى‏گويد استضحار بكند. اين ذات العاده بعد از انقضاء عادتش. در بعضى روايات اين است كه يك روز استضحار مى‏كند. يك روز صبر مى‏كند. خودش را حايض فرض مى‏كند بعد از عادت. و اگر بعد از اين كه اين يك روز تمام شد، ديد قطع نشد دم به وظايف استحاضه عمل مى‏كند. اين روايات الان نمونه‏اش را مى‏گويم. نه همه‏اش را مى‏گويم. چون كه همه‏اش را برّرسى خواهيم كرد انشاء الله به حول و قوه الهى براى اين كه متذكّر بشويد كه اين روايات مختلف هستند چه جور.
در باب 13 از ابواب الحيض روايت 3 است. كه از او تعبير مى‏شود به موثّقه اسحاق ابن جرير. روايت سومى كلينى نقل مى‏كند عن عدّة من اصحابنا عن احمد ابن محمد. احمد ابن محمد يا عيسى است يا خالد. هر دو مى‏تواند. هر دو از على ابن حكم رضوان الله عليه روايت دارند. عن اسحاق ابن جرير كه اين كه موثقه است به واسطه اسحاق ابن جرير است كه مذهبش فاسد است. شخص ثقه است. اين يك كلمه را هم بگويم. اين در بعضى روايات اين روايت نه. در بعضى روايات استحاق ابن حرير عن ابى عبد الله (ع) است. اين اسحاق ابن حرير اشتباه است. اين اسحاق ابن جرير است به قرينه رواتى كه چه جور از اسحاق ابن جرير على ابن حكم نقل مى‏كند غير على ابن الحكم همين روات نقل كرده‏اند از اسحاق ابن حرير. معلوم مى‏شود كه اين اشتباه شده است به آن نقطه. اسحاق ابن جرير است. آن جا دارد فى حديثٍ عن ابى عبد الله (ع) فى حديثٍ فى المرئة تحيض. زن حايض مى‏شود و تجوز ايام حيضها. حيضش از ايام حيض مى‏گذرد. قال ان كان ايامها دون عشرة ايام استضحرت بيومٍ عادتش اگر به ده روز كمتر است ده روز باشد كه اكثر الحيض تمام شده است. جاى استضحار نيست. اگر كمتر از ده روز بوده باشد استضحرت بيومٍ واحدٍ ثمّ هى مستحاضةٌ بعد از او استحاضه است بعد از يك...در بعضى روايات هست رواياتى كه يوم واحد منحصر به اين نيست. روايات‏
ديگرى هست. و بيان خواهيم كرد انشاء الله آنها را. يكى از آنها را بگذاريد بگويم ديگر. در نفسا وارد شده است كه نفسا ايام عادتش را صبر مى‏كند ولد زاييد. خون كه آمد ايام حيضش را صبر مى‏كند. هر چه قدر است. بعد وقتى كه ايام حيض گذشت يعنى عدد ايام حيض را صبر مى‏كند. آن جا وقت ايام نيست. چون كه بچّه را كه زاييد وقتى كه زاييد دم نفاس است. از آن دم نفاس به مقدار عادتش كه در حيض است ولو وقت هم دارد آن وقت حساب نيست در نفسا كما سيعتى. حين زاييدن ملاك است. چه در عادتش بزايد، چه نزايد كه قاعدتاً غالباً همين جور است. زن هر وقت نه ماهش شد مى‏زايد. يا در اثنا نه ماه شد. اين عادتش مى‏گذرد. ديد دم قطع نمى‏شود، يك روز استضحار مى‏كند. بعد از يك روز مستحاضه است. مثل همين كه در ما نحن فيه گفتيم.
در بعضى روايات اين است كه دو روز صبر مى‏كند. زن حايضى كه ايام عادتش را گذراند و بعد دم ديد مى‏آيد، تا دو روز استضحار مى‏كند. دو روز تنها. هم در نفسا وارد است دو روز و هم در حايض وارد است كه دو روز را صبر مى‏كند. بعد از دو روز اگر بعد از دو روزى كه هست ديد دم مستمر است، دو روز را صبر مى‏كند و بعد از دو روز آن وقت مستحاضه مى‏شود. اعمال استحاضه را به خودش مترتّب مى‏كند. يكى از اين روايات روايتى است در باب 1 از ابواب الاستحاضه كه صحيحه زراره است. صحيحه زراره روايت 5 است. عن عدّة من اصحابنا كلينى نقل مى‏كند عن احمد ابن محمد اين يك سند و على ابن ابراهيم عن ابيه دو سند و عن محمد ابن اسماعيل عن الفضل ابن شازان سه سند، جميعاً عن حماد ابن عيسى عن حريض عن زراره قال قلت عن نفسا متى تصلّى؟ قال تقعد بقدر حيضها و تستضحر بيومين در حايض هم هست كما اين كه خواهيم گفت. حايض هم تستضحر بيومين ثم بعد از اين كه يومين شد فانقطعت الدّم فهو و الاّ اغتسلت...و صلّت يعنى اعمال استحاضه را به جا مى‏آورد. در بعضى روايات است كه سه روز استضحار مى‏كنند. در بعضى روايات ذكر شده است كه حايض وقتى كه حيض شد و ايام عادتش گذشت سه روز استضحار مى‏كند. مثل چه؟
مثل مصححّه محمد ابن عمر ابن سعيد است كه در باب 13 از ابواب الحيض روايت 10 است. و باسناد الشّيخ عنه يعنى عن سعد ابن عبد الله عن احمد ابن محمد، احمد ابن محمد ابن خالد يا عيسى. فرقى نمى‏كند. هر دو تا را روايت دارد. عن محمد ابن خالد عن محمد ابن عمر ابن سعيد عن الاب الحسن الرّضا (ع). محمد ابن عمر ابن سعيد هم همان زيّات است ظاهراً محمد ابن خالد هم محمد ابن خالد برغى است يا محمد ابن خالد آن يكى است كه آن هم معتبر است. مصححه تعبير كرديم. قال سألته عن التّامس و حدّ جلوسها. سؤال كردم از حايض و چه قدر اين جلوس مى‏كند؟ قال تنتظر ايام ما كانت تحيض ثمّ تستضحر بثلاثة ايام ثمّ هى مستحاضةٌ در بعضى روايات جمع شده است ما بين يك و دو. يا يك روز استضحار مى‏كند، يا دو روز. در آن روايات اين جور شده است كه آن جور ذكر شده است كه يك روز و يا دو روز را استضحار مى‏كند. يكى از اين روايات، روايت معتبره حسين ابن نعيم الصّحّاف است يا مصححه. در باب استحاضه روايت هفتمى است. يكى از اين روايات ديگر كه طولانى نيست. مختصر است ذكر كنند، يكى از اين رواياتى كه هست صحيحه يا مصححه تعبير كنيد.
مصححه عبد الرحمان ابن ابى عبد الله است. در باب استحاضه روايت 8 است. محمد ابن الحسن باسناده عن موسى ابن القاسم عن عباس ابن عامر عن عبان ابن عثمان كه مصححه گفتم بعضى‏ها گفته‏اند عبان ابن عثمان مذهبش فاسد است. نه مثل اين كه عبان ابن عثمان اين معنا ثابت نيست مذهبش فاسد بشود. بدان جهت روايت مصححه است. عن عبد الرحمان ابن ابى عبد الله قال سألته ابا عبد الله (ع) عن المستحاضه...زوجها و هل تطوف بالبيت؟ قال تقعد قرحها الّذى كانت تحيض فيه فان كان قرحها مستقيماً و تأخذ به. و ان كان فى خلافٍ فالتحتط بيومٍ او بيومين اين يك روايت. يكى از اين‏ها موثقه زراره است. روايت 9 است. و باسناد الشّيخ عن الحسين ابن سعيد عن محمد ابن خالد الاشعرى البرغى است. عن عبد الله ابن بكير عن زراره عن ابى جعفرٍ (ع). اين اشتباه شد. محمد ابن خالد برغى نيست. محمد ابن خالد قمّى است اشعرى. آدم معتبرى است. آن جا دارد بر اين كه قال سألته عن التّامس تقعد بعدد ايامها كما تصنع كيف تصنع؟ چه كار مى‏كند؟ قال تسضحر يوماً او يومين ثمّ هى مستحاضةٌ. باز روايات ديگر در آنها ما بين دو روز و سه روز است كه يا دو روز استضحار مى‏كند، يا سه روز استضحار مى‏كند. يا دو روز يا سه روز استضحار مى‏كند. در بعضى روايات است كه يا يكى، يا دو، يا سه. هر كدام را بخواهد.
يكى از اين روايات صحيحه بزنتى است. در باب 13 از ابواب الحيض روايت 9 است. و باسناد الشّيخ عن سعد ابن عبد الله عن ابى جعفر يعنى احمد ابن محمد ابن عيسى است. هر وقت سعد ابن عبد الله عن ابى جعفر شد در بعضى روايات سعد ابن عبد الله عن ابى جعفر عن احمد ابن ابى نصر اين ابى جعفر تنها احمد ابن محمد ابن عيسى است. به قرينه‏اى كه در بعضى روايات هر دو تا ذكر شده است. عن ابى جعفر احمد ابن محمد ابن عيسى....شده است. عن اب الحسن الرّضا (ع) قال سألته عن الحايض باسناده عن سعد ابن عبد الله عن ابى جعفر عن احمد ابن محمد ابن عيسى عن ابن ابى نصر يعنى بزنتى است احمد ابن محمد ابن ابى نصر. عن اب الحسن الرّضا (ع) قال سألته عن الحايض كم تستضحر فقال تستضحر بيومٍ او يومين او ثلاثة. اما آن روايتى كه جمع كرده است ما بين دو و سه را كه يك ندارد، آن هم موثقه سعيد ابن يسار است. روايت هشتمى است در همين باب 13 و باسناد الشّيخ عن الحسين ابن سعيد روايت 8 است. عنه يعنى عن حسين ابن سعيد. عن عثمان ابن عيسى به جهت اين موثقه گفتيم. واقفى است عن سعيد ابن يسار كه از اجلاّ است. قال سألت ابا عبد الله (ع) عن المرئة تحيض تطهر و ربّما رأت بعد ذالك الشّى‏ء من الدّم الرّقيق بعد اغتسلها من طهرها و قال تستضحر بعد ايامها بيومين او ثلاثه ثمّ تصلّى در بعضى روايات استضحار الى العشره است كه زن وقتى كه حايض شد، ديد خون مى‏آيد، تا ده روز فرض بفرماييد استضحار مى‏كند.
يكى از اين رواياتى كه در ما نحن فيه وارد است، كه ده روز استضحار مى‏كند، اين صحيحه يونس ابن يعقوب است. در باب 1 از ابواب الاستحاضه روايت 11 است. باسناده عن سعد ابن عبد الله. باسناد الشّيخ عن سعد ابن عبد الله عن احمد ابن محمد عن محمد ابن عمر سعيد زيّات. زيّاتش در اين جا ذكر شد. اين جور است در روايات. وقتى كه محمد ابن عمر ذكر مى‏شود در يك سندى، انسان نمى‏داند اين كدام محمد ابن عمر است. مثل روايت قبلى كه خواندم كه از او احمد ابن محمد نقل مى‏كند. در روايت ديگر كه كسى كه طبقات را مى‏خواهد به دست بياورد، در روايت ديگرى به همان سند است. برخورد مى‏كند شيخ باسناده عن سعد ابن عبد الله عن احمد ابن محمد عن محمد ابن عمر ابن سعيد زيّات. مى‏فهمد كه اين محمد ابن عمر كه احمد ابن محمد از او نقل مى‏كند در بعضى روايات قيدى ندارد، زيّات است. و در بعضى روايات ديگر اين است كه احمد ابن محمد عن الزّيات. اين معلوم مى‏شود اين محمد ابن عمر سعيد است. به اين معلوم مى‏شود، تشخيص داده مى‏شود، تمييز داده مى‏شود، روات الحديث و طبقاتش. غرض اين جا دارد بر اين كه المرئة آن جا دارد محمد ابن عمر سعيد زيّات عن يونس ابن يعقوب قال قلت لابى عبد الله (ع) امرئة رأت الدّم فى حيضها حتّى جاوز وقتها متى ينبقى لها عن تصلّى؟ قال تنظر عدّتها التّى كانت تجلس. آن عدّه‏اش را صبر مى‏كند. ثمّ تستضحر بعشرة ايام بعد از آن تا ده روز استضحار مى‏كند به عشرة ايام يعنى تا عشرة ايام تمام بشود. اينها نمونه رواياتى است كه در استضحار وارد شده است. كلام در ما نحن فيه در دو مقام واقع مى‏شود كما ذكرنا. يكى اين كه جمع ما بين اين اخبار كه در استضحار وارد شده است مقدارش جمع دارد يا اينها متعارضين هستند. اين يكى. مقام دوم اين است كه بعضى رواياتى داريم كه دلالت مى‏كند زن وقتى كه ايام حيضش گذشت ديد دوباره دم مى‏بيند، متعيّن است عمل استحاضه را اتيان بكند. يكى‏اش را مى‏خوانم به جهت خاطر جمعى شما. در آن مرسله طويله يونس ابن عبد الرّحمان كه عن غير واحدٍ بود، آن جا امام (ع) اين جور فرمود، زنى كه عادت دارد فرمود الحايض الّتى لها ايام معلومه قد...بلااختلافٍ عليها. شمرده است. وقتش را مى‏داند. عددش را مى‏داند. آن جا دارد كه ثمّ استحاضة فتسمرّ بها الدّم و هى فى ذالك الحال تعرف ايامها و مبلغ عددها آن همان عدّه‏اش را مى‏گيرد. ذيلش دارد هذه سنّة النّبى (ص) حلّتى تعرف ايام اقرائها ثمّ تختلف عليها بعد از آن زيادتر از ايام مى‏بيند. در اين صورت ثمّ على تَرى انّه لم يسئلها كم يوم. رسول الله نپرسيد از زن كه چند روز دم ديده‏اى. كم يومٍ هى و لم يقل اذا زادت على عادتك...يوماً و انت مستحاضةٌ به اين فرمود كه كم يومٍ هى و لم يقل اذا زادت على عادتك...يوماً و انت مستحاضةٌ و انّما سنّ لها اياماً معلومه ما كانت من قليلٍ او كثيرٍ بعد عن تعرفها ثمّ اين مستحاضه است. يعنى يك روزش هم حيض نيست. استضحار ندارد اين جور زنى. اين نظير اين اخبارى كه دلالت كرده است زن وقتى كه دمش ايام عادتش را گذشت، مستحاضه است. پس مقام ثانى اين است كه اگر در مقام اول اين اخبار را گفتيم جمع دارند با همديگر، با آن اخبار نافيه چه مى‏شوند؟ آيا با آن اخبار نافيه هم جمع عرفى دارند يا متعارضين هستند. اين اخبار آمره بالاستضحار و اخبار آمره بالاستحاضه بالعمل به وظايف استحاضه تساقط مى‏كنند، رجوع به آن اصل عملى مى‏شود كه روز سه شنبه تأسيس كرديم كه قاعده اوليه اين است اگر اخبارى نبود، استسحاب بقاء الدّم الى ما بعد العشره كه احتمال مى‏دهم مثبت اين است كه تو فعلاً مستحاضه هستى. بايد به اعمال مستحاضه عمل كند. رجوع به آن اصل مى‏كنيم يا نه اين اخبار آمره بالاستضحار با آن اخبارى كه نافيه است، اينها جمع عرفى دارند. در ما نحن فيه قبل از اين كه وارد اين دو تا مقام بشوم، يك نكته‏اى را مى‏گويم. و بعد از اين يك نكته دو تا امر را براى شما توضيح مى‏دهم.
بعد از آن تكلّم مى‏كنيم در مقام اول انشاء الله كه اخبار آمره بالاستضحار است. آن يك نكته كوچك اين را كه مى‏گويم عمداً مى‏گويم كه اين يك روزنه‏اى است براى آن كسى كه متدبّر در روايات و...در روايات است. و آن اين است كه اين اخبار استضحار را آمره به استضحار را كه خواندم، موضوع امر به استضحار در اين اخبار سه چيز بود على اختلافها. يك موضوع در اين اخبار المرئة الّتى تحيض است يا الحايض است. يكى اين است. الحايض بعد از ايام عادت كه دمش مستمر شد، تستضحر. بعضى روايات موضوعش نفسا بود. كه خواندم براى شما سنخش را هم. نفسا وقتى كه دم نفاسش مستمر شد به مقدار ايام عادتش گذشت تستضحر. منتهى يوم، يومين، ثلاثه على اختلاف. و بعضى‏ها موضوع در بعضى روايات مستحاضه است. المستحاضه وقتى كه ايام دمش گذشت ديد دم مى‏آيد، استضحار مى‏كند يوم او يومين، يوم و يومين است در آن روايت مستحاضه. موضوع سه تا است در اخبار آمره بالاستضحار. مى‏داند فقيه...كه اين موضوع سه تا شد چه كار بايد كرد. بعضى‏ها مستحاضه است. بعضى‏ها نفسا است، بعضى‏ها الحايض است. ولكنّ الموضوع در آن اخبارى كه مى‏گويد به مجرّد انقضاء ايام عادت احكام استحاضه را بار كند، موضوع در آنها مستحاضه است. حايض نيست. موضوع مستحاضه است. زنى است كه دمى ديده است. زنى كه مستحاضه است وظيفه‏اش اين است. اين يك نكته‏اى بود كه گفتم براى اين كه فكر شما باز بشود كه از اين نكته چه چيز مى‏شود نتيجه گرفت. اين يكى. بعد از اين كه من وارد بشوم مثل حضرات در اين دو مقام بحث كنم، دو تا امر را براى شما توضيح مى‏دهم. درست توجه كنيد به اين دو تا امرى كه مى‏گويم. اساس حرف ما اين دو تا مطلب است.
الامر الاول. امر اول عبارت از اين است كه اين اخبارى كه وارد شده است در استضحار اينها در صورتى است كه زن نداند دمى را كه مى‏بيند مستمر است ده روز را مى‏گذرد، يا اين كه قبل از ده روز منقطع مى‏شود. اين را نمى‏داند. اين را سابقاً گفته بوديم. آن امرى كه به اين اضافه مى‏كنم كه اساس مطلب ما است، آن اين است كه اين امر به تحيّض حكم ظاهرى و وظيفه ظاهريه است. نه اين كه دو روز يا سه روز خودت را حيض قرار بده يعنى واقعاً حايض هستى. حايضاً نه. واقعاً مراد تكوين نيست. در باب حيض و اينها گفتيم تكوين ملاحظه نمى‏شود. يعنى آنى كه شارع حايض فرض كرده است، اعتبار كرده است زن را واقعاً چه زن بداند، چه نداند اين امر به استضحار آن حيض واقعى نيست. آن حيض واقعى بعد كشف مى‏شود. قبل از ده روز قطع شد، معلوم مى‏شود كه همه‏اش حيض است اگر گذشت، معلوم مى‏شود كه فقط مقدار عادتش حيض است. بقيه استحاضه بود. نماز نخوانده بايد قضا كند آنها را. اين امر به تحيّض امر به استضحار كه امر به تحيّض است، حيض واقعى درست نمى‏كند براى زن. اين وظيفه ظاهريه زن است عند الجهل كه آيا من فى علم الله مستحاضه هستم. چون كه دمم ده روز را مى‏گذرد يا عند الله حايض هستم به حسب حكم واقعى كه اگر ده روز را نمى‏گذرد دم و به عبارت واضحه به عبارتى كه سهل المعونه باشد، ما نحن فيه شبهه موضوعى است. زن حكمش از خطابات ديگر استفاده شده است كبراى كلّى كه ذوالعاده اگر دمش بعد از عادت بيايد و قبل از ده روز قطع بشود همه‏اش حيض است. منتهى اگر به وصف الحيض باشد عندنا. مطلقا عند المشهور. و اگر ده روز را بگذرد، آن فقط ايام عادتش حيض است. اين دو تا كبرى مسلّم است. در ما نحن فيه شبهه، شبهه موضوعى است. زن نمى‏داند دمش مى‏گذرد ده روز را يا قطع مى‏شود. اين جا امر فرموده است به استضحار. اين امر به تحيّض حيض واقعى نيست. حيض به حسب ظاهرى واقعيه است. خوب شما از كجا اين حرف را مى‏گوييد؟ مى‏گوييم نه دليل داريم. قطنه‏اى نيست. استضحار خودش معنايش اين است. امر متعلّق شده است اينها ملاك است. معيار است. اين دقت را در تمام روايات بايد بكنيم. در روايات متعلّق امر استضحار است. استضحار يعنى ظهور الحاق.
پس معلوم مى‏شود كه شارع كه امر به استضحار كرده است، استضحارش هم به اين است كه به اعمال و به تكاليف حايض و احكامش عمل بكند، اين تحيض، تحيض ظاهرى است. و الاّ اگر حيض واقعى بود استضحار نداشت كه حيض واقعى است. اگر اين دو روز، يك روز حيض واقعى مى‏شد، ديگر استضحار معنا نداشت. خود استضحار قرينه است كه اين تحيض حكم ظاهرى است و خودش هم قرينه است كه موضوع در روايات آمره بالاستضحار زنى است كه نمى‏داند خونش قطع مى‏شود قبل از ده روز يا نمى‏شود. قيد برداشت موضوع. آن زنى كه دم ايام عادتش را گذشته است و نمى‏داند اين زن قيد موضوع شد. و نمى‏داند بر اين كه اين ده روز مى‏گذرد اين دم يا نمى‏گذرد، اين وظيفه ظاهريه‏اش اين است كه استضحار كند. يعنى تحيّض كند. اين امر اول كه امر اول اين تعيين حكم ظاهرى است. وظيفه ظاهرى است. امر ثانى در مقام اين است كه مراد از استضحار كه تحيّض شد يعنى چه؟ چون كه بعضى‏ها گفته‏اند بر اين كه استضحار كند يعنى نماز را ترك كند. گفته‏اند نماز را ترك كردن معقول نيست واجب باشد در يك روز. مستحب هم ممكن نيست. چرا؟ چون كه بعد از اين كه فرض كرديم زن حايض بر او حرمت صلاة تشريعى است، حرمت ذاتى ندارد، خوب زنى كه احتمال مى‏دهد حايض باشد واقعاً احتمال مى‏دهد مستحاضه باشد واقعاً به رجاع مستحاضه بودن غسل كند و نماز بخواند كه اشكالى كه ندارد. احتياط است ديگر. اين امر واجب است ترك صلاة مى‏گوييم نه. اين نكته ثانى است كه مهم است. شارع در اين روايات امر به ترك صلاة نكرده است به عنوان ترك صلاة تا اين حرف بيايد امر كرده است به استضحار. امر به استضار امرش طريقى است. امر به طريقى معنايش عبارت از اين است كه تو اگر حايض بوده باشى تكاليف حيض به تو منجّز است. يعنى اگر شوهرت صدا كرد كه بيا ببينم يا دلت خواست مسجد ديدى شلوغ است گفتى خب معلوم نيست كه من حايض بشوم. بگذار بروم تويش بنشينم ببينم چه مى‏گويد اين گوينده. خيلى تند حرف مى‏زند. عصبانى است. چه مى‏گويد. حيضم كه معلوم نيست. نه. امر به استضحار، امر به تحيّض امرش طريقى است. يعنى اگر در واقع حايض بوده باشى، تكاليفى كه بر محرّمات حايض است و احكام حايض بر تو منجّز است. معاقب هستى. و معذور نيستى در مخالفتش. ولو احكام طاهر را ترك كنى. يعنى صلاة را ترك كنى. معناى استضحار اين است كه احكام و تكاليف حايض بر تو منجّز است. وقتى كه اين جور شد، شارع اين كه مى‏گويد تستضحر امر به ترك الصّلاة نمى‏كند. امر به استضحار مى‏كند كه يعنى خودت را حايض قرار بده. يعنى اگر حايض بوده باشى، تكاليفى كه در واقع براى حايض هست، آن تكاليف در حقّ تو منجّز است. وقتى كه اين جور شد، مى‏تواند اين امر به تحيّض يك روز باشد، مى‏تواند دو روز باشد، مى‏تواند بيشتر باشد. منتهى اين اختلاف اخبار را چه حمل كنيم خواهيم گفت.
غرضم در اين امر ثانى اين است كه امر به استضحار، امر به ترك صلاة نيست تا خيال بشود بر اين كه امر به ترك صلاة چون كه صلاة حرمت ذاتى ندارد، امر به ترك الصّلاة اصلاً استحبابش معقول نيست. فضلاً از اين كه در يك روز واجب باشد يا در دو روز واجب باشد. نگوييد در بعضى روايات تعبير شده است از استضحار به احتياط و آن معنايش چيست. چون كه در بعضى روايات مى‏گويد تستضحر. يعنى خودش را حايض قرار بدهد. در بعضى روايت امر به احتياط شده است كه احتياط كند. آنها را چه مى‏گوييد؟ چه جور معنا مى‏كنيد آنها را؟ آن روايت يك روايت است كه خدمت شما عرض مى‏كنم.
اين روايت در باب اول از ابواب استحاضه روايت 2 است. با اين روايت ما خيلى كار داريم. الان يك تكّه‏اش را، يك نكته‏اش را مى‏گويم. اين روايت عجب روايتى است. روايت 12 و باسناد الشّيخ عن على ابن حسن ابن فضّال عن محمد ابن عبد الله ابن زراره عن محمد ابن ابى عمير محمد ابن عبد الله ابن زراره نوه زراره است. همان زراره معروف خواهيم گفت كه شخص جليلى است. خواهيم گفت اين را. چون كه بعضى‏ها در وثاقتش اشكال كرده‏اند. عن محمد ابن عبد الله ابن زراره عن محمد ابن ابى عمير عن عمر ابن ازينه عن فضيل و زراره عن احدهما (ع) آن جا دارد كه المستحاضه تكفّ عن الصّلاة. اين جا موضوع استضحار مستحاضه است. از آن رواياتى است كه موضوع قسم ديگر كه موضوع مستحاضه بود در استضحار اين روايت است. و نظير اين. المستحاضه تكفّ عن الصّلاة ايام اقرائها و تحتات بيومٍ او يومين ثمّ تغتسل. اين را و تحات فرموده است. مراد از اين تحتات هم يعنى تتحيّض. احتياط نسبت به احكام حايض است. تكاليف حايض است احتياط. چرا؟ نه اين كه احتياط كند يعنى جمع كند ما بين تروك حايض و اعمال مستحاضه كه احتياط تام او است آخر. اين تحتت به معناى همان تستضحر است. يعنى احتياط كند نسبت به اعمال حايض. چرا؟ چون كه خود امام (ع) دارد و تحتات بيومٍ او اثنين ثمّ تغتسل كلّ يومٍ و ليل ثلاث مرّات. چون كه مستحاضه كثيره است و تحتى لصلاة القدات يك غسل و يغتسل و يجمع بين الظّهر و العصر اين دو غسل. يكى هم تغتسل و تجمع بين المغرب و العشاء. اگر مراد از اين تحتات استضحار نبود، امام نمى‏فرمود اين سه غسل را بعد از دو روز بكند. اين سه غسل را بايد در همان يكى دو روز هم بكند. چون كه احتياط جمع ما بين تروك حايض و اعمال مستحاضه است آخر. امام مى‏فرمايد تحتات بيومٍ او اثنين ثمّ تغتسل كلّ يومٍ ثلاث مرات. بعد از يوم و يومين اين سه غسل را بكند. اگر مراد از احتياط، احتياط تام بود يعنى جمع ما بين تروك حايض و اعمال استحاضه بود اين سه غسل را بايد قبل از يومين بكند. از آن وقت شروع كند. اين كه امام (ع) مى‏فرمايد اين اغسال مستحاضه را بعد از يك روز يا دو روز انجام بدهد، اين صريح در اين معنا است كه آن يكى دو روز را حايض قرار مى‏دهد خودش را. اعمال مستحاضه نيست در آن يكى دو روز.
بدان جهت در ما نحن فيه از اين ايام الاستضحارى كه هست امر به احتياط بشود، امر به استضحار بشود، امر طريقى مى‏شود. امر طريقى معنايش اين نيست كه امر به ترك صلاة شده است. خواهيم گفت معنايش چيست. معنايش اين است كه در آن روز حايض قرار بده اگر در واقع حايض باشى، تكاليف حايض بر تو منجّز است. شوهرت اين جور صدا كرد گوش نده. فرار كن. يا مسجد ديدى همين جور خواستى بروى با اين حال نمى‏توانى بروى. مكثت حرام است و هكذا و هكذا. اين دو تا امر. بعد از اين كه اين دو تا امر معلوم شد كه استضحار معنايش چيست و اخبار استضحار موردش كجا است، تكلّم مى‏كنيم در مقامين. امّا الكلام فى مقام الاول مثل اين كه ديگر وقت باقى نمانده است.